( 4.3 امتیاز از 37 )

عصر شیعه : گروه فعالیت‌های قرآنی: موسی ایرانی در این گوشه از ایران اسلامی، تمام دغدغه‌اش، نه خورد و خوراک روزانه خود و فرزندانش که البته در تأمین آن مانده است، است که تمام دغدغه‌اش آموزش قرآن به اهالی روستاست. اهالی روستایی که در فقر مطلق دست و پا می‌زنند اما همچنان دغدغه قرآن را دارند.

 

به هرمزگان، دمای هوای اینجا در بهترین حالت و در خنک‌ترین روزهای تابستان کمی از ۴۰ درجه کمتر می‌شود، آن هم برای لحظاتی، برای همین است که چهره‌هایی که در اینجا دیده می‌شود اغلب آفتاب‌سوخته و همیشه خیس است. اینجا و در این روستا ۱۱۰۰ نفر که اغلب در خیسی صورت و آفتاب‌سوختگی چهره، وجه اشتراک دارند، زندگی می‌کنند هر چند به سختی. 
هر کدام از این ۱۱۰۰ نفر دغدغه‌های خاص خودشان را دارند، دغدغه‌هایی که عمده آن حول محرومیت دیارشان می‌گذرد، در کنار تمامی اشتراکاتی که با هم دارند در یک مسئله دیگر نیز مشترکند و آن هم یادگیری قرآن است. اما دغدغه یکی از اهالی این روستا بسیار بیشتر از سایرین است، اگر بگوییم «موسی ایرانی» دغدغه‌مندترین مربی قرآن کشور است گزافه نگفته‌ایم.
با چهر‌ه‌‌ای آفتاب‌سوخته، عرق مدام از سر و رویش می‌ریزد، از بس به عرق ریختن عادت کرده که صورتش همیشه خیس است، هر چند چفیه‌ای دور گردنش انداخته تا هرچند وقت یک بار عرق‌های صورتش را پاک کند، اما انگار از بس این کار را انجام داده دیگر خسته شده و بی‌خیال دانه‌های درشت عرق شده تا هر کدام از آنها راهی شیاری از شیارهای صورتش شوند. 
متولد سال ۱۳۵۰ است، هشت فرزند دارد و تنها منبع درآمدش نیز یارانه‌هایی است که از طرف دولت دریافت می‌کند. اگر همین یارانه‌ها نبود شاید حالا وضعیت و سرنوشتان هم معلوم نبود به چه صورت بود. 
«موسی ایرانی» تنها هشت فرزند خودش را ندارد، او پدر معنوی تمام بچه‌های روستای «کوه حیدر» است، ۱۵ سال پیش و زمانی که هنوز داشت در یکی از شرکت‌های استان هرمزگان کار می‌کرد، به عشق آموزش قرآن کار را برای همیشه رها کرد و شد پدر معنوی بچه‌های روستا.  

آموزش قرآن با چاشنی کپرنشینی/ قرآنی‌های فراموش شده


«حدود سال ۱۳۸۰ بود که در منطقه کوه حیدر سکنی داده شدیم قبل از آن در اطراف بودیم، تا قبل از آن در یکی از شرکت‌ها کار می‌کردم، بعد از اینکه روستا سر و شکل گرفت و متمرکز شد، جلسات ختم قرآن کریم برگزار می‌شد، بعد از مدتی که از این ختم‌ها گذشت به فکر آموزش قرآن کریم به کودکان و نوجوانان روستا افتادم»، ایرانی حرف‌های خودش را این گونه آغاز می‌کند، تا سفر به اعماق درد و محدودیت امکانات و فقر یک مربی قرآن که دست تقدیر آنها را در این گوشه از تاریخ و جغرافیا به بازی گرفته است، آغاز شود.
موسی ایرانی در این گوشه از ایران اسلامی، تمام دغدغه‌اش، نه خورد و خوراک روزانه خود و فرزندانش که البته در تأمین آن مانده است، است که تمام دغدغه‌اش آموزش قرآن به اهالی روستا است. اهالی روستایی که در فقر مطلق دست و پا می‌زنند اما همچنان دغدغه قرآن را دارند. 
به گزارش ایکنا، نکته جالب ماجرا اینجاست که این مربی قرآن سواد چندانی ندارد و عشق به قرآن است که به او علم آموزش را داده است. «با اینکه سواد زیادی برای خواندن و نوشتن نداشتم اما با توجه به اینکه در خدمت سربازی و در ختم‌های قرآن چیزهایی فراگرفته بودم توانستم کار آموزش قرآن کریم را به این بچه‌ها شروع کنم، در کنار آن فرزندان خودم نیز حفظ قرآن را شروع کردند، پسر بزرگم حافظ کل قرآن است و سه سال است در استان حائز رتبه می‌شود، یکی دیگر از پسرهایم نیز حافظ ۱۳ جزء قرآن است، دختر کوچکم نیز چند جزء را حفظ کرده و سایر اعضا نیز یک جزء به بالاتر هستند».
«در آن موقع چون هیچ امکاناتی نبود و هنوز هم البته نیست، روی زمین و زیر آفتاب می‌نشستیم و ختم‌های قرآن را انجام می‌دادیم، خود من نیز  با روخوانی قرآن کریم در همین ختم‌های قرآن آشنا شدم، بعد از آن بود که علاقه‌مند به قرآن و آموزش قرآن به اهالی روستا و از جمله کودکان و نوجوانان شدم. خوشبختانه هم از آن روز به بعد تاکنون ۱۸۰ حافظ یک جزء به بالا تربیت شده است. علاوه بر این هم چهار نفر حافظ کل قرآن شده است».
از موسی ایرانی در مورد دلایل ترک کار و ترجیح دادن آموزش قرآن به اهالی روستا می‌پرسم که می‌گوید: «به‌دلیل علاقه خاصی که خودم به قرآن داشتم و نیز علاقه‌ای که در بچه‌ها در مورد یادگیری قرآن دیدم، هیچ کاری را اولویت دارتر از آموزش قرآن ندیدم، برای همین کار در آن شرکت را رها کردم و تمام دغدغه زندگی‌ام آموزش قرآن به اهالی روستا شد. البته خواست خدا بود و کمک قرآن بود که این جلسات شروع شود. در حال حاضر تمامی اهالی روستا در جلسات روخوانی قرآن کریم شرکت می‌کنند». 
از وضعیت قرآن در بین بانوان روستا و نیز شیوه آموزش استاد ایرانی نیز می‌پرسم که می‌افزاید: «در بین بانوان روستا نیز سه نفر به حدی در بحث آموزش قوی شده‌اند که به عنوان مربی فعالیت خودشان را آغاز کرده‌اند. آموزش‌های ما به این صورت است، که تا زمانی که مدارس است، جلسات آموزش را در شب‌ها برگزار می‌کنیم، در ادامه و در زمان‌های تعطیی مدارس نیز کلاس‌ها بعدازظهرها در دارالقرآن برگزار می‌شود. در مورد شیوه آموزش نیز باید بگویم که در ابتدا با قرآن‌‌آموزان در زمینه روخوانی قرآن کریم کار می‌شود، معمول نیز این است که ابتدا کل روخوانی قرآن کریم آموزش داده شود و بعد حفظ شروع شود اما با توجه به استعدادی که بچه‌های روستا دارند، بعد از آموزش روخوانی چند سوره از قرآن کریم کار حفظ را نیز آغاز می‌کنیم».
موسی ایرانی در بین صحبت‌های خود از شوق و اشتیاق کودکان برای حضور در کلاس قرآن می‌گوید و و بیان می‌دارد: «زمانی که ما آموزش قرآن کریم را شروع کردیم، بچه‌هایی که نتوانسته بودند وارد کلاس شوند پشت در صف بسته بودند، استقبال خوبی که از کلاس‌ها به عمل آمد دیگر قید همه چیز را زدم و خودم و زندگی‌ام را وقف آموزش قرآن به این بچه‌ها کردم».
مشکلات موسی ایرانی و روستای کوه حیدر در شهرستان بشاگرد استان هرمزگان حکایت تکراری نبود امکانات است اما در اینجا باید فقر مطلقی که روستا و اهالی‌اش در آن گیر کرده‌اند را نیز چاشنی کار کرد. ایرانی در این زمینه می‌گوید: «برای ارائه همین آموزش‌هایی که در حد توانمان عرضه می‌کنیم نیز مشکلات بسیار زیادی وجود دارد که یکی از آنها کمبود مربی است، مشکل دیگر نیز محرومیت بسیار بالای منطقه و فقر خانواده‌ها در اینجاست. به خاطر فقری که در منطقه وجود دارد امکان اینکه هزینه‌ای از کودکان دریافت کنیم وجود ندارد، از سوی دیگر نیز من تمام وقت خودم را وقف قرآن کرده‌ام و کار و درآمدی نیز ندارم. محرومیت مالی به حدی است که امکان اعزام برخی از حافظان این روستا برای دوره‌های تربیت مربی را نیز نداریم و مجبوریم به صورت سنتی آموزش‌ها را ادامه دهیم».
«الان اگر بخواهیم یک نفر را برای حضور در کلاس‌های تربیت مربی به میناب یا بندرعباس بفرستیم حدود ۲۰۰ هزار تومان هزینه لازم دارد که از پرداخت آن هم عاجزیم. حدود ۲۰ تا ۳۰ مربی داریم که اگر مسئولان هزینه‌های حداقل حضور یکبار آنها در دوره‌های آموزش مربی را تقبل کنند، شاهد رشد بسیار بیشتر فعالیت‌های خواهیم بود». 
«ما حتی پیشنهاد دادیم که یکی از اساتید برجسته به مرکز شهرستان بیاید و ما این مربیان را یکجا جمع کنیم و چند روزی را به آموزش آنها بپردازد که این امکان هم عملی نشد. این مربیان اگر آموزش ببینند بسیار مفید واقع خواهند شد. این مربیان هر کدام می‌توانند یک روستا را آموزش دهند».

آموزش قرآن با چاشنی کپرنشینی/ قرآنی‌های فراموش شده


ایکنا گزارش می‌دهد، وضعیت فقر منطقه به حدی است که تا کنون، یعنی از ابتدای شروع آموزش‌ها که نزدیک به ۱۵ سال است حتی یک بار هم از قرآن آموزان این روستا تقدیر نشده و مورد تشویق ساده نیز قرار نگرفته‌اند. اما با این وجود و بدون هیچ انگیزه مادی همچنان شاهد حضور حداکثری علاقه‌مندان به قرآن در این روستا دورافتاده هستیم.
از این مربی قرآن در مورد انتظاراتی که از مسئولان قرآنی کشور دارد نیز سؤال می‌کنم، این سؤال که پرسیده می‌شود سر درد و دلش باز می‌شود، انگار منتظر یک تلنگر بوده تا هر چه سختی در این سال‌ها کشیده است را بریزد وسط و حالا که گوش شنوایی پیدا کرده است از همه چیز می‌گوید، از اینکه برخی روزها سر گرسنه بر بالین می‌گذارد به‌دلیل نداشتن چیزی، از اینکه تاکنون هیچ کسی سراغی از او و شاگردانش نگرفته است، از اینکه روستای کوه حیدر و مردمانش فراموش شده‌اند و هزار گلایه و انتظار دیگر.
«من الان نزدیک به ۱۵ سال است که قرآن آموزش می‌دهم بدون اینکه یک ریال دریافتی داشته باشم، اگر این یارانه نبود واقعاً در تهیه نان نیز مانده بودیم و معلوم نبود الان چه وضعیتی داشتیم، من بارها به خاطر مشکلات بسیار زیاد شده که تصمیم بگیرم و قید جلسات را بزنم اما خانواده‌ام مانع از این کار شده‌ و اصرار می‌کنند که ادامه بدهم. تا به حال هیچ حمایتی از ما صورت نگرفته است، البته ما گزارش‌هایی داده‌ایم و بازدیدهایی نیز صورت گرفته است اما تاکنون عملی نشده است». 
موسی ایرانی در کنار تمامی این گلایه‌ها و انتظاراتی که دارد آرزو دارد که روزی تمامی روستاهای کشورمان همچون کوه حیدر قرآن شوند «آرزوی من این است که روزی را ببینیم که کشورمان همانند روستای کوه حیدر تماماً قرآنی شود. هدف و آرزوی من این است که همه روستاهای کشورمان قرآنی شوند و به روزی برسیم که خود مردم نیازی به دعوت برای حضور در کلاس‌های آموزش قرآن نداشته باشند بکله خودشان به این کلاس‌ها بیایند».
کاش می‌شد با قدرت کلمات و کمی دلسوزی کاری کرد برای چنین معلمی، کاش می‌شد مسئولی به خود رنج سفر تا بشاگرد و دیدن موسی ایرانی و شاگردهایش را می‌داد تا از نزدیک هر انچه که در این گزارش نیامده است را می‌دید.
راستی این را هم بگویم که در مدت زمانی که همراه با موسی ایرانی و شاگردانش بودم، از همه چیز بیخبر بودم از همه چیز .. حتی از دومینوی فیش گیت. در آنجا به این فکر می‌کردم که برای تربیت ۱۰ میلیون حافظ قرآن به همت چند موسی ایرانی نیاز داریم. 
تیمور کاکایی

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر