( 4.8 امتیاز از 1367 )
/

عصر شیعه ـ درآمد: پیامكی رسید كه: «استاد جرج جرداق در 83 سالگی در بیروت درگذشت.» من با جرج سبحان جرداق از 55 سال قبل آشنایی و مكاتبه داشتم و نیم قرن پیش هم كتاب او را درباره امام علی (علیه السلام) كه در واقع به قول عرب ها «موسوعه» و به قول ما «فرهنگنامه‌ای» درباره امام علی (علیه السلام) و اندیشه‌های اوست، ترجمه كردم كه تا كنون بیش از بیست بار و در دهها هزار نسخه چاپ و منتشر شده است. به مناسبت درگذشت استاد جرداق، گوشه‌ای از یادداشتها و خاطرات مربوط به او و فرهنگنامه در جوارش را در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهم.
سیدهادی خسروشاهی

**********
در ایران هم مانند دیگر كشورهای اسلامی و عربی، كمتر كسی است كه نام «جرج جرداق» و كتاب ارزشمند او (الامام علی صوت العداله الانسانیه) را نشنیده باشد. جرج جرداق قبل از انتشار این كتاب پرارج، شاید در خارج از «لبنان» و بخشی دیگر از جهان عرب معروفیت و شهرتی نداشت؛ ولی با چاپ و انتشار خلاصه مباحث پنج جلدی فرهنگنامه خود در یك مجلد، شهرت جهانی یافت و نامه‌هایی كه از سراسر جهان از جمله: ایران، مصر، سوریه، عراق، پاكستان، هند، لبنان، اروپا، آمریكا و... به او رسید و تقریظهایی كه دانشمندان اسلامی و شخصیت‌های بزرگ علمی ـ فرهنگی بر كتابش نوشتند، همگی شاهدی زنده بر اشتهار مؤلف و ارزش‌ والای كتاب وی به شمار می‌رود.

در واقع انتشار كتاب «الامام علی صوت العداله الانسانیه» موجی جهانی از تقدیر و تشویق، تعریف و تمجید را نسبت به مؤلف و مباحث مطرح شده در كتاب برانگیخت و كتاب بلافاصله به زبانهای گوناگون از جمله: فارسی، انگلیسی، اردو، تركی و... ترجمه و منتشر گردید.

كتابی را كه جرداق در مرتبه نخست منتشر نمود، خلاصه‌ای از مجموعه پنج جلدی كتاب بزرگش درباره شخصیت جهانی و عظمت افكار انسانی و چگونگی دیدگاههای امام علی درباره عدالت اجتماعی و اقتصادی و روش آزادگی در حكومت و رفتار با مردم بود و چون آن كتاب با تقدیر، تحسین و استقبال بی‌سابقه دانشمندان و مردم جهان روبرو شد، مؤلف متن اصلی فرهنگنامه امام علی را در 5 جلد بزرگ و در بیش از 1300 صفحه با عناوین ذیل منتشر ساخت:

1ـ علی و حقوق بشر؛

2ـ علی و انقلاب فرانسه؛

3ـ علی و سقراط؛

4ـ علی و عصر او؛

5ـ علی و قومیت عربی.

هر یك از این مجلدات، دارای مباحث ژرف و ارزنده‌ای است كه بی‌شك در یك مقاله كوتاه نمی‌توان درباره‌شان بحث كرد و به همین دلیل، به نظر من ارزش و اهمیت این كتاب، تنها هنگامی روشن می‌شود كه از آغاز جلد اول تا پایان جلد پنجم دقیقاً مطالعه شود.

البته در عصر ما نویسندگان مسیحی شرقی و یا مستشرقان غربی بسیاری درباره زندگی و افكار امام علی‌ (علیه السلام) به بحث و تحقیق پرداخته‌اند كه به عنوان مثال می‌توان از یك مسیحی لبنانی دیگر، به نام «بولس سلامه» نام برد كه چند سال پیش قصیده مفصلی تحت عنوان «علی و الحسین»، بعد قصیده مفصلتری در 3500 بیت، در یك كتاب 300 صفحه‌ای به نام «عید الغدیر: اول ملحمه عربیه» منتشر ساخت كه موجب استقبال و تقدیر و تحسین بزرگان علمای شیعه از قبیل مرحوم آیت‌الله سید شرف‌الدین (1) قرار گرفت و مؤلف تقریظهای بی‌شماری از اطراف و اكناف عالم اسلامی دریافت نمود.

اما اگر بخواهیم منصفانه داوری كنیم و درباره كتاب و فكر بلند جرج جرداق‌سخنی بگوییم، بایست صادقانه بپذیریم كه در این زمینه، هیچ یك از نویسندگان مسیحی شرق و یا مستشرقان غرب، نتوانسته‌اند به پایه جرج جرداق برسند.

به درستی كه این سخن مرحوم آیت‌الله شرف‌الدین عین حقیقت است: «یا جرداق، ان شئت ان نقول فی عبقریتك و فی سفرك القیم الخالد كلمه، فیجب ان تعیرنا بیانك و بنانك!» (2)

صرف ‌نظر از بولس سلامه ـ چنان ‌كه اشاره شد ـ می‌توان گفت كه هیچ پژوهشگر یا نویسنده دیگری تا به امروز نتوانسته مانند جرداق شخصیت عظیم و جهانی امام علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) و اندیشه‌های والای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن حضرت را تجزیه و تحلیل دقیق و عمیق كند.

بررسی و مطالعه كامل كتاب و دقت در تقریظهای پر‌شماری كه از طرف شخصیت‌های بزرگ و صاحب‌نظر اسلامی و غیراسلامی، به مؤلف رسیده و قسمت‌هایی از سی نمونه آنها در پایان جلد پنجم كتاب تحت عنوان: «قالوا فی هذا الكتاب» درج شده است، كمك شایانی بر صحت ادعای ما و بر درك عظمت كتاب و فكر باز و نكته‌سنج مؤلف آن، خواهد نمود.

نكته‌ای كه بلندای فكر و تواضع كم‌نظیر جرج جرداق را نشان می‌دهد، این است كه وی با وجود این همه كوششی كه در تهیه و تألیف این فرهنگنامه و در مراجعه به مدارك و مأخذ اصیل اسلامی نموده، در یكی از نامه‌های خود به نگارنده، می‌نویسد كه او هرگز نتوانسته است بر وظیفه خود در قبال عظمت علی (علیه السلام) و معرفی آن حضرت به جهانیان آن‌طور كه باید، عمل نماید:

«... من اعتراف می‌كنم كه در تجزیه و تحلیل عظمت و معرفی شخصیت‌ علی‌بن‌ابی‌طالب هنوز قصور دارم؛ زیرا یك نویسنده هر اندازه هم كه كوشش نموده و زحمت بكشد و هر مقدار كه در كار خود توانا باشد، نمی‌تواند تحقیقی كامل درباره شخصیت یك انسان عادی به عمل آورد، تا چه رسد كه این انسان، علی‌بن‌ابی‌طالب باشد...»

در این مقاله كوتاه پیش از آنكه به نقل كامل این نامه جرداق بپردازیم، بی‌مناسبت نخواهد بود به چندین نامه كه از سوی شخصیت‌های بزرگ و مراجع عالیقدر جهان تشیع، برای تقدیر از او نوشته شده است، اشاره‌ای داشته باشیم.

علامه بزرگوار سید موسی آل بحرالعلوم در نامه‌ای كه به امر آیت‌الله بروجردی برای مؤلف فرستاده است، می‌نویسد: «وقتی كه در قم ـ ایران، به زیارت حضرت آیت‌الله بروجردی مشرف شدم، اولین سؤالی كه از من كردند، راجع به كتاب صوت‌العداله الانسانیه بود. من تحسین و تقدیر بی‌نهایت ایشان را نسبت به این كتاب، تاكنون درباره‌ هیچ كتاب دیگری نشنیده‌ام. در همین خصوص ایشان به من امر نمودند كه تمجید و تقدیرشان را به مناسبت استنتاج صحیح شما از تاریخ زندگی امام و توضیح چگونگی اندیشه آن حضرت، علاوه بر زیبایی اسلوب و روش نگارش، به شما ابلاغ كنم. و اگر دست حضرت معظم‌له ارتعاش نداشت، بسیار مایل بودند كه نامه‌ای با خط خود، برای شما مرقوم دارند.

من بعد از مطالعه این كتاب شریف، شما را فردی محقق، خبیر، منصف، و با شهامت دیدم... و بسیار موجب خوشوقتی است كه عصر آزادی و دوره تحقیق و بررسی حقایق ثابت و استوار و كشف گنجهای نهان و آثار پرقیمت و گرانبها ـ از ارزشهای مردان و نمونه‌های عالی اخلاق انسانی ـ فرا رسیده و از دانشمندان، هر كسی به اندازه قدرت و همت خود، در این راه موفقیت‌هایی كسب كرده‌اند؛ ولی بهره شما در این میدان، بیشتر و هدف شما عالیتر از همه بوده است.

من و به پشتیبانی من همه دانشجویان و طلاب علوم و عده بسیاری از متفكران، چه در اینجا (لبنان) و چه در عراق و ایران، كمال تقدیر و تحسین را از كتاب پرارج شما داریم و امیدواریم كه در آینده، امكانات بیشتری برای نسلهای بعدی فراهم شود تا پرده‌ها را از روی حقایق كنار بزنند!

و در هر حال، فضیلت سبقت در دقیق‌ترین و شریفترین میدانهای زندگی از آن شماست و امید است كه همه نویسندگان راه را به روش شما بپیمایند.» (3)

مرحوم آیت‌الله سید محسن حكیم نیز در نامه‌ای كه از نجف اشرف برای مؤلف فرستادند، می‌نویسند: «... این كتاب از جهاتی مرا وادار به تعجب و تحسین نمود؛ ولی به نظر من مهمترین و دقیق‌ترین آن جهات، جنبه مراعات عدل و انصاف بود كه سراسر كتاب را فرا گرفته است. و شاید مؤلف آن وقتی درباره شخصیت امام علی (علیه السلام) به تجزیه و تحلیل پرداخته، خود نیز تحت تأثیر صدای عدالت انسانی قرار گرفته و این روح عالی انسانی، بر خود او هم غلبه كرده است.

من این زحمت و كوشش و این اثر نفیس شما را به دیده عظمت می‌نگرم، و به همگان توصیه می‌كنم كه این كتاب را در پرتو عقل و فطرت بررسی كنند تا حقیقت را از صدای عدالت انسانی بشنوند و با این روح عالی تربیت شوند.» (4)

استاد شیخ محمدجواد مغنیه مفسر قرآن و شارح نهج‌البلاغه از لبنان می‌نویسد: «هر كس كتابهای عباس محمود عقاد و دكتر طه حسین را درباره علی بخواند و آنگاه این كتاب (به‌ویژه بخشهای علی و عدالت هستی، علی و سقراط) را مطالعه كند، دچار شگفتی خواهد شد. آوازه شهرت پاره‌ای از مجلدات این كتاب به همه جا رسید، در حالی كه مؤلف آن هنوز چنین شهرتی ندارد، اما هنگامی كه می‌بینیم جرج جرداق هنوز جوان است و در آغاز راه، این شگفتی و حیرت از بین می‌رود.

عباس محمود عقاد درباره علی كتاب می‌نویسد، اما خود هوادار اشرافیت و اریستوكراسی خانوادگی است. طه حسین نیز كتاب می‌نویسد؛ ولی با روش ویژه‌ای فقط به سیره‌نویسی می‌پردازد. اما جرج جرداق در كشف حقایق، همراه با ماهواره‌های جدید به اوج افلاك می‌رود و عقاد و طه حسین را در پیچ و خم راههای مدار محدود خود، با مركبی معمولی رها می‌سازد.

عظمت مؤلف امام علی در این است كه با عظمت عصر ما كه عصر پیروزی اندیشه و شناخت است، همراه و هماهنگ است. كتاب او را بخوانید تا این حقیقت بر شما روشن شود. آیا كسی كه خود بهره‌ای از بزرگواری ندارد، می‌تواند حقیقت عظمت امام علی را از هر جهت روشن سازد؟ هرگز! چون كسی كه خود از نعمتی محروم است، نمی‌تواند آن را به دیگری ببخشد!

درباره علی آیاتی در قرآن آمده است. احادیث نبوی در تمجید علی بسیار است. مردم نیز درباره علی سخن بسیار گفته‌اند و صدها جلد كتاب تألیف كرده‌اند. در هزارها كتاب و مقاله و خطابه نیز به نام علی اشاره شده است. میلیونها نفر افتخار محبت و پیروی علی (علیه السلام) را پیدا كرده‌اند. اندیشمندان بزرگ عرب نیز با شگفتی و حیرت درباره او سخن گفته‌اند. بدین ترتیب علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) شخصیت ناشناخته‌ای نیست كه نیاز به معرفی داشته باشد، چنان كه وقتی از متنبّی خواستند كه مدح علی (علیه السلام) را بگوید، چنین گفت: «من به عمد مدح وصی را نمی‌گویم؛ زیرا نور وجود او پرتوافشان و جهانگیر است و راست‌قامتان در این مرحله از عظمت، خود معرف خود می‌باشند و تعریف پرتو خورشید كاری بیهوده است.»

ولی اگر شما كتاب جرج جرداق را درباره علی (علیه السلام) مطالعه كنید، یقین خواهید كرد كه شخصیت علی هنوز ناشناخته مانده است و باید به همه، به‌ویژه برای شیعه كه در بالای مناره‌ها و منبرها نام او را بر زبان می‌آورند و صدهاهزار تن از آنان همه‌ساله به زیارت حرم مقدس وی می‌شتابند، به طور كامل معرفی شود.
در گذشته و امروز، علمای شیعه كتابهای بسیاری درباره امام تألیف كرده‌اند. یكی از آنها كتابی در 32 جلد تألیف نموده و احادیثی را كه درباره علی نقل شده، جمع‌آوری كرده‌ است. دیگری درباره حدیث غدیر 12 جلد كتاب نوشته است. علامه حلّی كتابی با عنوان «الفین» تهیه كرده و در آن هزار دلیل عقلی و هزار دلیل نقلی درباره امامت علی (علیه السلام) و اولویت او به خلافت پس از پیغمبر(ص)‌ آورده است؛ ولی جرج جرداق در كتاب بزرگ خود به هیچ یك از آن دوهزار دلیل اشاره نكرده است.

از راست : حجت الاسلام دكتر احمدی، جرج جرداق، دكتر شهيدی، حجج اسلام رحيميان، مهاجری، دعايی و استاد خسروشاهی

 

او تنها از علی (علیه السلام) یاد كرده و شخصیت او را به خوانندگان شناسانده است. جرداق شخصیت‌ علی (علیه السلام) را از جنبه‌های گوناگون بررسی كرده، بدون اینكه به شهادت گفته‌هایی تكیه نماید كه درباره فضایل امام، معاصران از پیشینیان نقل كرده‌اند.

او در ضمن، خواننده را ملزم می‌سازد كه از این مباحث دیرینه نیز دور نشود و از این رو چنان‌كه شیوه هر دانشمندی است، به شرح و مقایسه اندیشه‌های متفكران گذشته و حال و قیاس نظریات ایشان با اندیشه‌های والای امام می‌پردازد.

بنابراین جرج جرداق تاریخ فرد یا عصر خاصی را نمی‌نگارد و جمع‌آورنده اقوال این و آن هم نیست و با تعصب، عقیده‌ای را بر ضد عقیده‌ای دیگر ترجیح نمی‌دهد، بلكه او پژوهشگر دانشمندی است كه همه امور را بررسی می‌كند و همه نگرشها را مورد تحقیق قرار می‌دهد و افكار گوناگون را كنار هم می‌گذارد و روابط آنها را با یكدیگر می‌سنجد، آنگاه شخصیت امام را از لابلای همه آنها روشن و آشكار می‌سازد.

جرداق از راه معرفی شخصیت علی (علیه السلام) ارزشهای جدید انسانی را به ما می‌شناساند تا آنجا كه خواننده كتاب تصور می‌كند كه مؤلف، بدون اینكه به شخصیت جهانی علی (علیه السلام) توجهی داشته باشد، می‌كوشد كه از گفتارها و كردارهای وی مفاهیم ژرف انسانی را بیرون بكشد. از همین جاست كه باید گفت: جرداق در درجه اول یك كاشف است.

یكی از دانشمندان عالیقدر به من گفت: «فهم و ادراك این نویسنده (جرداق) واقعاً عجیب است. و از كلمات امام كه ما مثل نام خودمان آنها را حفظ كرده‌ایم، مفاهیم تازه‌ای را كشف و بیان می‌كند كه هرگز به فكر ما نرسیده بود. جالب این است كه گفتار امام شامل این مفاهیم است و به طور آشكار به آنها دلالت دارد.»

گفتم: آری. این مفاهیم روشن است؛ ولی پس از تفسیر و تبیین جرج جرداق! درست مانند نیروهای نهفته در طبیعت كه ما آنها را نمی‌شناسیم، مگر پس از آنكه كسی آنها را كشف كند.

وانگهی جرداق در زمینه شناخت امام درهایی را گشوده است كه چهارده قرن به روی ما بسته بودند. روشی كه او در گشایش این درها به كار برده، سراسر عطر گل یاس و افسون و زیبایی است. خدا را سپاسگزاریم كه بر مردم عرب و مسلمان، ادیبی اندیشمند بخشید تا برای نخستین بار، كاملترین و بزرگترین میراث آنها را به خودشان بازشناساند.»

ارزنده‌تر از گنجها

شیخ محمدجواد مغنیه در مقاله‌ای می‌نویسد: «من این كتاب را چندین بار خوانده‌ام و باز هم آن را می‌خوانم و هر بار احساس می‌كنم گنجی را كشف كرده‌ام كه از همه گنجها ارزنده‌تر است. پیشینیان و معاصران درباره شخصیت امام كتابهای زیادی نوشته‌اند كه انسان‌ را به تحسین وا می‌دارد؛ ولی نوشته‌های این ادیب جوان كجا و آثار دیگران ـ حتی عباس محمود عقاد و طه حسین ـ كجا؟ جرج جرداق با سحر بیان و نیروی علم و عظمت هنر، انسان را مدهوش می‌كند و بر عقل و شعورش آن‌چنان تسلط می‌یابد كه انسان فقط به نویسنده و كتاب فكر می‌كند!

به نظر من راه علاج مشكلات سیاسی و اجتماعی را باید در محتوای اندیشه‌های والای علی كه با كوشش جرداق مكشوف شده است، جستجو كرد. در واقع قلم من توان تعریف این كتاب بزرگ و جاودانه را ندارد. همان طور كه نمی‌تواند هنر شایسته و اصیل و دانش سرشار و فهم عمیق مؤلف را ستایش كند. تنها كاری كه من می‌توانم انجام دهم، این است كه شگفتی خود را در برابر او ابراز دارم. و گرنه هیچ تعریف و تقدیری نمی‌تواند در خور عظمت او باشد.»

استاد مغنیه در نوشتاری دیگر، باز می‌نویسد: «نویسنده بزرگ جرج جرداق، دنباله‌رو نویسندگان پیشین نیست؛ ولی مباحث خود را با گفتار آنان مستند نموده است. و این نتیجه دانش و صداقت است. او از اندیشه پیشینیان، مانند یك مهندس كه سنگ خام را ماده اصلی ساختمان كاخی عظیم و محكم قرار می‌دهد، استفاده نموده و آنها را مدارك و منبع تحقیقات خود قرار داده است. با مقایسه روشی كه جرداق به كار برده و روشی كه دیگران در آثار خود درباره امام به كار برده‌اند، این حقیقت روشن می‌شود كه نسبت میان او و دیگران، مانند نسبت میان علم و هنراز سویی و طبیعت جامد بی احساس از سوی دیگر است.» (5)

انسان و هستی

استاد محمد تقی جعفری ـ شارح «نهج‌البلاغه» از تهران ـ می‌نویسد: «... كتاب بی همتا و اثر جاودانه شما، هم اكنون پیش روی من است. من در صفحات این كتاب فقط بررسی شخصیت مرد یگانه‌ای را كه همیشه او با حق و حق با او بود، مطالعه نكردم، بلكه در كتاب شما، رابطه انسان و هستی را ـ كه از جنبه‌های متعددی با یكدیگر پیوند دارند ـ مطالعه كردم. فكر می‌كنم كه اگر در جهان هستی مطلقی وجود دارد كه اندیشه‌های ژرف بشری در جستجوی آن است، باید جهت رسیدن به آن، كتاب شما موضوع مطالعه قرار بگیرد كه از لابلای سطور آن، نشانه‌های حق نمودار است. و اگر كسانی باشند كه بخواهند معمای انسان ـ جامعه را كشف كنند، باید این كتاب را مدرك تحقیق خود قرار دهند.

من دیرزمانی است كه درباره نظریه‌هایی كه درباره انسان و جامعه وجود دارد، مطالعه می‌كنم و فكر نمی‌كنم كه در عصور قدیم و جدید، نظریه معروفی در این زمینه ابراز شده باشد كه از آن آگاهی نیافته باشم. تنها نتیجه‌ای كه از این دیدگاهها و اندیشه‌ها به دست آورده‌ام، این است كه فكر خود را در راه رسیدن به مطالبی كه در این كتاب پیرامون انسان كامل علی بن ابی طالب، در یك جامعه ایده‌آل نوشته شده است، آماده كرده‌ام.

البته این كتاب پر سروصدا در محافل علمی و فرهنگی ایران مورد توجه واقع شده و واكنشهای تندی هم برانگیخته است و همچون موضوع خود، گروهی به دیده دوستانه غلوآمیز و برخی به دیده كینه و گاهی دشمنانه به آن می‌نگرند؛ ولی روشن است كه هر انسان برجسته و هر اثر بزرگ فكری، باید چنین باشد.

البته باید گفت: موضوعی كه موجب گفتگوها و مناقشات تند شده است، تعبیراتی از قبیل «سوسیالیسم» و «جامعه، از همه و برای همه به طور یكسان» و امثال آنهاست. گروهی این تعبیرات را با همان مفهومی ارزیابی می‌كنند كه امروز در مكتب‌های اجتماعی مصطلح است و آزادی فردی را لغو می‌كند. گروه بی‌شماری هم عقیده دارند كه اینها با آزادی فردی، در تضاد نیست، گو اینكه اصل «جامعه» است. و گروه دیگری هم بر این باورند كه مقصود یك مفهوم منفی است و این همان چیزی است كه امروز به نام «آزادی مطلق» و «فردگرایی» مطرح است و منشأ بسیاری از بدبختی‌های اجتماعی كنونی شده است. امیدوارم هدف حقیقی خود را روشن‌تر بیان كنید تا اندیشمندان و فرهنگ دوستان مجامع علمی ما كتاب شما را ترجمه كنند و در اختیار عموم قرار دهند.» (6)

ترجمه كتاب

البته اینها نمونه‌هایی از چند نامه‌ای بود كه مشروح آنها و نامه‌های دیگر، در جلد پنجم فرهنگنامه آمده است. اشاره به این نكته خالی از فایده نیست كه من برای كسب اجازه ترجمه هر 5 جلد كتاب الامام علی صوت العداله الانسانیه نامه‌ای به جرج جرداق نوشتم كه بعد از مدت كوتاهی، جوابش به دستم رسید كه اینك متن اصلی و ترجمه نامه را در اینجا می‌آوریم:

«فضیله السید هادی الخسروشاهی التبریزی المحترم

السلام علیكم و رحمه الله و بركاته و جعل‌الله اعمالكم موفقه و حیاتكم سعیده.

از احساس زیبا و حسن نظر شما در نامه‌ای كه هم اكنون پیش روی من است، سپاسگزارم. این تعریفها در واقع برآمده از قلب پاك و ناشی از حسن اخلاق خود شماست، وگرنه من لایق این صفات نیستم. البته من كاری جز اظهار گوشه‌ای از حقایق و افشای بسیاری از خرافات ـ كه بخشی از زوایای تاریخ ما را فرا گرفته است ـ انجام نداده‌ام.

اعتراف می‌كنم كه در بررسی شخصیت‌ علی بن ابی طالب همچنان قصور دارم؛ زیرا یك نویسنده هر اندازه كه كار كند و هر قدر بكوشد و هر مقدار هم كه نیرومند باشد، اگر بخواهد شخصیت یك انسان عادی را بررسی نماید و به حقیقت او برسد یا عمق واقعی او را دریابد، نمی‌تواند حق مطلب را ادا كند، پس چطور می‌شود درباره شخص علی بن ابی طالب و یا مانند او حق مطلب را ادا كرد؟

اجازه خواسته‌اید كه هر پنج جلد كتاب مرا به زبان فارسی ترجمه كنید. من این اجازه را به شما می‌دهم و امیدوارم كه در ترجمه آن دقت لازم به عمل آید تا ترجمه كتاب، به طور كلی، از نظر موضوع و بیان، مطابق اصل كتاب باشد.

از نامه شما فهمیدم ـ چنان كه از پیش هم اطلاع داشتم ـ بعضی از برادران در ایران، كتاب مخلّص نخستین مرا به فارسی ترجمه كرده‌اند، ولی از جهات گوناگون در این زمینه روش خوبی را انتخاب نكرده‌اند؛ مثلا ساده‌ترین اصول را رعایت نكرده و كتاب را بدون اجازه من ترجمه نموده‌اند و یا اینكه حقوق تألیف و رنج و كوشش مرا در نظر نگرفته‌اند و یا حتی پس از ترجمه، یك نسخه از كتاب ترجمه‌شده را برای من نفرستاده‌اند! و همین طور متن اصلی كتاب را دگرگون ساخته و مطالبی را از آن حذف و یا بر آن افزوده‌اند. در صورتی كه در كشورهای مترقی، محال است كه یكی از این امور صورت پذیرفته، تا چه رسد به اینكه همه آنها یكجا انجام یابد!

1ـ محل تولد: جدیده، مرجعیون ـ لبنان، سال 1926میلادی.

2ـ شغل: تدریس درباره ادبیات عرب، بررسی ادبیات اروپایی، روزنامه‌نگاری، نقد هنری.

3ـ تألیفات: فاغنروالمرأه،‌ المشرودن، قصور و اكواخ، فنانون احبوا، صلاح‌الدین و قلب‌الاسد، وجوه من كرتون، غرام‌الالهه، اساطیرالعربی،بوهیمیه،‌ فینوس و الشاعر. (7)

همراه این نامه آخرین عكسم را هم كه خواسته‌اید، برای شما می‌فرستم و اگر توضیحات بیشتری لازم باشد، به من اطلاع دهید تا بلافاصله اقدام شود.

والسلام علیكم و علی جمیع‌الاخوان والاصدقاء

ودمتم الی المخلص جورج جرداق

بیروت ـ الاشرفیه، دانشكده زهره الاحسان.

مخالفت و انتقاد

... تألیف و انتشار كتاب بزرگ، الامام علی صوت‌العداله الانسانیه، همانند همه كارهای مهم و پرارزش اجتماعی ـ‌ فرهنگی، از مخالفت و انتقاد دور نماند، و حتی در مجله ماهانه الاخلاق و الآداب نوشته شد: «... جرج جرداق خدمتی به اسلام و امام علی (علیه السلام) نكرده، بلكه او خادم اروپاست و قرآن حكیم را قبول ندارد!» (8)

در ایران هم انتقادهای تند و غیر متناسب، با اشكال‌تراشیهای رژیم همراه شد و یكی از علمای بزرگوار و محترم حوزه علمیه قم به نویسنده می‌گفت: «جرج جرداق از این تألیف فقط قصد شهرت یا سود مادی داشته است!» و همین طور یكی از علمای تهران كه خود نویسنده بزرگی هم هست، به نگارنده گفت: «افسوس كه جرج جرداق معتقد به اشتراكیت مطلق است!»
از راست : آيت الله دين پرور، استاد خسروشاهی، جرج جرداق، حجت الاسلام رحيميان

البته ما در این مقاله، درصدد ارزیابی نظریات مؤلف نیستیم و بی‌شك در همه موارد هم نمی‌توانیم هم‌عقیده او باشیم؛ اما اقتضای عدل و انصاف این است كه بگوییم برخلاف گفته‌های دیگران، انگیزه اصلی جرداق در تألیف این كتاب، تنها شور و عشق او نسبت به امام علی (علیه السلام) و اعتقادش به كامل بودن نظام عدالت اجتماعی از دیدگاه امام علی است،‌ و ما نمی‌توانیم از یك فرد مسیحی انتظار داشته باشیم در همه امور، مانند یك مسلمان فكر و عمل نماید و اصولاً‌ اگر چنین باشد، دیگر نمی‌توان او را مسیحی نامید!

به نظر ما خدمتی كه جرداق با تألیف این كتاب در معرفی نظام عدالت اجتماعی اسلامی و اندیشه توحیدی امام علی (علیه السلام) نموده، هیچ یك از مسلمان‌نماهای عرب همكار جرداق نكرد‌ه‌اند.

به علاوه اگر كسی كتاب او را با دقت مطالعه نكرده و شور و عشق او را نسبت به مقام شامخ و والا و جهانی امام علی (علیه السلام) كه از لابلای تمام سطور و مباحث كتابش نمایان و هویداست،‌ نبیند، شاید حق داشته باشد باور نكند در قرن ما، قرن مادیت و ماده‌پرستی، یك جوان مسیحی پنج جلد كتاب در بیش از 1300 صفحه، درباره اندیشه و روش اجتماعی و شخصیت عظیم دومین شخصیت تاریخ اسلام تألیف كند.

ما با مطالعه دقیق این اثر، اعتقاد یافتیم كه عامل اصلی و محرك اساسی جرداق در تألیف این كتاب، قبل از هر چیزی، شور و علاقه او به امام علی ‌(علیه السلام) قهرمان بت‌شكن و عدالت‌خواه تاریخ،‌ و دفاع از حقوق پایمال‌ شده ملتهای ستمدیده و مستضعف جهان بوده است.

ما در كتاب جرداق، مطلبی كه حاكی از اعتقاد او به كمونیسم یا اشتراكیت مطلق باشد، نیافته‌ایم و كسانی كه مطلبی در این باره دیده‌اند، بی‌مناسبت نیست آن را ارائه دهند تا حداقل در ترجمه آن توضیح لازم داده شود. و اصولاً‌ باوركردنی نیست كه یك فرد كمونیست مسیحی‌الاصل به جای شرح مبانی اقتصادی ـ اجتماعی ماركسیسم و لنینیسم، به شرح و تبیین چگونگی روش عدالت اجتماعی اسلامی از دیدگاه امام علی بپردازد كه مسلماً‌ از نظر اصول و كلیات مبانی، متضاد با مبانی اشتراكیت ادعایی كمونیسم بین‌المللی است.

این قابل قبول نیست كه جرج جرداق كمونیست باشد، در حالی كه كتابش در واقع سند بطلان مبانی اجتماعی و اقتصادی كمونیسم است. نشر كتاب او در میان ملل مسلمان و پیروان علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) نافذترین و موفق‌ترین سلاح ضد كمونیستی ـ ضد كاپیتالیستی است. مسلمانی كه كتاب جرج جرداق را بخواند و كیفیت عدالت اجتماعی در اسلام را بداند، به هیچ وجه تحت تأثیر تبلیغات شوم كاپیتالیسم، امپریالیسم و كمونیسم قرار نمی‌گیرد.

اصولاً نفوذ و اشاعه روشهای كمونیستی و افكار سرمایه‌‌داری و مادی‌گری استثمارگران غربی، در میان مسلمانان وقتی امكان‌پذیر است كه مردم ما از اصول و قوانین اقتصادی و اجتماعی اسلامی مطلع نباشند؛‌ زیرا معقول نیست كه مسلمانی با داشتن طرز فكری صحیح و ایدئولوژی كامل، به سراغ افكار غلط اجتماعی برود.

در هر صورت، با مطالعه فرهنگنامه پنج جلدی جرج جرداق،‌ روشن خواهد شد كه مؤلف معتقد به اشتراكیت مطلق و ماركسیسم نیست؛ زیرا او با اینكه در همین كتاب چند جا از سوسیالیسم طرفداری می‌كند،‌ ولی در مواردی هم «مالكیت» را،‌ اگر از راه صحیح و مشروع باشد، قانونی و حق طبیعی افراد می‌داند و در جای دیگر با «كار اجباری» مخالفت می‌كند، در حالی كه «كار اجباری» یكی از لوازم حتمی حكومتهای كمونیستی است. وی همچنین از دگماتیسم انتقاد می‌نماید،‌ در صورتی كه در بلوك سوسیالیسم و كمونیسم، عدم اعتقاد به اصول عقیدتی و مبانی فلسفی و اقتصادی ماركس و لنین و عدم ایمان به سانترالیسم حزبی، با تبعید به «اردوگاه كار اجباری» همراه بود و...

پس به طور كلی باید گفت: مؤلف ماركسیست نیست و در عین حال در بعضی از موارد، دچار اشتباهاتی شده كه ما به بعضی از آنها در پاورقی‌ها اشاره كرده و یا توضیحات كافی داده‌ایم‌ و بدین ترتیب ترجمه این كتاب دلیل بر توافق فكری و عقیدتی كامل با مؤلف نتواند بود!

از نظر فلسفی،‌ اسلام بین مكتب‌های ماتریالیسم و ایده‌آلیسم روشی دارد كه آن را «رئالیسم» می‌نامیم. از نظر سیستم اقتصادی ـ اجتماعی ـ سیاسی نیز در قبال كاپیتالیسم و كمونیسم و اشتراكیت مطلق و رژیمها و مكتب‌های سیاسی موجود در جهان، دارای راه و روش ویژه‌ای است كه از نظر مبانی و اصول،‌ با مبانی و اصول مكتب‌های دیگر تفاوتهای بنیادین دارد.

پس‌ جنجال نشأت‌گرفته از ترس و واهمه‌ حاكمیت و ارتجاع وابسته كه موجب تحریف ترجمه و حتی افزودن فصلی بر كتاب در «صفحات ملوك عادل» گردید،‌ در واقع نمی‌تواند یك نقد علمی‌ ـ فلسفی باشد، و به همین دلیل نگارنده چهل و پنج سال پیش رساله‌ای تحت عنوان «معرفی یك نویسنده و یك كتاب بزرگ: جرج جرداق و الامام علی صوت العداله الانسانیه» منتشر ساخت كه شامل معرفی كتاب، مؤلف و دیدگاه‌ مراجع بزرگ درباره كتاب بود.

این رساله در سطح وسیعی توزیع گردید و به دنبال آن، نامه‌های فراوانی از علمای ایران و عراق رسید كه در واقع مشوق نگارنده برای ترجمه كامل كتاب بود. از جمله این نامه‌ها، نامه شهید رابع، آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر بود كه در ضمن اعلام وصول كتاب «شیعه» و جزوه مزبور كه زیر عنوان كلی سلسله انتشارات «در راه انقلاب فكری اسلامی» چاپ شده بود، ترجمه كتاب مزبور را همراه با توضیحات لازم در موارد ضروری، خدمتی بزرگ به اسلام و مسلمین دانسته بودند.

و به دنبال آن،‌ از «كربلا» نامه مشروحی از سوی یكی از علماء محترم به مراجع قم نوشته شد كه در آن انتقاد شدیدی را نسبت به محتوای كتاب و ترجمه آن ارائه داده بودند كه در همان موقع، توضیحات لازم خدمت نویسنده محترم آن نامه، ارسال گردید و البته نقل مكاتبات ما در این زمینه و در مقاله ضروری به نظر نمی‌رسد.

ترجمه و متن نامه شهید بزرگوار، آیت‌الله محمدباقر صدر، چنین است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

حضرت‌العلامه‌المجاهد الحجه، السیدهادی‌الخسروشاهی دامت بركاته السلام علیكم و رحمه‌الله و بركاته تحیه حب و اخلاص و تقدیر

... نامه را خواندم و در لابلای سطور گرانقدر آن، بزرگمردی شما كه پیش از دیدار، به او علاقه‌مند شده‌ام، و قبل از ملاقات، به او اخلاص یافته‌‌ام، بر من آشكار شد. چرا كه من در اندیشه و روح در كنار شما هستم و به نظرم این هزار بار گرامی‌تر از دیدار ظاهری است. البته نامه، محبت و اخلاص مرا افزون ساخت و من اطمینان دارم كه دانشگاه اسلامی بزرگ در قم، به بركت كوشش شما و امثال شما، از نخبگان مجاهد و علمای محقق، منبع پرتوافكنی فكری بر تمامی جهان اسلام خواهد شد و رسالت بزرگی را در تاریخ ادا خواهد كرد .

در نامه شریف نوشته‌اید كه از برنامه من در چاپ كتاب «اقتصادنا» آگاه شده‌اید و مطلب همان طور است كه شنیده‌اید. من در آینده، در نخستین روزی كه كتاب از چاپخانه درآمد، نسخه‌ای برای جناب ‌عالی خواهم فرستاد تا همچنان كه قبلاً در مورد كتاب «فلسفتنا» محبت‌های شما را دریافت كرده‌ام، از نو با آن الطاف روبه‌رو شوم.

ترجمه‌كتاب به زبان فارسی، به طور جدی فكر جالبی است و من بدون تردید با تحقق یافتن این اندیشه، خوشحال خواهم شد كه موجب گسترده‌تر شدن نفع اسلامی این كتاب خواهد بود. (9)

چند هفته پیش هم هدیه نفیس شما (كتاب شیعه و راه انقلاب فكری) را دریافت كردم و ساعاتی چند از عمر را با آن گذراندم و از بیان شیوا و اندیشه عالی و تحقیق عمیق، بهره‌مند شدم. خداوند به شما و آقای طباطبایی بهترین پاداش مجاهدان نیكوكار را عنایت فرماید.

البته من دو یا سه روز پس از دریافت هدیه شما، نامه‌ای برایتان نوشته و تشكر و اخلاص و امتنان خود را اعلام نمودم و درضمن، درباره ترجمه كتاب «جرداق» اشاره كردم كه از تصمیم به ترجمه آن، با توجه به محتوای آن گاهی با مذهب و یا اسلام برخورد دارد، صرف ‌نظر كنید و لابد تا امروز نامه به دست شما رسیده است؛ ولی امروز به آن می‌افزایم كه: اگر شما با قلم شیوا و اندیشه استوار خود، بر موارد غیرمطلوب كتاب توضیحاتی بیفزایید، در واقع این، كاری مهم و خدمتی آشكار بر اسلام و مسلمانان خواهد بود.

در پایان، از خدای متعال خواستارم شما را همواره با سلامتی كامل و توفیق بزرگ در راه جهادی پیروزمندتان، همگام سازد. پاكترین احترامات و درودهای مرا بپذیرید.

المخلص محمدباقر صدر

النجف‌الاشرف (10)

سرانجام در سال 1338ش تصمیم گرفتم كه هر پنج جلد «الامام علی صوت‌العداله الانسانیه» را ترجمه و منتشر سازم. به همین منظور، پس از كسب اجازه از مؤلف محترم، به ترجمه جلد اول آن اقدام نمودم كه قسمت‌هایی از آن در همان سال در هفته‌نامه‌های مذهبی تهران (از قبیل: وظیفه، ندای حق و غیره) چاپ شد؛ ولی متأسفانه پس از آن، شرایطی پیش آمد كه امكان چاپ كتاب از بین رفت و قسمت‌های ترجمه شده هم در گوشه‌ای بایگانی گردید!

در تابستان سال 1344 جناب «شمس فراهانی» ـ مدیر محترم مؤسسه مطبوعاتی فراهانی ـ پیشنهاد نمود كه به چاپ ترجمه كتاب اقدام شود. پس از پذیرفتن این پیشنهاد هنگامی كه در تبریز پاكنویس ترجمه را آغاز كردم، متوجه شدم باید آن را از نو ترجمه كنم؛ زیرا به قول عمادالدین اصفهانی (متوفای 597ق): «انسان، امروز كتابی می‌نویسد و فردای همان روز می‌گوید اگر این مطلب تغییر یابد، بهتر خواهد بود و اگر چنین افزوده شود، جلوه بیشتری خواهد داشت و اگر این مطلب جلوتر باشد، بسیار به‌جا خواهد بود و اگر آن یكی نوشته نشود، زیباتر خواهد گشت، و این از بزرگترین عبرتهاست و دلیل چیرگی نقص بر همه بشر است.» (11)

ترجمه جدید شروع شد و در عرض دو ماه تعطیلی تابستان، ترجمه كامل جلد اول پایان یافت و در بعضی از مواردی كه لازم به نظر می‌رسید، پاورقیهایی افزوده شد. البته در این ترجمه سعی كردم كه از محتوای متن عربی كتاب خارج نشوم و همین مقید بودن به ترجمه غیر آزاد شاید در بعضی موارد، سلیس بودن عبارت را از بین برده است كه ظاهراً حفظ امانت در ترجمه نقص آن را جبران خواهد كرد!

ترجمه جلد دوم و سوم هم به طور طبیعی مدتی طول كشید و توضیحات و پاورقیها بر غنا و محتوای كتاب افزود. بی‌شك در آن شرایط، در كل كتاب روشنگر حقایق و افشاگر رژیم استبداد بود و به همین دلیل، اخذ اجازه نشرگاه با دشواری روبرو و در مواردی هم با حذف پاورقیها همراه بود.

در چند سال اخیر، فرصت دیگری پیش آمد كه به تجدید نظر كلی و اصلاحات لازم در ترجمه قبلی بپردازم و سپس به ترجمه دو جلد باقی مانده كتاب (چهارم و پنجم متن عربی) اقدام كنم كه مجموعه كامل ترجمه كتاب، جمعاً در 6 جلد، در اختیار علاقه‌مندان و یاران امام علی علیه‌السلام قرار گرفت.یك جلد اضافی، در واقع توضیحات این جانب در پاورقیها ـ یا در فصول مستقل ـ فقط در ترجمه سه جلد نخستین متن عربی است كه این توضیحات، برغنای كتاب افزوده است و باید اشاره كرد كه تمامی پاورقیها با قید حرف «م»، از مترجم است. علاوه بر آن فرهنگنامه یا مجموعه پنج جلدی كتاب، ترجمه كامل یك جلدی كتاب نیز، تقدیم علاقه‌مندان گردید كه تا كنون بیش از 6 بار توسط موسسه بوستان كتاب قم تجدید چاپ شده است و امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد.
 
--------------------------------------------------------------------------------------------------

پی‌نوشتها:

1ـ مرحوم «شرف‌الدین» نامه‌ای را كه برای «بولس سلامه» نوشته‌اند، این‌طور شروع می‌كنند: «تو! ای بولس صلح و خیر، و ای متمسك به لوای نبوت و امامت. ای جوان صلح و صفای مسیح، و قهرمان شجاعت محمد (ص) و ای عزاخوان شهیدان: علی و حسین (علیه السلام)، به خدا كه حبیب قلب و نور چشم من هستی.» (رجوع شود به مقدمه كتاب: عیدالغدیر تألیف «بولس سلامه» ص 13، چاپ لبنان). مرحوم آیت‌الله شرف‌الدین در نامه‌ای دیگر كه به «جرج جرداق»‌ فرستاده‌اند، می‌نویسند: «... اگر بخواهید درباره عظمت شخصیت شما كلمه‌ای بگویم، باید قلم و بیان خود را به من امانت بدهید!...» (رجوع شود به ج 5 «الامام علی: علی و القومیه العربیه» بخش پایانی، چاپ بیروت، ص 1244).

2 ـ از نامه علامه بحر‌العلوم ، مندرج در كتاب الامام علی...ج 5، ص 1244 و 1245.

3 ـ كتاب الامام علی، ج 5، ص 1243

4. الامام علی، ج 5، ص 1253 ـ 1255.

5. الامام علی، ج 5 ص 1250 ـ 1251.

6. اغلب اینها، همان‌طور كه در متن نامه آمده، كتابهای رُمان و داستان است.

7. این دو،‌ مجموعه‌های شعری مؤلف است.

8. الاخلاق والاداب شماره 10، سال 2،‌ صفحه 239 چاپ كربلا، عراق.

9ـ‌ ترجمه این دو كتاب توسط دوستان و برادران دیگر، انجام گرفت و تحقق این توفیق از نگارنده سلب گردید.

10ـ‌ متأسفانه نامه تاریخ ندارد؛ ولی به محتوای آن، وصول كتاب شیعه و تصمیم ما بر ترجمه كتاب امام علی‌علیه‌السلام، مربوط به پنجاه سال پیش خواهد بود!

11ـ انّی رایت انّه لا یكتب انسان كتاباً فی یومه الّا قال فی غده: لو كان غیر هذا الكان احسن ولو زید كذا لكان یستحسن ولو قدم هذا لكان افضل ولو ترك هذا لكان اجمل و هذا من أعظم العبر و هو دلیل علی استیلاء النقص علی جمله البشر!

پایگاه اطلاع رسانی استاد خسروشاهی

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر