( 4.2 امتیاز از 167 )

عصر شیعه ـ  کشور ایران نعمت گران‌قدری در بر دارد و آن حرم مطهر علی‌ابن‌موسی‌الرضا(ع) است که هر روزی میزبان هزاران زائر و محب اهل بیت(ع) است، شاعران ایران زمین با توجه به اینکه در همسایگی هشتمین امام شیعه قرار گرفته‌اند گویی ارادت خاصی به ایشان یافته و بخش اعظمی از خلوص خود را در قالب ابیات به اهل بیت عرضه می‌کنند.

رضا جعفری از جمله شاعرانی است که به اهل بیت ارادت بسیاری داشته و ابیات فراوانی را به ساحت مقدس اهل بیت عرضه کرده است تا گوشه‌ای از ارادت و علاقه خود را به ائمه اطهار(ع) نشان دهد. سروده‌هایی از رضا جعفری به ساحت مقدس امام رضا(ع) تقدیم می‌شود:

مرید و زائرت از هر نژاد است

خودش روز است و با شب در تضاد است

مگر شمس جمال تو که این دل

به این خورشیدها بی اعتماد است

برای دیدنت خورشید را صبح

به دست آسمان آئینه داده است

به هر صورت که آیی می پذیرم

دل از آئینه های بی سواد است

و هر بیتم بنامت هست مفهوم

غزل‌هایم تمامی مستزاد است

بدون ضرب میرقصم به چرخش

خرابی مشرب هر گردباد است

طلب ناکرده چشمم اشک می ریخت

همه گفتند این آب مراد است

شدم پیغمبر تصویر و دیدم

برایم صحن آئینه معاد است

کسی فکر مسیح و نوح هم نیست

از این آئینه ها اینجا زیاد است

به ظاهر فرق دارد تاک و انگور

رضا در باطن عالم جوا د است

به هویی خلق شد دنیا و عقبی

بنای عالم و آدم به باد است

***            ***            ***

پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست

وقتی که در حیاط حرم می وزید هست

بعدا یقین به نور شما کرد دید نیست

با شک نگاه کرد خودش را و دید هست

پس بی خیال زردی پائیز شد و گفت:

تا انبساط سبز شما هست عید هست

هر لحظه کهنه می‌رود و تازه می‌رسد

اینجا چقدر آمد و رفت جدید هست

از سینه چاک‌های شما کم نمی‌شود

در دشت لاله خیز همیشه شهید هست

با سنگ‌فرش‌های حرم حرف می‌زنم

اینجا چقدر سنگ صبور سفید هست!

دل را به دست پنجره فولاد می‌دهم

اینجا برای هر دل بسته کلید هست

من از کبوتران حرم هم شنیده ام

فرصت برای بال اگر می‌پرید هست

***              ***              ***

یکروز، صبح زود، ازل بود یا ابد

فرقی نمی کند، سر این راه نا بلد

پا کردم عقل را و بسی راه، دور شد

نزدیک بود گم کندم کفش بی خرد

یکروز، صبح زود رسیدم که : اَالسلام

یکروز، صبح، جای صنم گفتم: الصمد

عیسی که نیستی پدر تو امام بود

این بار چندم است که گهواره حرف زد؟

ای آب نونهال که یک قطره شما

کافی‌ست در شکستن اندام پیر سد

تو آن ستاره‌ای که تمام منجمان

حتی نکرده اند شبی هم تو را رصد

نام تو چیست؟ کودک موسی؟ نه؟ گــُل ؟ نه؟ سیب؟

جایت کجاست؟ باغچه؟ گهواره؟ یا سبد؟

دریا کنار مرقد تو موج میزند

ماهی و پادشاهی تو حکم جزر و مـَدّ

از یک شروع می شوی و هفت مرتبه

در جلوه می روی بشوی هشتمین عدد

هر کس که میدهد به تو از دور یک سلام

وقت جواب ، مضربی از هشت می شود

اینجا فقط توئی و توئی این "توئی" چه خوب!

آنجا منم ، منم ، منم و این "منم" چه بد!

من قصد کرده‌ام بروم مشهد الرضا(ع)

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر