قرائت قرآن، کفاره گناهان است
در روایات رسیده از رسول خدا (ص) و نیز آل البیت (ع) تاکیدات ویژه ای را در این خصوص مشاهده می کنیم، به نحوی که پیامبر (ص) فرموده اند:ما اِجتمع قومٌ فی بیتٍ مِن بیوت الله یتلون کتاب الله و یتدار سونه بینهم، اِلّا نزلت علیهم السکینة و غشّیهم الرّجمة و حفّتهم الملائکة و ذکرهم فیمن عند؛
هیچ گروهی در یکی از خانه های خدا اجتماع نمی کنند که قرآن بخوانند و تعلیم دهند، مگر اینکه آرامش بر آن ها نازل شود و رحمت الهی آن ها را بپوشاند و ملائکه اطراف آن ها را احاطه کنند و در مورد آنچه که بین آن هاست گفتگو کنند (کنزالعمال، 2320)، و امام باقر (ع) به سعد خفاف می فرمایند:
یا سعد تعلّموا القرآن، فاِنّ القرآن یأتی یوم القیمة فی احسن صورةٍ نظر الیها الخلق؛
ای سعد قرآن یاد بگیر، که قرآن در روز قیامت به بهترین صورتی که تاکنون خلق ندیده است می آید (وسائل الشیعة، ج 4: 823).
علاوه بر ثواب های بسیاری که در باب تعلیم و تعلم قرآن نقل شده است، پاداش های کم نظیری نیز برای افراد قرائت کننده ی این کلام الهی بیان شده است، به نحوی که پیامبر (ص) می فرمایند:
افضل العبادة قرائة القرآن؛
بالاترین عبادت ها قرائت قرآن است (تفسیر مجمع البیان، ج 1: 15)، و در روایتی دیگر فرموده اند:
علیک بقرائة القرآن فانّ قرائته کفّارةٌ للذّنوب و سترٌ فی النّار و امان مِن العذاب؛
بر تو باد قرائت قرآن که قرائت آن کفاره گناهان و موجب پوشیده شدن از آتش و امان از عذاب الهی است (بحارالانوار، ج 92: 17).
همچنین امام موسی کاظم (ع) می فرمایند:
اِنّ درجات الجنة علی قدر آیات القرآن یقال له: اقرء وارقأ فیقرء ثمّ یرقی؛
درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است، و به قاری قرآن گفته می شود بخوان و بالا رو، او می خواند و بالا می رود (وسائل الشیعه، ج 4: 840).
بدیهی است که مراد از قرائت در بهشت ظهور و تجسم قرائت دنیوی است و الا در قیامت عملی صورت نمی پذیرد، اعمال خاص دنیاست و قیامت تنها یوم حساب است.
علاوه بر قرائت قرآن، ختم قرآن نیز دارای ثواب بسیاری می باشد که فراوان در روایات و احادیث به آن اشاره شده است به نحوی که امام زین العابدین (ع) می فرماید: اِن ختم القران لیلاً صلّت علیه الملائکة حتی یصبح، و اِن ختمه نهاراً صلّت علیه الحفظة حتی یمسی؛
اگر فردی شب قرآن را ختم کند، فرشتگان تا صبح برای او رحمت می فرستند، و اگر روز آن را ختم نماید، آنان تا شام برایش درود می فرستند (اصول کافی،: ج 2؛ ره رستگاری، ج 1: 76- 77).