
حاج آقا شما عضو کدام جناحید؟
عصر شیعه ـ نام و چهره حجت الاسلام کوثری برای خیلیها که عاشورا را پای تلویزیون هایشان مینشستند تا نوحه خوانی در محضر امام را ببینند آشناست.
صدای حزن انگیز اما دلنشین اش همچنان در ذهنها باقی مانده و میماند.برای ذکر یاد و خاطره این ذاکر دوست داشتنی اهل بیت ( ع ) به سراغ سید محمد فروغی بزرگترین نوه پسری اش رفتیم.او مدتی است با به راه انداختن یک وبلاگ و جمع آوری خاطراتش میکوشد تا دیگران را با شخصیت ایشان آشنا کند.
حاج آقای کوثری را باید مداح بدانیم یا خطیب و یا طلبه؟
ایشان وقتی از دنیا رفتند حدودا 70 ساله بودند و در این 7 دهه بیشتر وقت خود را از هجده سالگی صرف ذاکری امام حسین ( ع ) کردند . نکته قابل تامل آنکه متاسفانه عده ای حاج آقا را صرفاً به عنوان مداح میشناسند در حالی که ایشان در کسوت طلبگی سخنران بودند و تنها در محضر علما روضه میخواندند و طبیعی است که دیگر آنجا جایی برای سخنرانی کردن نیست.این است که هم ذاکرین و مداحان اهل بیت و هم خطبا و منبریها ایشان را از خود میدانند.
غیر از محضر امام در محضر چه کسانی مداحی میکردند؟
ایشان در محضر آیت ا... بروجردی ، آیتا... سید محسن حکیم ، آیت ا... خویی ، آیت ا... شاهرودی بزرگ ، آیت ا... گلپایگانی ، آیت ا... مرعشی نجفی ، آیت ا... فاضل لنکرانی ، آیت ا... تبریزی مداحی کرده بودند.
فکر میکنید دلیل تاکید بزرگان برای حضور ایشان در مجالسشان چه بود؟
اگر اشتباه نکنم آیت ا... تبریزی میگفتند آقای کوثری به آنچه میخواند اعتقاد دارد ، بقول سوختهها ، اول خودش سوخته بعد میسوزاند.از طرفی حاج آقا تحصیلکرده بود و سعی میکرد علاوه بر خواندن روایات و عبارات مقتل فارسی آن را نیز بخواند. ایشان خودش نقل میکرد که یکی از بزرگان میگفت: کوثری، من ندیدم تو عبارات را غلط بخوانی.خواندن در مجلس علما کار بسیار سختی است .اینکه فردی بخواند و بقول مداحان کارش سکه بشود.
زمان آشنایی حاج آقا با امام راحل به چه زمانی بر میگردد؟
زمانی که حضرت امام در دفتر آیت ا... بروجردی بودند حاج آقا نیز در محضر آیت ا... بروجردی و در مسجد اعظم روضه میخواندند. از این طریق بود که با امام نیز آشنا شدند.البته هم ایشان و هم پدرشان از منبریهای معروف قم بودند. در قم نیز این دو را به کوثری بزرگ و کوثری کوچک میشناختند. قبل از انقلاب پدرشان؛ حاج علی اکبر کوثری معروف تر از خود ایشان بودند و امام هم خیلی به حاج آقا علاقه داشت.روزی بعد از انقلاب حاج آقا پدرشان را خدمت امام بردند همینکه نگاه امام به حاج علی اکبر کوثری افتاد تمام قد جلوی ایشان ایستادند.
حاج آقا چقدر به حضور در مجلس امام اهمیت میدادند؟
خیلی زیاد.الان وقتی ذاکری میخواهد جایی قول بدهد وقتی دهه را قبول میکند اصل آن دهه روز عاشوراست. نمیشود جایی را قول بدهد اما روز عاشورا را نرود. حاج آقا کوثری مجالس محرم را قبول میکرد به شرط آنکه روز عاشورا را نرود چون میگفت عاشورا را باید در جماران باشم.
یکسال عاشورا حاج آقا را به جماران دعوت نکردند.امام پس از روضهها با تعجب به آقای انصاری گفته بودند حاج آقای کوثری کجا هستند.گفته بودند ایشان را دعوت نکرده بودند.سال بعد دایما قبل از شروع مجلس از اطرافیان میپرسیدند آقای کوثری آمدند؟
تکیه کلامهای ایشان چه بود یا اساساً روی چه متونی تاکید داشتند؟
عبارتی که شعار خودشان هم بود همان عبارت یا رحمة ا... الواسعة ، و یاباب النجاة الامة ، یا مظلوم یا ابا عبد ا... بود.جالب است به خاطر دارم سالها پس از امام به یکی از شعبات بانک رفته بودیم .رئیس بانک وقتی کار ما تمام شد گفت:حاج آقا یک سوال از شما دارم.حاج آقا گفت :بفرمایید.رئیس بانک پرسید: حاج آقا شما جزو کدام جناحید.کدام خطی و کدام وری هستید.حاج آقا لبخندی زد و گفت من جزو خط یا رحمه ا... الواسعه هستم.
از ارتباط شخصی و منش ایشان برایمان بگویید؟
حاج آقا روی کربلا حساسیت جدی داشتند. سال 75 قرار بود به کربلا بروم .شب برای خداحافظی به منزلشان رفتم .بطور عجیبی گریه میکردند.وقتی همه رفتند دوباره به اتاق ایشان رفتم. هنوز گریه میکردند. آنوقت حرفی زدند که هنوز پس از مدتها برایم جانسوز است.دستم را گرفتند خم شدند تا دستم را ببوسند.دستم را کشیدم گفتم حاج آقا چه کار میکنید؟ گفتند: این دست قرار است به ضریح امام حسین بخورد.ایشان حاضر بودند دست نوجوان هفده – هجده ساله را به خاطر امام حسین ببوسند.
موضوع بیماری ایشان چه بود؟
هنگام فوت حاج آقا رسانهها اعلام کردند که ایشان بیماری خاصی داشته اند.حتی از بیماری هایی گفتند که ما روحمان هم از آن بی خبر بود.ایشان از دیابت رنج میبردند .روزی که حاج آقا از دنیا رفتند در ایام شهادت حضرت زهرا ( س ) آماده میشدند تا به تهران بروند.می خواستند وضو بگیرند که عارضه سکته برایشان پیش میآید و بر روی زمین میافتند.
صبیه ایشان یعنی خاله من میگفت در آخرین لحظه که من رسیدم حاج آقا حالت احتضار داشت .فریاد زدم آقا تو را به امام حسین چشم هایت را باز کن.با ناباوری یک لحظه چشمهایش را باز کرد، نگاهم کرد و آنوقت برای همیشه چشمهایش را بست.
منبع» قدس آنلاین/ جواد صبوحی