چرا امام حسن(ع) در بین شیعیان هم مظلوم است؟
عصر شیعه ـ سايت خبر آن لاين به مناسبت سالروز ميلاد دومين امام شيعيان بر اين مطلب افزوده است: " او رخسارهای سفید آمیخته به سرخی، چشمانی سیاه، گونهای هموار، محاسنی انبوه، گیسوانی پرپشت، اندامی متناسب (نه چندان بلند و نه چندان کوتاه)، شانهای عریض، سیمايی نمکین و چهرهای در شمار زیباترین چهرهها داشت."
فرزند فصاحت
فرزندان نبوت و رسالت، کانونهای فصاحت و بلاغت هستند و از منابع سرشار علم و حکمت الهی بهره دارند. امام مجتبی علیه السلام مشعلی درخشان از بلاغت و فصاحت دودمان نبوی است. هنوز کودک است که مادرش فاطمه علیهاالسلام میبیند که او بالشهای منزل را روی هم گذارده و برای خود منبری ساخته و بر فراز آن خطبه میخواند. مادر که از شیوه ادای سخن او سخت خوشحال و شادمان است، به همسرش علی علیهالسلام واقعه را میگوید. فردا علی علیهالسلام در هنگام سخنرانی فرزند، در گوشهای خود را پنهان میسازد تا به سخنان دلبندش گوش فرا دهد. امام حسن علیهالسلام بر عرش منبر قرار میگیرد؛ ولی با لکنت زبان روبه رو میشود. مادر که این حالت او را میبیند میپرسد: تو که زبانی روان چونان شمشیر برنده داشتی؟! حسن علیه السلام پس از مکث کوتاهی میگوید: احساس میکنم روح بزرگ و شخصیت وارستهای به سخنانم گوش فرا میدهد، من در برابر عظمت او از سخن باز ایستادهام. در این هنگام حضرت علی علیهالسلام از پشت پرده بیرون ميآيد و حسن را در آغوش میکشد.
بزرگواری امام کریمان
محمد بن یوسف زرندی، از دانشمندان اهل سنت، در کتاب نظم دررالسمطین روایت کرده که مردی نامهای به دست امام حسن - علیهالسلام- داد که در آن حاجت خود را نوشته بود.
امام علیهالسلام بدون آن که نامه را بخواند به او فرمود: حاجتت رواست!
شخصی عرض کرد: ای فرزند رسول خدا خوب بود نامهاش را میخواندی و میدیدی حاجتش چیست و آنگاه طبق حاجتش پاسخ میدادی.
امام - علیهالسلام- فرمودند: بیم آن را دارم که خدای تعالی تا بدین مقدار که من نامهاش را میخوانم از خواری مقامش مرا مورد موآخذه قرار دهد. (ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص.141)
حسن خلق
منظور از مکارم اخلاق آن اعمالی است که از نظر اخلاقی فوقالعادگی داشته باشد، چون برخی از کارها و اخلاقیات انسان به طور معمول برای عموم مردم عادیست مثل آن که کسی به شما نیکی و احسان کند و شما نیز در برابر به او احسان و نیکی کنید، که این یک امر عادی و طبیعی است، و خلاف این کار غیر طبیعی است که قرآن کریم نیز آن را به عنوان یک اصل طبیعی مطرح کرده و میفرماید:
«هل جزاء الاحسان الا الاحسان» (سورة الرحمن، آیه 60)
اما اگر کسی توانست تا این حد خود را کنترل کند و این اندازه بر نفس خود مسلط گردد که بدی و ظلم را با احسان و نیکی مقابله کند، این کار از نظر اخلاقی یک کار فوقالعاده است و هر کس نمیتواند چنین کاری را انجام دهد...
نمونه ای از این مکارم اخلاق
"موفق بن احمد خوارزمی" در کتاب مقتل الحسین - علیه السلام - روایت کرده که امام حسن - علیهالسلام - گوسفندی داشت که بدان علاقه داشت، روزی مشاهده کرد پای آن گوسفند شکسته، به غلامش فرمود : چه کسی پای این گوسفند را شکسته؟
پاسخ داد: من!
فرمود: چرا؟
گفت: میخواستم شما را غمگین کنم!
امام - علیهالسلام - فرمودند: اما من تو را خوشحال خواهم کرد، و تو در راه خدا آزادی!
در روایت دیگری است که فرمود: «لا غمن من امرک بغمی» (من نیز غمگین میکنم شیطان را که به تو دستور داده تا مرا غمگین کنی) و به دنبال آن او را آزاد کرد. (ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 117 و حیاه الامام الحسن علیه السلام، ج 1، ص .314)
سخنانی گهربار
و پایان این نوشتار را به سخنانی گهربار از آن حضرت میآرايیم:
«بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیکَ باطِلاً کَثیرًا.»
بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.
و نیز فرمود:
هَلاکُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْکِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ.
أَلْکِبْرُ بِهِ هَلاکُالدّینِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلیسُ.
أَلْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ.
أَلْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ وَ بِهِ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ.
هلاکت و نابودى مردم در سه چیز است: کبر، حرص، حسد.
تکبّر که به سبب آن دین از بین ميرود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت.
حرص که دشمن جان آدمى است و به واسطه آن آدم از بهشت خارج شد.
حسد که سررشته بدى است و به واسطه آن قابیل، هابیل را کشت.
روایاتی از امام حسن مجتبی علیهالسلام در مورد امام زمان عج
نفر دوازدهم، مهدی از ماست که نخستین آنان علی بن ابیطالب و آخرین آنها نهمین فرزند من است که امام قائم به حق است. خداوند زمین مرده را به وسیله او زنده میکند و دین حق را بر تمام ادیان پیروز میگرداند. برای او غیبتی است که در آخرالزمان، گروههایی در آن، از دین برمیگردند و گروههایی دیگر بر آيین خود استوار میمانند و در این راه آزارها میبینند، به آنها گفته می شود این وعده کی واقع خواهد شد اگر راست میگویید؟ آنان که بر این آزارها و تکذیبها صبر کنند مانند کسی هستند که شمشیر به دست گرفته در پیشاپیش رسول اکرم صلی الله علیه و آله جهاد کند. همه خیرها در آن زمان است، زیرا قائم ما قیام می کند و همه این حوادث را از بین میبرد. / کمالالدین ج1 باب 30 ح 3