
فردی بدون سواد خواندن و نوشتن که توانست قرآن بخواند و از اتفاقات آینده با خبر شود
عصر شیعه ـ بر صاحبان خرد، پوشیده نیست كه طبع انسانى را به داستان و سرگذشت دیگران رغبتى بسزاست و از شنیدن و خواندن قصه ها لذتى وافر مى برد، از اینرو در سابق بازار قصه گویى رونقى داشته و شغل رسمى بوده و در این دوره هم بیشتر نشریات و مطبوعات براى جلب توجه خوانندگان، به نقل داستانهاى مهیج و رمانهاى سراسر دروغ مىپردازند و یا داستانهاى ساختگى مجلات خارجى را ترجمه مىنمایند و تعجب اینجاست با آنكه همه مىدانند كه اینها سراسر دروغ و ساختگى است، در عین حال با اشتیاق و ولع تمام مىخوانند یا گوش مىگیرند و این نیست مگر همانى كه اشاره شد كه طبع انسان اصولا به قصهها و سرگذشتها مایل است در حالى كه مى توان این غریزه را در راه صحیح به كار انداخت و از آن به بهترین وجه ، بهره هاى فراوان برد.
از این غریزه مى توان براى عبرت گرفتن و بیدار شدن دلها از خواب غفلت نهایت استفاده را نمود و بدون اینكه به تحریف و جعل داستانهاى دروغى احتیاجى باشد از سرگذشت پیشینیان و دیگران اندرز گرفت چنانچه در قرآن مجید سرگذشت واقعى و قضایاى حقیقى پیشینیان را مكرر یادآور شده و از اقوام عاد و ثمود و نوح و فرعون و لوط در جاهاى متعدد، بحث فرموده و از عاقبت بدشان سخن گفته و دیگران را اندرز مى دهد كه از چنین عقوبتهایى برحذر باشند.
آنچه در ادامه میخوانید ماجرای فردی است که با وجود نداشتن سواد خواندن و نوشتن، پس از عنایت امام زمان(عج) توانست قرآن بخواند و امور آینده را قبل از اتفاق آنها بداند. مرحوم شهید آیت الله دستغیب شیرازی این ماجرا را به شرح زیر نقل کردهاند:
جناب حاج على آقا فرمود من در طفولیت به مكتب نرفتم و بى سواد بودم و در اول جوانى سخت آرزو داشتم بتوانم قرآن مجید را بخوانم تا اینكه شبى با دل شكسته به حضرت ولى عصر - عجل اللّه تعالى فرجه - براى رسیدن به این آرزو متوسل شدم.
در خواب دیدم در كربلا هستم، شخصى به من رسید و گفت: در این خانه بیا كه تعزیه حضرت سیدالشهداء علیه السلام در آن برپاست و استماع روضه كن، قبول كرده وارد شدم، دیدم دو نفر سید بزرگوار نشستهاند و جلو آنها ظرف آتشى است و سفره نانى پهلوى آنها است، پس قدرى از آن نان را گرم نموده به من مرحمت فرمودند و من آن را خورد.
پس روضه خوان ذكر مصائب اهل بیت(ع) كرد و پس از تمام شدن، از خواب بیدار شدم حس كردم به آرزوى خود رسیده ام، پس قرآن مجید را باز كردم دیدم كاملا مىتوانم بخوانم و بعد در مجلس قرائت قرآن مجید حاضر شدم، اگر كسى غلط مىخواند یا اشتباه مىكرد به او مىگفتم حتى استاد قرائت هم اگر اشتباهى مىكرد مىگفتم.
استاد گفت: فلانى! تو تا دیروز سواد نداشتى و قرآن را نمى توانستى بخوانى، چه شده كه چنین شده اى؟ گفتم: به بركت حضرت حجت علیه السلام به مقصد رسیدم.
فعلا حاجى مزبور استاد قرائت اند و در شبهاى ماه مبارك رمضان مجلس قرائت ایشان ترك نمى شود.
از جمله عجایب حاجى مزبور آن است كه غالبا در خواب امور آتیه را مىبیند و مىفهمد كه فردا چه مىشود با كه برخورد مىكند و با كه طرف معامله مىشود و آن معامله سودش چه مقدار است.
وقتى به حقیر گفت خداوند بزودى به فرزندت (آقاى سید محمد هاشم) پسرى عطا مىكند اسمش را به نام مرحوم پدرت "سید محمد تقى" بگذار، طولى نكشید خداوند پسرى به ایشان عنایت فرمود و اسمش را "محمد تقى" گذاردیم.
پس از ولادت ، سخت مریض شد به طورى كه امید حیات به آن بچه نبود. باز حاجى مزبور فرمود "این بچه خوب خواهد شد و باقى خواهد ماند"، طولى نكشید كه خداوند او را شفا داد و الان بحمداللّه در سن پنجسالگى و سالم است.
و بالجمله ایشان در اثر تقوا و مداومت بر مستحبات خصوصا نوافل یومیه داراى صفاى نفس و مورد عنایت و لطف حضرت حجت - عجل اللَّه تعالى فرجه - مى باشد.
ضمنا باید دانست كه راز آگاه شدن بعض نفوس از امور آتیه و اخبار به آن، آن است كه خداوند قادر متعال تمام حوادث كونیه، كلى و جزئى را تا آخر عمر دنیا پیش از پیدایش آنها در كتابى از كتابهاى روحانى و لوحى از الواح معنوى ثبت فرموده است چنانچه در سوره حدید مىفرماید: "هیچ مصیبتى در آفاق و انفس واقع نمىشود مگر اینكه پیش از پیدایش آن در كتاب الهى ثبت است و این كار (یعنى ثبت امور تماما در لوحى نزد قدرت بىپایان او) بر خداوند سهل است براى اینكه ناراحت نشوید بر فوت شدن چیزى از شما (یعنى بدانید خداوند صلاح شما را دانسته و فوت آن چیز را قبلا تعیین و ثبت فرموده ) و خوشحال نشوید و به خود نبالید به چیزى كه به شما رسیده. یعنى بدانید آن را خداوند براى شما مقدر ومقرر فرموده).
بنابراین ممكن است بعض نفوس صاف در حال خواب كه از قیود مادى تا اندازهاى آزاد شدهاند با ارواح شریف و الواح عالى و بعض كتب الهى متصل شده و به بعض امورى كه در آنها مشهود است اطلاع یابند و هنگام بیدارى و مراجعت تام روح به بدن، قوه خیالیش تصرفى در آن نكند و آنچه دیده به صرافت در حافظه اش باقى ماند و از آن خبر دهد.