( 4.8 امتیاز از 1548 )

عصر شیعه ـ آرى، كسى كه در پى حقیقت باشد آن را پیدا می‌كند. جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ صادق فجر الاسلام پیش از مسلمان شدن روحانى كلیسایى در ارومیه بود. ایشان می‌گوید: یك بار به ذهنم رسید كه از استادم كه حدود 100 سال سن داشت سوالى بپرسم. این بود كه یك روز غروب به منزلش رفتم و گفتم: شما به گردن من حق زیادى دارید و باعث شدید من درس بخوانم و كشیش شوم، اما می‌خواهم یك سوال مرا صادقانه جواب بدهید! گفت: بپرس! گفتم: به نظر شما، واقعاً حق با ماست و حق به ما خاتمه پیدا كرده و بعد از ما هر چه دین آمده باطل است؟ به هر حال، شما 100 سال عمر كرده‌اید و به یقین در این باره رسیده‌اید، اما من در تردید هستم و هنوز شك دارم.

حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان در ادامه نقل این روایت می‌گوید: توضیح این مطلب در این‏جا ضرورى است كه بعضى شك‏ها بسیار ارزشمند است. كسى كه قیامت را قبول ندارد و بعد در عقیده خود شك می‌كند كه بالاخره قیامت وجود دارد یا ندارد، سرانجام مجبور می‌شود نزد انسان آگاهى برود و از او بخواهد كه با دلیل و استدلال پاسخش را بدهد. از این جهت، امید به آگاه شدن در او می‌رود.

پروردگار متعال هم علاقه دارد انسان‏ها نیست‏هاى اعتقادى‏شان را تبدیل به هست كنند و نمی‌دانم‏ها را به می‌دانم بدل سازند.

استاد جوابى نداد. گفتم: جوابى ندارید؟ گفت: دارم، ولى آن را شفاهى نمی‌گویم. بعد، كلیدى به من داد و گفت: چیزى كه می‌خواهم نشانت بدهم را تا به حال به كسى نشان نداده‌ام، اما به قلبم افتاده كه به تو نشان بدهم. در صندوق پستوى اتاقم كتابى هست متعلق به پیش از ظهور پیغمبر اسلام كه روى پوست حیوان نوشته شده. آن را بیاور!

كتاب را آوردم. استاد صفحه‌اى از كتاب را باز كرد و گفت: بخوان! گفتم: این چیست؟ گفت: انجیل نزدیك به زمان خود مسیح است. خدا در این انجیل گفته كار دین به مسیح خاتمه پیدا نمی‌كند، بلكه پس از مسیح پیامبر دیگرى می‌آید كه نامش فارقلیطاست كه ترجمه آن به عربى احمد است. در قرآن مسلمانان نیز خداوند از قول مسیح همین مطلب را نقل می‌كند و می‌فرماید: و [یاد كن‏] هنگامى را كه عیسى پسر مریم گفت: اى بنى‌‏اسرائیل! به یقین من فرستاده خدا به سوى شمایم، تورات را كه پیش از من بوده تصدیق می‌كنم و به پیامبرى كه بعد از من می‌آید و نامش «احمد» است مژده‌ می‌دهم. پس هنگامى كه [احمد] دلایل روشن براى آنان آورد، گفتند: این جادویى است آشكار!

نتیجه می‌گیریم كه حق به ما تمام نشده، بلكه بعد از مسیح حق با پیغمبر اسلام است.

گفتم: پس چرا تا به حال این موضوع را اعلام نكردید؟ گفت: اول این‏كه می‌ترسیدم، و دوم این‏كه اگر این مطلب را می‌گفتم نانم را ازدست می‌دادم و دیگر رئیس نبودم. با این همه، تو كار درست را انجام بده و دنبال این دین برو!

از خانه استاد بیرون آمدم و نیمه شب به خانه حاج میرزا حسن مجتهد ارومیه‌اى رفتم و در زدم. مجتهد پشت در آمد و پرسید: كسیت؟ گفتم: یك نفر مسیحى باسواد! ایشان در را باز كرد و مرا شناخت و مرا به داخل دعوت كرد. بعد پرسید: چه اتفاقى افتاده؟ گفتم: می‌خواهم لباس‏هایم را عوض كنم و از دین نصرانیت خارج شوم. مرا مسلمان كن! و بعد از آن شب مسلمان شدم. این مرد، بعد از اسلام آوردن، به دنبال كسب معارف الهى رفت و درس خواند و از مجتهدان اسلامى شد.

او نوشته است كه من در معارف الهى به 15 مشكل علمى برخوردم كه با هر مجتهدى آن‏ها را در میان می‌گذاشتم از پاسخشان قانع نمی‌شدم. سرانجام، روزى اسباب سفر را مهیا كردم و به خانواده‌ام گفتم: براى حل برخى مشكلات علمى به كربلا می‌روم! در كربلا به زیارت حضرت ابى عبدالله الحسین، علیه السلام، رفتم و خطاب به ایشان عرض كردم: حسین جان! من میهمان تازه واردم. چهل سال عمرم را مسیحى و با شما غریبه بودم، اما حال آمده‌ام. همه ابواب معرفت هم نزد شما گشوده است. لطف كرده و مشكلات مرا حل كنید!

آن روز، از حرم كه بیرون آمدم خیلى گریه كردم. شب ابى عبدالله الحسین را در خواب دیدم كه پاسخ هر 15 مشكل مرا دادند.

این مفهوم واقعى كسب معرفت و در پى حقیقت بودن است.

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر