علامه طباطبايی اقوال صحابه را در تفسير قرآن حجت نمیداند
عصر شیعه ـ حجتالاسلام سيدمحمدرضا صفوی، عضو هيئت علمی مركز فرهنگ و معارف قرآن و صاحب ترجمه قرآن بر مبنای الميزان، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) گفت: اولين امتياز و اصل اصيل تفسير گرانسنگ الميزان آن است كه قرآن كريم در ارائه حقايقی كه درصدد القای آن بوده مستقل بوده و در تفهيم مطالبش به چيزی جز خود اتكاء نكرده است.
عضو هيئت علمی مركز فرهنگ و معارف قرآن اظهار كرد: اين اصل اصيل مبنای اساسی تفسير الميزان است و شاكله آن را ترسيم میكند. اين اصل كه ريشه در خود قرآن دارد، اين كتاب الهی را از وابستگیها رهايی میبخشد و حافظ پويايی تفسير قرآن و حياتبخشی آن در همه اعصار و دورانهاست.
وی بيان كرد: علامه بزرگوار بر اين باور است كه قرآن توان آن را دارد كه از عهده بيان خويش برآيد. ايشان در مقدمه الميزان(ص6) چنين مینويسد: «و جعله هدىً و نوراً و تبياناً لكل شیء فما بال النور يستنير بنور غيره! و ما شأن الهدى يهتدی بهداية سواه! و كيف يتبين ما هو تبيان كل شیء بشیء دون نفسه!؛ خداوند قرآن را هدايت آخرين، روشنايیبخش و بيانگر هرچيزی قرار داده است. اين چه نوری است كه بايد در پرتو نوری ديگر روشن شود و اين چگونه هدايتگری است كه رهنمونی جز خود آن، هدايتگرش میشود...».
سيدمحمدرضا صفوی:
اگر روش علامه تفسير قرآن به قرآن است اين معنی را نيز در خود نهفته دارد كه ايشان قرآن را بهوسيله غيرقرآن تفسير نمیكند؛ بلكه تفسير قرآن به غير قرآن را از مصاديق تفسير به رأی به شمار میآورد
صاحب ترجمه قرآن بر مبنای الميزان تصريح كرد: همين باور قرآنی است كه علامه را به تفسير قرآن به قرآن سوق میدهد و ايشان در تفسير خود جز به آيات قرآن در بيان آيات دل نمیبندد. تفسير قرآن به قرآن كه شاكله الميزان و مشخصه بنام اين تفسير است دارای دو جنبه نفی و اثبات است.
وی افزود: نكته اينجا است كه غالباً به جنبه اثباتی اين تفسير ـ كه همانا تفسير آيات به وسيله آيات ديگر است ـ توجه شده، ولی جنبه نفی آن، يعنی بینيازی آن از غير خود مورد غفلت قرار گرفته است. اگر روش علامه تفسير قرآن به قرآن است اين معنی را نيز در خود نهفته دارد كه ايشان قرآن را بهوسيله غير قرآن تفسير نمیكند؛ بلكه تفسير قرآن به غير قرآن را از مصاديق تفسير به رأی به شمار میآورد.
صفوی خاطرنشان كرد: بر اين اساس علامه طباطبايی تفسير قرآن را بر پايه اسباب نزولها شكل نمیدهد و از آنها برای تبيين آيات ديگر كمك نمیگيرد، بلكه به وسيله قرآن تعيين میكند كه كدامين سبب يا شأن نزول صحيح و كدام نادرست است و احاديث منقول را نيز ـ هرچند صحيحالسند باشند ـ در رتبهای نمیداند كه بتواند آيات قرآنی را ـ جز در احكام شرعی ـ تفسير كند و بارها در تفسيرش تأكيد كرده كه اخبار آحادی كه سند معتبری دارند، تنها در آياتالاحكام حجت به شمار میآيند و در غير آن حجت تلقی نمیشوند و قرآن بر اساس آنها تفسير نمیشود.
وی اضافه كرد: علامه به صراحت میگويد: «أن الآحاد من الروايات لا تكون حجة عندنا إلا إذا كانت محفوفة بالقرائن المفيدة للعلم، أعنی الوثوق التام الشخصی، سواء كانت فی أصول الدين أو التاريخ أو الفضائل أو غيرها، إلا فی الفقه؛ خبر واحد(در مقابل متواتر) نزد ما حجيتی ندارند مگر آنكه همراه با قرائنی باشد كه موجب علم به صدور آن از معصوم شود، يعنی اطمينان كامل شخصی چه در اصول دين يا تاريخ يا فضايل اخلاقی يا غير اينها مگر در فقه كه حجيت موثق آنها ثابت است»(الميزان. ج 8/141).
اين محقق و قرآنپژوه خاطرنشان كرد: از جمله فروع اين اصل اصيل و پايه رفيع، اعتنا نكردن ايشان به اقوال صحابه در تفسير قرآن و حجت ندانستن اقوال ايشان است، ولی عدهای متأسفانه ـ كموبيش ـ درصدد برآمدهاند تا اين نظر بديع، كارساز و واقعبينانه را كه ريشه در قرآن دارد و هركسی به درستی بينديشد، ناگزير به پذيرش آن است، با توجيهات و تأويلات به سمت و سويی ببرند كه خود میخواهند.