رد پای شیطان و همکارانش را در کجا میتوان مشاهده کرد؟
عصر شیعه ـ وجود شیطان در زندگی انسانها به عنوان دشمنی نامرئی که به دنبال اغفال و وسوسه انسانها است در ادیان مختلف و کتابهای آسمانی روایت شده است و در دین اسلام نیز از موجودی به عنوان "ابلیس" که قسم خورده تا انسانها را از صراط مستقیم اغوا کند نام برده شده و در احادیث و روایات درباره نامرئی بودن او در برابر انسانها و قدرتهای محدودش سخن گفته شده است. سوالی که ممکن است در اینجا این سوال مطرح میشود که "چگونه خداوند دشمنى را بر انسان مسلط کرده که حتى حضورش را هم احساس نمىکند؟ و آیا این با عدالت پروردگار سازگار است؟!" حضرت آیت الله مکارم شیرازی در "تفسیر نمونه، جلد 6، صفحه 165" اینگونه به آن پاسخ گفتهاند:
پاسخ این سؤال در آیه 27 سوره «اعراف» بیان شده است، این آیه در حقیقت پاسخى است به یک ایراد مهم و آن اینکه اگر کسى بگوید: چگونه خداوند دادگر و مهربان دشمنى را با این قدرت بر انسان مسلط ساخته دشمنى که هیچ گونه موازنه قوا با او ندارد به هر کجا بخواهد مىرود بدون این که کسى حضورش را احساس کند، حتى طبق بعضى روایات در درون وجود انسان همچون جریان خون در رگها حرکت مىکند! آیا این با عدالت پروردگار سازگار است؟!
آیه در پاسخ این سؤال احتمالى مى فرماید: «ما شیاطین را اولیاء و سرپرستان افراد بىایمان قرار دادیم».
یعنى آنها هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادى که آمادگى خود را براى پذیرش آنان اعلام نداشتهاند، ندارند، و به تعبیر دیگر گامهاى نخستین از طرف خود انسان برداشته مىشود، و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده مىشود، و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان مىتواند از مرزهاى روح او بگذرد.
بنابراین، کسانى که دریچههاى روح خود را به روى شیاطین ببندند، آنها قدرت عبور از آن را نخواهند داشت.
آیات دیگر قرآن نیز شاهد این حقیقت است، در سوره «نحل» آیه 100 مىخوانیم: «تسلط شیطان بر آنها است که به او عشق مىورزند و او را سرپرست خود انتخاب کردهاند و کسانى که او را پرستش مىکنند».
و در آیه 42 سوره «حجر» مى خوانیم: «تو بر بندگان من تسلط نخواهى داشت، مگر بر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند».
به تعبیر دیگر درست است که ما شیطان و همکارانش را نمىبینیم، ولى به اصطلاح ردّ پاى آنها را مى توانیم مشاهده کنیم.
هر جا مجلس گناه است، در هر نقطه اى وسائل معصیت، آماده است، در هر موقع پاى زرق و برق دنیا و تجمل پرستى به میان مىآید، به هنگام طغیان غرائز، و در موقع برافروخته شدن آتش خشم و غضب، حضور شیطان قطعى است، و گویا در چنین مواردى، انسان صداى وسوسه او را با گوش دل مىشنود و ردپاى او را با چشم خود مى بیند.
در این زمینه حدیث جالبى از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: هنگامى که نوح به قوم خود نفرین کرد (و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید) ابلیس نزد او آمده گفت: تو حقى بر گردن من دارى که من مى خواهم آن را تلافى کنم!
نوح در تعجب فرو رفت و گفت: بسیار بر من گران است که حقى بر تو داشته باشم، چه حقى؟!
گفت: همان نفرینى که درباره قومت کردى و آنها را غرق نمودى، و احدى باقى نماند که من او را گمراه سازم، بنابراین من تا مدتى راحتم، تا زمانى که نسل دیگرى به پاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم.
نوح با این که حداکثر کوشش را براى هدایت قوم خود کرده بود، در عین حال ناراحت شد و به ابلیس گفت: حالا مىخواهى چه جبرانى بکنى؟
گفت: در سه موقع به یاد من باش! که من نزدیکترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم:
هنگامى که خشم، تو را فرا مى گیرد به یاد من باش!
هنگامى که میان دو نفر قضاوت مى کنى به یاد من باش!
و هنگامى که با زن بیگانه اى تنها هستى و هیچ کس در آنجا نیست باز به یاد من باش!