آیا مخترعان و مکتشفان پاداش الهى دارند؟ ، ادیسون بهشتی میشود؟
عصر شیعه ـ گاهی سوالاتی درباره خلقت و معاد به ذهن انسان میرسد که پاسخ آن برای عموم مردم نامشخص و نیاز به متخصصینی دارد تا با تحقیق از منابع دست اول همچون کتاب آسمانی "قرآن" به آنها پاسخ دهند. یکی از این سوالات که ممکن است در ذهن برخی از مردم شکل گرفته باشد درباره این است که "آیا مخترعان و مکتشفان پاداش الهى دارند؟" حضرت آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه، جلد 10، صفحه 360 به این سوال پاسخ دادهاند که میتوانید آن را در ادامه بخوانید.
سوال: با مطالعه تاریخ علوم، اختراعات و اکتشافات مى بینیم: جمعى از دانشمندان بشر، سالیان دراز زحمات طاقت فرسائى کشیده اند، و انواع محرومیت ها را تحمل کرده اند تا توانسته اند اختراع و اکتشافى کنند که بارى از دوش همنوعانشان بردارند.
فى المثل «ادیسون» مخترع برق، چه زحمات جانکاهى براى این اختراع پربارش متحمل شد، و شاید جان خود را در این راه نیز از دست داد، اما دنیائى را روشن ساخت، کارخانهها را به حرکت درآورد، و برکت اختراعش، چاه هاى عمیق درختان سر سبز، مزارع آباد به وجود آمد، و خلاصه چهره دنیا دگرگون شد.
چگونه مى توان باور کرد، او یا اشخاص دیگرى همچون «پاستور» که با کشف میکروب، میلیون ها انسان را از خطر مرگ رهائى بخشید و ده ها مانند او همه به قعر جهنم فرستاده شوند، به حکم اینکه فرضاً ایمان نداشتند، ولى افرادى که در عمرشان هیچ کار چشم گیرى در راه خدمت به انسان ها انجام نداده اند جایشان در دل بهشت باشد؟
پاسخ معظم له: از نظر جهان بینى اسلام، مطالعه نفس عمل به تنهائى کافى نیست، بلکه عمل، به ضمیمه محرّک و انگیزه آن، ارزش دارد.
بسیار دیده شده کسانى بیمارستان یا مدرسه یا بناى خیرى مى سازند و تظاهر به این هم دارند که هدفشان صددرصد خدمت رسانى است به جامعه اى که به آن مدیونند، در حالى که زیر این پوشش، مطلب دیگرى نهفته شده است و آن حفظ مقام و یا مال و ثروت یا جلب توجه عوام، و تحکیم منافع مادى خود، یا حتى دست زدن به خیانت هائى دور از چشم دیگران است!
ولى به عکس، ممکن است کسى کار کوچکى انجام دهد، با اخلاص تمام و انگیزه هاى صددرصد انسانى و روحانى.
اکنون، باید پرونده این مردان بزرگ را هم از نظر عمل، هم از نظر انگیزه و محرّک مورد بررسى قرار داد، و مسلّماً از چند صورت خارج نیست:
الف: گاهى هدف اصلى از اختراع، صرفاً یک عمل تخریبى است (همانند کشف انرژى اتمى که نخستین بار به منظور ساختن بمب هاى اتمى صورت گرفت)، سپس در کنار آن منافعى براى نوع انسان نیز به وجود آمده که هدف واقعى مخترع یا مکتشف نبوده و یا در درجه دوم قرار داشته است، تکلیف این دسته از مخترعان کاملاً روشن است.
ب: گاهى مخترع یا مکتشف ، هدفش بهره گیرى مادّى، و یا اسم و آوازه و شهرت است و در حقیقت، حکم تاجرى دارد که براى درآمد بیشتر تأسیسات عام المنفعه اى به وجود مى آورد، و براى گروهى ایجاد کار و براى مملکتى محصولاتى به ارمغان مى آورد، بى آنکه هدفى جز تحصیل درآمد داشته باشد، و اگر کار دیگرى درآمد بیشترى داشت به سراغ او مى رفت.
البته چنین تجارت یا تولیدى اگر طبق موازین شرعى باشد، کار خلاف و حرامى نیست، ولى عمل فوق العاده مقدسى محسوب نمى شود.
و از این گونه مخترعان و مکتشفان در طول تارخ کم نبوده اند و نشانه این طرز تفکر همان است که اگر ببینند آن درآمد یا بیشتر از آن از طرقى که مضرّ به حال جامعه است تأمین مى شود (مثلاً در صنعت دارو سازى بیست درصد سود مى برند و در هروئین سازى پنجاه در صد) این دسته خاص، دومى را ترجیح مى دهند.
تکلیف این گروه نیز روشن است، آنها هیچ گونه طلبى نه از خدا دارند و نه از همنوعان خویش و پاداش آنها همان سود وشهرتى است که مى خواستند و به آن رسیده اند.
ج: گروه سومى هستند که مسلّماً انگیزههاى انسانى دارند و یا اگر معتقد به خدا باشند، انگیزه هاى الهى، و گاهى سالیان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهایت فلاکت و محرومیت به سر مىبرند، به امید اینکه خدمتى به نوع خود کنند، و ارمغانى به جهان انسانیت، تقدیم دارند، زنجیرى از پاى دردمندى بگشایند و گرد و غبارى از چهره رنجیدهاى بیفشانند.
این گونه افراد اگر ایمان داشته باشند و محرّک الهى که بحثى در آن نیست و اگر نداشته باشند اما محرّکشان انسانى و مردمى باشد بدون شک پاداش مناسبى از خداوند دریافت خواهند داشت، این پاداش ممکن است در دنیا باشد، و ممکن است در جهان دیگر، مسلّماً خداوند عالم و عادل آنها را محروم نمى کند، آما چگونه و چطور؟ جزئیاتش بر ما روشن نیست، همین اندازه مى توان گفت: «خداوند اجر چنین نیکوکارانى را ضایع نمى کند» «البته اگر آنها در رابطه با عدم پذیرش ایمان مصداق جاهل قاصر باشند، مسأله بسیار روشن تر است).
دلیل این مسأله، علاوه بر حکم عقل، اشاراتى است که در آیات و یا روایات آمده است.
ما هیچ دلیلى نداریم که جمله «انَّ الّلهَ لایُضِیعُ أجْرَ الْمُحْسِنِیْنَ» شامل این گونه اشخاص نشود; زیرا «محسنین» در قرآن فقط به مؤمنان اطلاق نشده است، لذا مى بینیم برادران «یوسف»(ع)هنگامى که نزد او آمدند، بى آنکه او را بشناسند و در حالى که او را «عزیز مصر» مى پنداشتند، به او گفتند:«ما تو را از نیکوکاران مى دانیم».
از این گذشته آیه:«پس کسى که به اندازه سنگینى ذره اى کار خیر انجام داده آن را مىبیند و هر کس به اندازه سنگینى ذره اى کار بد کرده آن را مى بیند»: به وضوح شامل اینگونه اشخاص مى شود.
در حدیثى از امام موسى کاظم(ع)مىخوانیم: «در بنى اسرائیل مرد با ایمانى بود که همسایه کافرى داشت، مرد بى ایمان، نسبت به همسایه با ایمان خود، نیک رفتارى مىکرد، وقتى از دنیا رفت، خدا براى او خانه اى بنا کرد که مانع از گرماى آتش شود... و به او گفته شد: این به سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مؤمنت مى باشد».
در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) مىخوانیم: گروهى از یمن براى بحث و جدال خدمت پیامبر(ص)آمدند و در میان آنها مردى بود که از همه بیشتر سخن مى گفت و خشونت و لجاجت خاصى در برابر پیامبر(ص)مى نمود، پیامبر(ص) آن چنان عصبانى شد که آثارش در چهره مبارکش کاملاً آشکار گردید، در این هنگام جبرئیل آمد، و پیام الهى را این چنین به پیامبر(ص)ابلاغ کرد: خداوند مى فرماید: این مردى است سخاوتمند. پیامبر(ص)با شنیدن این سخن خشمش فرو نشست. رو به سوى او کرد فرمود، پروردگار با من چنین پیامى داده است و اگر به خاطر آن نبود آن چنان بر تو سخت مى گرفتم که عبرت دیگران گردى!
آن مرد پرسید: آیا پروردگارت سخاوت را دوست دارد؟
فرمود: بلى! عرض کرد: من شهادت مى دهم که معبودى جز «الّله» نیست، و تو رسول و فرستاده او هستى، و به همان خدائى که تو را مبعوث کرده، سوگند که تاکنون هیچ کس را از نزد خود محروم برنگردانده ام.