ماجرای فرار حضرت موسی(ع) از مصر و خوردن علفهای بیابان
عصر شیعه ـ اگر انسان چند دقیقه درباره كلام خدا فكر كند، متوجه مىشود شخصى گلیم به دوش و بیابانگرد ده ساله را به كلیم الله تبدیل كرد. مگر قبل از كلیم اللهى چه كسى بود؟ ایشان شخصى فرارى از مصر بود كه به دنبالش مىگشتند تا او را اعدام كنند. البته اعدام به ناحق.
خدا در قرآن مىفرماید:
«خائِفاً یَتَرَقَّبُ» با اضطراب و ترس از جانش فرار كرد. علت ترسیدن او نیز این بود كه نباید كشته مىشد، ولى به دنبالش بودند كه او را بكشند.
از ابن عباس نقل شده: بین مصر و مدین حتى لقمهاى نان خشك نداشت، علف بیابان مىخورد كه بعد از مدتى گویا سبزى علف از شكم ایشان خود را نشان مىداد.
در مدین به انسان والایى برخورد كرد به نام شعیب پیغمبر (علیه السلام) كه گلّه دار بود. با هم قرارداد بستند. خدا در قرآن مىفرماید" به او گفت: مهریه دختر من این است كه هشت سال حیوانات مرا به بیابان مىبرى، مىچرانى و برمىگردانى، بعد از هشت سال، دخترم را به ازدواج تو مىدهم."
هشت سال گاو و گوسفند به بیابان مىبرد و برمىگرداند. آن وقت این چوپان گلیم پوش، با آن چوب دستى بىارزش چوپانى خود، وقتى از پدر زن خود خداحافظى مىكند كه با خانوادهاش به مصر بیاید، در مسیر، هوا سرد بود، به آنها مىگوید: آتشى را در بیابان مىبینم، شما اینجا بنشینید، من بروم براى شما آتش بیاورم، بعد چوبها و خارهاى بیابان را جمع كنم و آتش روشن كنم:
به دنبال آتش رفت، ولى آن دل و آن روح چه بود كه بدن به دنبال آتش رفت، اما دل و جان او وقتى نزدیك آنجا رسید، این صدا را شنید:
« من خداى تو هستم كه با تو حرف مىزنم. این آتش نیست، بلكه جلوهاى از نور من است. من تو را به پیغمبرى انتخاب كردم، اما فعلًا وظیفه تو این است كه مرا عبادت كنى و اگر مىخواهى در یاد من باشى، نماز بپادار و بدان كه من قیامت را حتماً برپا مىكنم. براى این كه هر كسى را به پاداش اعمالش برسانم».
از این ژنده پوش و گلیم پاره چوپان، كلیم الله بیرون آمد. بعد خدا به او گفت:
در دست تو چیست؟ عرض كرد: چوبدسى و عصا است، به آن تكیه مىدهم و گوسفندهایم را با آن مىرانم و براى این حیوانها برگ درخت مىریزم. خطاب رسید: چوبدستى خود را رها كن. وقتى چوب روى زمین افتاد، به اژدها تبدیل شد كه نظیرش را ندیده بود. آمد فرار كند، خطاب رسید: در محضر من، بندگان من به من پشت نمىكنند.
برگرد و این اژدها را بگیر. دستش را به طرف اژدها برد، همان چوبدستى شد.
خطاب رسید: این اسلحه تو است، برو فرعون و فرعونیان و مردم خواب زده مصر را بیدار كن.
منبع» پایگاه اطلاع رسانی حجتالاسلام والمسلمین انصاریان