( 4.0 امتیاز از 1666 )

عصر شیعه - متن زیر حاصل مصاحبه با حجت الاسلام دکتر «عبدالحسین خسروپناه » استاد کلام و فلسفه در حوزه و دانشگاه، است که با هم می خوانیم:

مقلد می‌تواند دلیل را طلب کند؟ ‌اصلاً مقلد در طلب دلیل محق است؟
ببینید این هیچ اشکالی شرعی ندارد، یعنی مقلد می‌تواند از مرجع تقلیدش استدلال بخواهد همان طور که اگر یک بیماری از پزشک خود سؤال کند به چه دلیل باید این دارو را مصرف کنم پزشک می‌تواند پاسخ دهد و جواب دادن او کار غیرعقلایی نیست اما یک نکته‌ی ظریف این‌جا وجود دارد و آن این است که گاهی اوقات یک استدلال، همان طور که گفتید احکام یا ضروری دین هستند یا غیرضروری.
احکام غیرضروری یا احکامی که غیراجتهادی به دست می‌آیند گاهی اوقات از راه یک فرآیند ساده به دست می‌آید.
به عنوان مثال فرض کنید بررسی یک آیه و یا یک روایت می‌تواند یک حکم شرعی را برای مجتهد به ارمغان آورد و گاهی اوقات مسأله آن‌قدر پیچیده است که چندین آیه و روایت و دلیل عقلی و اجماع را باید بررسی کنند تا به نتیجه برسند.
سند روایت و دلالت روایت، بحث پیچیده‌ای است، اگر مقلد از مرجع تقلید خود دلیل بخواهد، اگر ضروریات دین است که واضح است چون هرکس که اسلام آورده باشد ضروریات را پذیرفته و ضروریات دین را اصلاً می‌شناسد.
این ضروریات بدیهیات دین محسوب می‌شوند مثل وجوب نماز، اما اگر جز غیر ضروریات دین شد و دلیلش هم ساده و روان بود مجتهد می‌تواند دلیلش را ذکر کند، مثلاً می‌بینید که در برخی استفتائات مراجع و مجتهدین، آنان وقتی فتوا را می‌گویند دلیلش را هم گاهی اوقات ذکر می‌کنند و این در مواردی است که دلیل واضح و ساده است.
اما یک وقت دلیل پیچیده است یعنی اگر مرجع بخواهد این دلیل را برای مقلدش توضیح دهد باید 6 ماه برایش درس و بحث بگذارد و مبانی را از اول برای شخص توضیح دهد تا او بفهمد.
این را باید مورد توجه قرار دهید و نه فقط در بحث اجتهاد فقاهتی بلکه در تمام علوم ما باید این قضیه را بدانیم.
به عنوان مثال یک وقت شخص دچار سرماخوردگی جزیی شده، پزشک می‌تواند به او توضیح دهد که شما آنفلوانزا گرفته‌اید و برای درمان آن باید فلان دارو را مصرف کنید که خاصیت آن چنین و چنان است اما یک وقت مسأله‌ی بیمار خیلی پیچیده است و پزشک اگر بخواهد توضیح دهد باید آن شخص حداقل 3 سال مبانی پزشکی را خوانده باشد و اصلاً اصطلاحات پزشکی را آموخته باشد تا توضیح پزشک را فهم کند.
اصطلاحات، مبادی، مبانی و قواعدی هست که اگر پزشک عمومی از پزشک متخصص دلیل بخواهد آن متخصص خیلی سریع و راحت‌تر دلیل را منتقل می‌کند. اما اگر یک شخص غیرپزشکی از پزشک متخصص دلیل بخواهد به سادگی نمی‌تواند دلیل را فرابگیرد، مسایل فقهی هم همین گونه‌اند.
لذا مطالبه‌ی دلیل از ناحیه‌ی غیرمتخصص که اصلاً به مبادی، اصول و مقدمات آگاه نیست از مرجع تقلید کار عاقلانه‌ای نیست، مطالبه‌ی دلیل از ناحیه‌ی کسی که اصلاً اصطلاحات را نمی‌داند، مبادی را نمی‌داند، قواعد و اصول فقهی را در اختیار ندارد بی‌معناست.
شما دلیلی را طلب می‌کنید که توان فهم آن را ندارید چون بحث پیچیده است، بحث کاملاً ظریف است، مقدمات زیادی دارد، قواعد فراوانی دارد و برای فهم آن‌ها باید یک دوره اصول فقه بخوانید، قواعد اصولی و فقهی بخوانید، قواعد رجالی و درایه بخوانید تا آن را بفهمید، این تنها مختص به فقه نیست تمام علوم این‌گونه‌اند.
نباید شعور شهروندی را به گونه‌ای معنا کرد که از دایره‌ی عقل خارج شود یعنی برخی به گونه‌ای شعور شهروندی را معنا می‌کنند که گویا این شعور شهروندی برابر است با بی‌شعوری شهروندی! این تناقض پیش می‌آید، این شعور شهروندی نیست که بگوییم هر شهروندی می‌تواند عقلاً نسبت به فتوای مرجع اعلمش مطالبه‌ی دلیل کند.
مرجع تقلید هم به طور حتم باید دلیل را در اختیار او قرار دهد، اما گاهی اوقات این مطالبه‌ی دلیل، عقلایی نیست.

چرا دلیل عقلی ندارد؟
چون گاه مسأله آن‌قدر پیچیده است و قابلیت قابل وجود ندارد و اصلاً شهروند از مبادی بحث مطلع نیست. لذا اگر دلیل را مطالبه کند و مجتهد هم دلیل را بگوید او متوجه نمی‌شود و متوجه بحث نخواهد شد، اصطلاحات، قواعد و ضوابط را فرا نگرفته است.
پس بنابراین برای یک دلیل مرجع تقلید باید یک سال درس خارج فقه و اصول برای مقلد بگذارد! حالا اگر شهروند آمادگی دارد برود 10 سال مقدمات حوزه را بخواند، بعد یک سال در درس خارج مرجع خود حاضر شود تا دلیل را بفهمد! این کار عقلایی نیست چون تمام مردم نمی‌توانند کارشان را تعطیل کنند که دلایل را بفهمند.
به تعبیر دیگر اگر قرار باشد هر مسأله‌ای را شخص خودش مجتهدانه بفهمد، این با شعور شهروندی مغایرت دارد چون تمام شهروندان باید کار خود را تعطیل کنند و دلایل فتاوا را متوجه شوند.

سؤالی که مطرح می‌شود این است که فهم از دین، شریعت و احکام دینی برای افراد چه میزان باید باشد؟ ما مسلمانان قائل به عقلی بودن دین‌مان هستیم و دین وراثتی را نیز نفی می‌کنیم، یعنی دین‌مان را عقلی و تحقیقی پذیرفته‌ایم. حالا فهم از دین برای تک تک اعضای جامعه ‌باید تا چه میزان باشد؟
شناخت دین ذو مراتب است و تأکید شده که شناخت از دین را عمیق‌تر و بیش‌تر کنید، عالی‌ترین درجه‌ی شناخت دین اجتهاد است اما مجتهد شدن وجوب عینی ندارد. مجتهد شدن وجوب کفایی دارد یعنی همان‌طور که پزشک شدن وجوب کفایی دارد، اجتهاد هم وجوب کفایی دارد.
این‌که برخی می‌گویند شعور شهروندی اقتضا می‌کند که شهروند بر هر فتوایی، خودش مجتهد شود این فهم را می‌رسانند که شعور شهروندی اقتضا می‌کند تمام علوم دیگر تعطیل شوند و این دقیقاً بی‌شعوری شهروندی را می‌رساند یعنی باید توجه داشته باشیم که لازم کلام چیست.
لذا وقتی گفته می‌شود که شعور شهروندی اقتضا می‌کند شخص دین را بداند معنایش این است که دین را بداند یا مجتهداً یا عقلاً، اگر قرار باشد همه‌ی شهروندان مجتهد باشند و با استدلال فتاوا را بپذیرند دیگر مملکت تعطیل می‌شود و همه کارها باید تعطیل شود.
این کار غیرعقلانی است، ما اگر بتوانیم یک‌سری مبانی اعتقادی را به صورت اجتهادی به همه‌ی مردم منتقل کنیم که شدنی است، یعنی شخص می‌تواند مهندس باشد، کارگر باشد، کاسب باشد اما مجتهداً برخی اصول اعتقادی را بداند، مثلاً با استدلال وجود خدا را بپذیرد، با برهان نظم به خدا اعتقاد پیدا کند، صفات الهی مثل علم، قدرت و حکمت الهی را باور داشته باشد، توحید در ربوبیت و خالقیت هم با استدلال به دست آورد، این ممکن است.
یعنی شخص می‌تواند در هر شغلی که هست با مطالعه و با استفاده از عالمان دین نسبت به این مسایلی که عرض کردم یقین استدلالی پیدا کند.
وقتی باور پیدا کرد که خداوند سبحان واجب‌الوجود عالم، قادر، حی، حکیم، خالق و رب‌علی‌الاطلاق است و این‌ها را با استدلال به دست آورد می‌فهمد آن‌چه که در دین آمده حکیمانه است و این را هم می‌ فهمدکه وقتی یک مجتهد اعلم با زحمت و تلاش به این فتوا رسیده، این فتوا حکیمانه است و از آن تبعیت می‌کند، لازم نیست تمام جزییات را فهم کند و دنبال استدلال آن‌ها برود.

برخی اشکال می‌کنندکه اگر فردی و یک مقلدی که مقلد است و مجتهد نیست از هر طریقی یقین پیدا کرد یا ظن اطمینانی پیدا کرد که فتوای مرجع تقلیدش غلط است آیا می‌تواند از این فتوا تبعیت کند یا خیر؟
پس چند فرع در این‌جا درست شد، یک فرع این شد که آیا مقلد حق دارد دلیل فتوا را از مرجع تقلید طلب کند که توضیح داده شد.
این که برخی اوقات مطالبه‌ی دلیل عقلایی نیست چون مقلد اطلاعات کافی ندارد مبادی را نمی‌داند، مطالبه‌ی دلیل ساده است اما فهم دلیل مشکل است.
فرع دوم این است که اگر مقلدی ظن پیدا کرد که به یقین نرسیده ولی احتمال اطمینانی پیدا کرد که مرجع تقلیدش اشتباه کرده و فتوایش خطاست، آیا باید به فتوای مرجعش عمل کند یا به ظن خودش حکم دهد؟
در اینجا اجازه دهید از یک مبنای فقهی کمک بگیرم...

دکتر عبدالحسین خسروپناه؛ عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.
ادامه دارد...
منبع» برهان

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر