( 4.5 امتیاز از 287 )

عصر شیعه ـ این اندیشمند در مناسک حج و عمره، افزون بر بیان احکام حج و عمره، به بحث از اسرار و فواید آن دو نیز پرداخته و مراقبت بر تصحیح عبادات را با دقت در نیت صحیح لازم شمرده است؛ چرا که بنای حج گزاری بر آشکار بودن اعمال و مناسک آن است.

مرحوم کاشف الغطاء بسیار متاسف بود که در عصر ما،حج عامل بزرگی، فخر فروشی و اعتبار اجتماعی شده است و حتی فراتر از آن، مردم به وسیله آن به تجارت و گردش و مشاهده سرزمین ها و شهرها و اطلاع از وضعیت سرزمین حجاز می پردازند که باید از عروض چنین اغراض فاسد و مطلبی خائف بود و رهایی از آنها جز با اخلاص و پاک کردن از شوائب عجب و ریا و بی اعتنایی به مدح و ستایش مردم و تطهیر عبادات دینی از آلوده شدن به مقاصد دنیوی ممکن نیست.

عبادات و فروع دین یا عبادات بدنی محض اند؛ مانند نماز و روزه، یا عبادات مالی محض اند؛ مانند خمس و زکات و یا آمیخته ای از آن دو هستند؛ مانند حج که هم عبادت بدنی و هم عبادت مالی است.

هر یک از عبادت های پنجگانه فوق، دارای اسرارند که حج بیشترین اسرار و حکم و فواید و منافع را دارد که آیات قرآن به بعضی از این اسرار و منافع اشاره کرده که هم مادی و اقتصادی اند و هم اخلاقی و اجتماعی؛ هم حاوی رموزی والایند و هم دربردارنده تمرین هایی روحی.

البته هر بیننده ای که با نظر سطحی به اعمال حج بنگرد، گمان می برد که آن ها بازی های بیهوده وگونه هایی از لهو و لعب اند. ولی این نگاه گذرا آن گاه که به نگاهی عمیق و همراه با تامل بینجامد، عقول بشری از درک اسرار آن عاجز و در برابر عظمتش دچار تزلزل می شود، اما فواید مادی و اجتماعی و اخلاقی اعمال و مناسک حج، چه بسا مرتبه نخست و نازل آن، روشن و آشکار باشد ولی درک مراتب بالاتر نیازمند مجالی بیشتر و نگاهی بالاتر و والاتر است که خداوند سبحان بدان اشاره دارد و می فرماید: ˈلیشهدوا منافع لهمˈ ولی با توجه به مجال اندک ما در تشریح آن منافع، تنها به بعضی از نفحاتی که از گنجینه ها و رموز باطنی و روحی اعمال حج می وزد، اشاره می کنیم:



** اسرار عمره

نخستین عمل از اعمال حج، احرام است. می بینی که چگونه آدمی با کندن لباس های ظاهری ـ که وسیله آرایش تن است ـ دو قطعه پارچه سفید را ـ که نشانه و نماد قطع همه علایق و وابستگی های انسان از زندگی دنیایی و زخارف آن است ـ به تن می پیچد و به دو لباسی اکتفا می کند که با آن ها به جهان دیگر خواهد رفت؛ چراکه کفن سفیدی به تنش می کنند و بدین وسیله همه شهوت ها و لذت ها را رها می سازد؟

ـ آیا می نگری که چگونه به هنگام بالا رفتن یا پایین آمدن از فرود و فراز یا به هنگام خوابیدن و بیدار شدن صدایش بلند است که: ˈلبیک، اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیکˈ‏ گویا پاسخ کسی را می دهد که صدایش می زند. آری، ندای ضمیر و خطابی را پاسخ می دهد؛ خطابی که با پاسخ دادن به آن، ندای پروردگارش، فراخوان پدرش ابراهیم و دعوت پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم را لبیک می گوید.

ـ آیا می بینی چگونه از دنیا و از روح حیوانی جدا می شود و بسان روحی مجرد و فرشته گونه می شود؟ به همین خاطر است که بهره مندی از زنان و بوی خوش و حلال های بسیاری و حتی عقد بستن با زنان را نیز بر خود حرام می کند. آزار و اذیت حیوانات حتی جغدی که بر مقبره ها می نشیند، شکار پرنده، قطع درخت یا گیاه بر او حرام می شود و اگر زنی را در حال احرام عقد کند، بر او حرام ابدی می شود.

ـ آیا دیده ای که به هنگام طواف خانه کعبه ـ خانه ای که رمز جاودانگی، مرکز ابدیت و تمثال عرش است و فرشتگان پیرامون آن طواف می کنند آرزو می کند که درهای خانه به رویش گشوده شود و وارد باغ زیبای آن شود و همراه با جاودانگان در نعمت های ابدی آن غرق شود؟

ـ آیا می بینی وقتی طواف را از حجرالاسود آغاز می کنی، به قصد آن که با خدا بیعت کنی و عهد و پیمان ببندی، آن را لمس می کنی و می بوسی، گویی که دست خدای رحمان را می بوسی؟ این سنگ از آسمان نازل شد، در حالی که از نقره سپیدتر بود ولی گناهان بندگان لباسی سیاه بر آن پوشانید. کنایه از آن که گناهان مردم را تحمل و عهد کرد که از جانب خالق آنان، گناهانشان را ببخشاید.

ـ آیا دیده ای که چگونه طائف بیت الله الحرام، در پایان طواف به سمت مقام ابراهیم می رود تا در کنار آن نماز به پا دارد؟ و این اشاره به این حقیقت است که اکنون جا پای ابراهیم نهاده و مانند او به درگاه خداوند عرضه می دارد: ˈپروردگارا! از ما بپذیر، به راستی که تو شنوای دانایی... و بر ما ببخشای، همانا تو توبه پذیر مهربانی.ˈ

ـ آیا شاهدی که زائر پس از فراغت از طواف، مانند آزاد شده ها، برای سعی میان صفا و مروه می شتابد و هروله کنان از بیم آن که وسوسه های شیطان به سراغش بیاید و در مسیر مشاهده جمال حق دچار لغزش شود و صفا و نورانیتی که از اشعه آن انوار بر او تجلی کرده، تیره و تار شود، با چه اشتیاقی گام برمی دارد؟

صفا همان صخره ای است که پیامبر رحمت از آغاز دعوت مردم به توحید و ورود آنان به اسلام و ترک پرستش بت ها، بر بالای آن می ایستاد. میان صفا و مروه، همان جایی است که هاجر، مادر اسماعیل، هفت مرتبه در جستجوی آب برای فرزندش که در مسجدالحرام، کنار کعبه رهایش کرده بود، سعی کرد و وقتی با نومیدی نزد فرزندش بازگشت، آب زمزم را دید که از زیر پای طفلش جوشیده است.

زائر خانه خدا، بعد از انجام سعی، تقصیر می کند و این شاید اشاره به این حقیقت باشد که سالک کوی حق، هر چه در میان راه بکوشد، باز هم در پایان راه، قصور یا تقصیر از درک حقایق دارد. آن گاه به قصور خویش پی می برد و بدان اعتراف کرده، از احرام خارج می شود و همه حلال هایی که بر او حرام شده بود، حلال گشته و از جوار حق به سوی خلق باز می گردد و این یکی از سفرهای چهارگانه سالک الی الله است.



** اسرار حج

زائر در روز هشتم ذی حجه (روز ترویه)، برای بار دوم احرام می بندد؛ این بار احرامش به نیت حج است و آنگاه به سمت منا حرکت می کند و از ظهر روز نهم تا غروب آفتاب در سرزمین عرفات وقوف می کند. سپس راهی مشعر می شود و پیش از طلوع خورشید، از مشعر حرکت و افاضه به سوی منا را آغاز می کند و مناسک سه گانه رمی، قربانی و حلق را در روز عید اضحی به جا می آورد و پس از حلق، همه محرمات احرام، جز بوی خوش، شکار و لذت جویی از زن (برای مرد)، حلال می شود. بعد از آن، به مکه باز می گردد تا طواف حج، نماز طواف و سعی به جا آورد. در این مرحله است که صید و بوی خوش بر او حلال می شود. بار دیگر به منا بازگشته، بیتوته می کند و در روزهای اقامت در منا، جمرات را رمی می کند. باز به مکه بازگشته، طواف نساء به جای می آورد و زن بر او حلال می شود و بدین ترتیب اعمال و مناسک حج به پایان می رسد.

در هریک از اعمال، رمزها و اسرار و همچنین حکمت ها ومصالحی نهفته است که اگر بخواهم به شرح برخی از آن ها هم بپردازم، نیازمند تألیفی مستقل است، اما با توجه به کهولت سن و ناتوانی، قدرت انجام آن را ندارم ولی باید دانست که اسرار و مصالحی که در حج، بلکه هر عبادتی نهفته، دو نوع است: اسرار و مصالح خاص و اسرار و مصالح عام.

اما اسرار و مصالح خاص، ویژه سالکان و راسخان در علم و عارفان بلند مرتبه است و پرده های فرا رو و گنجینه های آن، برای عموم مردم آشکار نمی شود، بلکه افراد عادی از تصور آن اسرار نیز ناتوان اند.

اما اسرار و مصالح عام عبادات، برای هر کسی که قدرت تفکر و تدبر داشته باشد و درصدد آشنایی و رسیدن به آن ها برآید، واضح و آشکار است و بزرگترین، مهمترین و آشکارترین آن مصالح و اهداف که هر شخص عاقلی آن ها را می بیند و درک می کند، مصالح و اهداف اجتماعی است.

شکی نیست که اسلام دینی اجتماعی است و برای شئون اجتماعی، بیشترین اهمیت را قائل است. تشریع نماز جماعت روزانه در مسجد محل سه یا پنج مرتبه، نماز جمعه در هر هفته، نماز عید فطر و عید اضحی برای اهالی هر شهر و نواحی اطراف آن در هر سال و اکتفا نکردن به آن و فراخوان عمومی همه توانمندان و صاحبان مکنت و ثروت و صاحبنظران و شخصیت های اجتماعی از اقصی نقاط عالم که روی کره خاکی زندگی می کنند، به کنگره سالیانة حج به منظور اهداف زیر است:

1. آشنایی با یکدیگر.

2. در پی آن، برقراری الفت و دوستی.

3. احساس مسوولیت و کسب اطلاع و آگاهی از مسایل یکدیگر.

4. مشارکت در خوشی و ناخوشی و خوشبختی و بدبختی دیگران.

5. در نهایت، فراهم آوردن قدرتی برتر برای مسلمانان،که هیچ قدرتی توان مقاومت در برابر آن را نداشته باشد.

به یاد دارم که چهل و یک سال پیش، در سال 1330هـ‍ . که به حج مشرف شدم، بعد از ظهر روزی،درایام تشریق، پیرامون مسجد خیف،بالای یک بلندی رفته و اجتماع باشکوه مسلمانان را نظاره می کردم که در میانشان ملیت های چینی، مراکشی، یمنی، عراقی و هندی بودند. با تعدادی از آنان، که با بعضی از زبان ها آشنا بودند، سخن درباره حج و منافع و فواید آن به میان آمد که به رغم دشواری های فراوان و تکالیف متعدد آن، دارای فواید فراوانی است. به آنان گفتم:کدام منفعت را بزرگتر از اجتماع ما در این سرزمین سراغ دارید؟ آیا مکانی را می شناسید که در آنجا مسلمان چینی از دورترین نقطه شرق با مسلمان مراکشی از دورترین نقطه غرب، و مسلمان عراقی و ایرانی از شمال و مسلمان یمنی از دورترین نقطه جنوب با یکدیگر اجتماع کنند؟ ولی افسوس ـ اگر افسوس خوردن ثمری داشته باشد ـ که چون تفکر، تدبر و تدبیر از میان مسلمانان رخت بربسته، عباداتشان بی مغز و تهی شده است. آنان در این سرزمین جمع می شوند ولی از یکدیگر جدا هستند. کنار یکدیگرند در حالی که از هم دورند. جسم هایشان به هم نزدیک ولی آرزوهایشان با یکدیگر بیگانه است. حج می گزارند ولی هیچ مسلمانی با برادر مسلمانش آشنا نمی شود و جز چهره او را نمی بیند و از احوال او آگاه نمی شود. بلکه حتی نام او را نیز نمی داند! ما با چنین حالی به وضعیت امروز رسیده ایم ˈلا حول و لا قوه الا بالله المستعان علی هذا الزمان و اهل الزمان.ˈ

 

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر