
حضرت آية الله العظمى آقاى حاج شيخ مرتضى حائرى و مسجد مقدس جمکران
ايشان مى نويسند: مسجد جمكران يكى از آيات عنايت آن حضرت است، و توضيح اين مطلب در ضمن چند جهت ـ كه شايد خيلى ها از آن غافل باشند ـ مذكور مى شود:
1 ـ داستان مسجد جمكران كه در بيدارى واقع شده، در كتاب تاريخ قم كه كتاب معتبرى است، از صدوق عليه الرحمة نقل شده است.
2 ـ داستان مشتمل بر جريانى است كه مربوط به يك نفر نيست، براى اين كه صبح كه مردم بيدار مى شوند مى بينند با زنجير علامت گذاشته شده است كه مردم باور كنند. و اين زنجير مدتى در منزل سيد محترمى ظاهراً به نام سيد ابوالحسن الرضا بوده است، و مردم استشفاء به آن مى نموده اند. و بعداً بدون هيچ جهت طبيعى مفقود مى شود.
3 ـ جاى دور از شهر و در وسط بيابان جائى نيست كه مورد جعل يك فرد جمكرانى بشود، آن هم دست تنها در يك شب ماه رمضان.
4 ـ نوعاً مردم عادى به واسطه خواب يك امامزاده را معين مى كنند، و مسجد از تصور مردم عادى دور است.
5 ـ اگر پيدايش اين مسجد روى احساسات مذهبى و علاقه مفرط به حضرت صاحب الأمر(عج)بود، مى بايست سراسر توسل به آن بزرگوار باشد، چنان كه در اين عصر مردم بيشتر زيارت حضرتش در آن مسجد مى خوانند و متوسل به آن حضرت مى شوند، در صورتى كه در اين دستور معنوى اصلاً اسمى از آن حضرت نيست، حتى تا به حال هم بيشتر معروف به مسجد جمكران است، نه مسجد صاحب الزمان(عليه السلام).
6 ـ متن دستور موافق با ادله ديگر است، براى اينكه هم نماز تحيت مسجد وارد شده است و هم نماز صد بار اياك نعبد و اياك نستعين، و هم تهليل و تسبيح فاطمه زهرا(عليها السلام).
7 ـ اين دو داستان كه نقل شد، مشهود و يا مثل مشهود خودم بود، و داستانهاى ديگرى هست كه فعلاً تمام خصوصيات آن را در نظر ندارم، بعداً انشاءالله تحقيق نموده در اين دفتر ـ باذنه تعالى ـ ذكر مى كنم.
8 ـ در آن موقع كه زمين اين قدر بى ارزش بوده است، فقط يك مساحت كوچكى را مورد اين دستور قرار داده اند، كه ظاهراً حدود سه چشمه از مسجد فعلى است، كه در زمان ما خيلى بزرگ شده است (ظاهراً آن چشمه اى كه در آن محراب هست، و دو چشمه طرفين باشد).
نگارنده كه خالى از وسوسه نيستم، و خيلى به نقليات مردم خوش بين نيستم، از آن امارات به صحت اين مسجد مبارك قطع دارم، والحمد الله على ذلك، وعلى غيره من النعم الّتي لا تحصى.