
حق تعیین سرنوشت در آموزه مهدویت (2)
عصر شیعه ـ
اهمیت حکومت در تعیین سرنوشت
اگر در موردی خدا به چیزی سوگند یاد کند در آن صورت اهمیت آن مسئله، به چشم می آید و تردیدی نیست که درباره اهمیت حکومت و برپایی نظام سیاسی، پروردگار حکیم سوگند یاد نموده است. امیر المؤمنین (ع ) از پیامبر اکرم (ص)، آن حضرت از جبرئیل و آنهم از قول پروردگار متعال نقل می کند، که خداوند فرمود: «و عزتی و جلالی» به عزت و جلالم سوگند که «بدون تردید، هر کسی که حکومت و ولایت آدم ستمکار به دور از خدا را بپذیرد و بدان گردن نهد را کیفر می دهم، گر چه آن کس در زندگی شخصی روزمره خود اهل نیکوکاری و تقوا باشد.»
و نیز فرمود: « بدون تردید نسبت به هر کسی که به ولایت و حکومت امام عادل پایبند به دین خدا گردن نهد، عفو و اغماض به عمل آورم، گرچه او در زندگی روزمره دارای کردار ناپسند باشد.» (۳۴)
در سیمای رهنمود فوق، نکات آموزنده و درسهای حیات بخش زیر به چشم می خورد:
1. حکومت و نظام سیاسی چه الهی و چه غیر سالم در سرنوشت عبادی مردم، تأثیر غیر قابل انکاری دارد.
2. زندگی فردی هر کسی تحت الشعاع زندگی اجتماعی – سیاسی اوست.
3. حکومت سالم، زمینه ساز حرکت افراد به سوی هدایت و حکومت ناسالم نیز زمینه ساز حرکت افراد به سوی انحراف و انحطاط است.
4. پروردگار متعال به احترام حضور حاکم الهی در جامعه، افراد حامی آن حکومت را مورد مرحمت خود قرار می دهد و همچنین به خاطر حضور حکومت حق ستیز و باطل گرا، افراد حامی این گونه حکومت را مورد کیفر خویش قرار می دهد.
5. امام صادق ( ع) فرمودند: گناهان پیشوای ستمکار، حسنات دوستان را تحت پوشش قرار می دهد و حسنات پیشوای الهی نیز گناهان دوستانش را تحت پوشش قرار میدهد. (۳۵ ) از حدیث فوق این مسأله بدست می آید که در همه زمانها و در همه مکانها، امت باید برای احیاء و اقامه حکومت حق که بر اساس رهنمودهای آسمانی بنا شده باشد، بکوشند.
ضرورت حکومت در عصر غیبت
چرا شیعیان تلاش دارند تا نظام سیاسی الهی تحت عنوان حکومت اسلامی در جامعه ایجاد شود و همچنین منتظر ظهور چنین نظامی البته برتر و فراگیر در سطح جهان به رهبری امام زمان(عج ) هستند؟
در پاسخ، به پرسش فوق باید توجه داشت که نقش حکومت در سرنوشت فرد و جامعه را نمی توان دست کم گرفت. یکی از ارباب قلم تصویری را ارائه می دهد که به نوبه خود گویای اهمیت حکومت و گواه بر تأثیر حاکم و نظام سیاسی بر سرنوشت افراد است…. او می نویسد: « ابلیس فرزندان خویش را به گرد خود جمع کرد و جهت انتخاب جانشین خود از میان آنان، مسأله ای را مطرح نمود و گفت: هر کس پاسخ کامل آن را ارائه دهد، لیاقت جانشینی مرا دارد. ( مسأله این است ):کدام عامل در هلاکت جامعه و سقوط مردم به وادی گمراهی مؤثرتر است. هر کدام عاملی را مطرح کردند ولی مقبول واقع نشد. و سرانجام بر اصرار فرزندان، خود ابلیس لب به سخن گشود و گفت: برترین عامل جهت انحطاط و سقوط جامعه، گماردن افراد فاسد و به دور از ایمان به حکومت است. »(۳۶)
همچنین در نهج البلاغه این کلام به چشم می خورد که: « هنگامی که سردمدار جامعه عوض شود مردم روزگار نیز عوض می شوند. » (۳۷ )
و در کلامی دیگر فرمودند: « مردم همپای سردمداران و خواسته های دنیوی خود زندگی کنند، مگر آنجا که خدا آنان را حفظ کند. » ( ۳۸)
بنابراین نقش حکومت در سرنوشت جامعه قابل انکار نیست و (حتی منکران این نقش را نمی توان دارای افکار سالم و خرد کامل دانست) بر این اساس صاحب نظران در این موردرا می توان به دو گروه دسته بندی کرد:
گروه اول کسانی هستند که وجود حکومت و نظام سیاسی سالم را از ضروریات زندگی اجتماعی بشر می دانند (اعم از دیدگاه کسانی که آدمی را مدنی بالطبع می دانند ) متفکران و افرادی چون ابن سینا و… و کسانی آدمی را مدنی بالطبع نمی دانند. ( مثل علامه طباطبایی در المیزان ) (۳۹)
گروه دوم کسانی هستند که حضور نظام سیاسی سالم و حکومت کامل را برای اجتماع بشری لازم نمی دانند، این افراد همان کسانی هستند که در تاریخ اسلام به عنوان خوارج نهروان شهرت دارند. خوارج آنگاه که در برابر حکومت حق، به تمرد برخاسته و شعار: لا حکم الا لله، را سر داده بودند امام امیر المؤمنین شعار آنان را برای مردم این چنین تبیین کرد. آنان می گویند: اصلاً، بشر حق حکومت کردن بر سایر افراد بشر را ندارد و حکومت نظام سیاسی در جامعه ضرورت ندارد. شعار آنان، شعار حقی است، ولی اینان از آن، مقصد ناروا و باطلی را منظور خود دارند. ( کلمه حق بها باطل ) اینان نفی وجود هر گونه حکومت و نظام حکومتی ( سیاسی )را در شعار خود مورد نظر خود دارند. (امام افزود: ) در حالی وجود حکومت در جامعه در میان عائله بشری یک امر ضروری است، اعم از آنکه رئیس حکومت کافر باشد یا مؤمن. (۴۰)
باید گفت نظر گروه اول همگام با دیدگاه امیرالمؤمنین است که به ضرورت اصل حکومت اذعان دارد.
پس حکومت و برپایی نظام سیاسی یک امر لازم و ضروری است و این ضرورت اختصاص به دوران، قرن و زمان خاصی ندارد.
بعضی از گویندگان می گویند ما حضور حکومت دینی در دوران انبیاء را انکار نمی کنیم، لکن سخن این است که از چه راهی ضرورت حکومت دینی در دوران پس از انبیاء را اثبات کنیم ؟
در پاسخ به پرسش فوق باید گفت اولاً ضرورت اقامه نظام سیاسی در جامعه یک مسئله عقلی است و کدام خرد مند آزاده ای است که در ضرورت وجود حکومت تردید کند ؟ مگر با هرج و مرج و افسار گسیختگی جامعه می توان امنیت و آرامش و نظم لازم را تأمین کرد ؟ مگر بدون وجود یک نظام سیاسی قدرتمند، می توان از حق مردم دفاع و حراست نمود ؟
چنانچه امیر المؤمنین در حدیث فوق بدان اشاره کردند و ثانیآً باید توجه داشت که فلسفه ضرورت حضور دین در جامعه، فلسفه ضرورت نظام حکومت دینی را تشکیل میدهد. پیامبر اکرم (ص) که در حدیث غدیر و نیز در حدیث معروف ثقلین امت را برای همیشه به تمسک به اهل بیت فرا خواند آیا جز این است که مردم را به تبعیت و فرمانبرداری از آن دعوت کرد ؟ آیا نتیجه آن غیر از اقامه نظام سیاسی بر مبنای خواست آنان است و این اقامه نیز همان است که از آن به عنوان حکومت اسلامی یاد می شود. (۴۱)
مخالفان حکومت دینی و حامیان نظریه جدایی دین از سیاست همواره در طول تاریخ جهت حذف دین از صحنه سیاست کشور در تلاش بوده اند. اگر کسی دین را از سیاست جدا بداند، خدا، رسول و ائمه معصومین را تکذیب کرده است. (۴۲) و تردیدی نیست که نغمه جدایی دین از سیاست از سوی دشمنان اسلام است. (۴۳) زیرا اسلام دینی است که با سیاست آمیخته است (۴۴) و حکمی که به عنوان احکام حکومتی از ولی فقیه صادر می شود، حکم اولیه اسلام است (۴۵) امام خمینی(ره ) در کتاب معروف خود (حکومت اسلامی ) بر این نکته تأکید دارد که ولایتی که رسول خدا (ص) در اداره جامعه داشت، بدون تردید برای ولی فقیه نیز در دوران غیبت، ثابت است. (۴۶) و این از مسائل ضروری و بدیهی در دوران غیبت است. (۴۷) این ولایت همان ولایت رسول الله(ص) است، (۴۸) زیرا برقراری نظام سیاسی است (۴۹) و دخالت در سیاست رأس تعلیمات انبیاء است. (۵۰)
حکومت جهانی مهدی
ازدیدگاه قرآن،خداوند سنتهایی را در فرآیند تاریخ قرار داده است و حاکمیت در سر انجام تاریخ از آن بندگان صالح او خواهد بود. چنانکه در روایات نیز آمده، نخست باید تمام مکاتب بشری حکومت کنند و نا کارآمدی تمام ایسم ها بر همگان ثابت شود تاپذیرش آن حکومت بوجود آید و زمینه آن فراهم گردد. (۵۱)
در این میان، وجود حکومت لازمه هر جامعه انسانی است. این حکومت نیز نیازمند قوانین و مقرراتی است که بر اساس آنها حاکمان بتوانند دستور دهند و حکمرانی کنند. از آنجا که دستورها،قوانین و مقررات برپایه مبانی فکری و ارزشی حاکم بر جامعه شکل می گیرند، نیازمند جهان بینی، رویکرد و ره یافت ویژه ای هستند تا جهت و هدف حکومت ها و تأثیر آنها در سرنوشت انسانها مشخص شوند.
بر اساس مبانی فکری و ارزشی بر خاسته از جهان بینی تو حیدی،خداوند متعال بنا بر مشیت و حکمت رحمانی خود،پیامبران را از روز اول خلقت برای هدایت و راهنمایی آنها فرستاده است تا با تشکیل حکومت، جامعه را به کمال و رشد حقیقی رهنمود سازند. این سنت همواره در طول تاریخ به صورتهای مختلف ظاهر شده است و پیامبران بیشتر به علت مخالفت طاغوتها و ظالمان فرصت تشکیل حکومت را نداشته اند.تنها در زمان پیامبر اعظم ، ایشان توانست در مدینه حکومت تشکیل دهد. با پایان دوره رسالت ایشان، این وظیفه به دستور الهی در روز غدیر به عهده ائمه اطهار گذاشته شد. در این میان تنها امیر المومنین علی (ع ) فرصت خلافت را پیدا کرد. متأسفانه مردم بی رحمانه نا سپاسی کردند و آنها را یکی بعد از دیگری به شهادت رساندند،آنگاه به مشیت الهی،حجت دوازدهم به پرده غیبت رفت تا در فرصت مناسب و آمادگی مردم، ظهور کند.
از آنجا که در حکومت اسلامی سرنوشت انسان و جهان تنها به خواست و اراده بشر و با سلاح دانش و فن آوری جدید ایجاد نمی شود، بلکه بی گمان، مشیت الهی بر این تعلق گرفته است که صالحان در جهان حاکم شوند. این اراده الهی به دست موعود و منجی آخر الزمان مهدی(عج))که تمامی ادیان الهی به طور حتمی وعده داده اند، در کنار تلاشهای انسانی تحقق می یابد و حکومتی که به مومنان وعده داده شده است، تشکیل می شود. (۵۲)
پس برای فهم دقیق سرنوشت انسان و جهان در پایان تاریخ با دیدگاه اسلامی کافی است در ادبیات دینی شیعه به نامهایی که برای نظام سیاسی اجتماعی موعود اختصاص یافته توجه شود، عنوانهایی همچون دولت عدالت، حکومت صالحان، حکومت جهانی، دولت کریمه، حکومت حق، دولت مستضعفان، دولت امنیت و رفاه و…
بر اساس مفاهیم به کار رفته می توان تعریفی از حکومت مهدوی ارائه داد که شامل تمامی این مفاهیم باشد. حکومت موعود مهدوی و پایان تاریخ با دیدگاه اسلامی عبارت است از حکومت جهانی عادلانه و حق مدارانه صالحان که با رویکرد احقاق حقوق مستضعفان و گسترش امنیت و رفاه در پرتو بسط اخلاق و معنویت شکل خواهد گرفت. (۵۳)
با توجه به این که حکومت مهدوی در طول حکومتهای پیامبران و امامان قرار می گیرد، اهداف و مبانی آنها با هم یکسان خواهد بود. در تحلیل محتوای متون و نصوص وارد شده و به جا مانده از تاریخ اسلام به ویژه زمامداری امیرالمومنین علی (ع) اهداف و مبانی حکومت مهدوی را می توان چنین بر شمرد: واقع بینی، حق مداری، کمال جویی، خدا محوری، انسان مداری، عدالت خواهی و اجرای همه جانبه عدالت، نفی مطلق طاغوت، کمال انسانها، احیا و استحکام احکام الهی، انتقام از ظالمان و تحقق وعده های الهی. (۵۴)
مهدویت و غایت تاریخ (سرنوشت نهایی)
نگرش مهدوی، سرنوشت تاریخ بشری را تحقق وعده الهی حاکمیت حق و مدینه فاضله می داند.
« ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین » « طایفه ضعیف و ذلیل در آن سرزمین منت گذارده وآن ها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث (ملک و جاه فرعو نیان ) گردانیم. » (۵۵)
تحقق چنین مدینه ای سنتی و الهی است. رسیدن به چنین نهایتی، وضعیت جدیدی را برای جامعه بشری مبتنی بر فطرت الهی پدید می آورد. کل بشر در آن جامعه سهیم است که غایت و آمال تمامی انسانها بشمار می آید. بدین جهت عصر مهدوی به قوم و قبیله و نژاد خاصی تعلق ندارد و غایت مشترک بشری محسوب می شود.
انتظار ظهور منجی موعود در واقع همان تحقق سرنوشت بشری است که به تدبیر الهی بر جهان حاکم خواهد شد. مهدویت سرنوشت فطری بشر را تحقق می بخشد. انسان فطرتاً هویتی الهی دارد که به دلیل اشتراک بشر در هویت الهی جامعه جهانی پدید می آید. هرگونه تعلقات عارضی- جغرافیایی- قومی و نژادی در برابر چنین هویت مشترکی صبغه ای زوال پذیر و ثانوی دارد و در نتیجه توان تقابل و تعارض با هویت مشترک الهی را ندارند. از این رو مهدویت اسلامی به دلیل ابتنای بر هویت فطری و الهی انسانها، تمامی بشر را در بر می گیرد و بعدی جهانی دارد.
در واقع پیروزی عینی و خارجی دولت مهدوی بر سراسر جهان تبلور تحقق وحدت انسانها بر اساس هویت فطری و الهی مشترک است. بر این اساس، هویت انسان عصر مهدوی فرازمانی و فرامکانی تعریف می شود که بر سراسر جهان گسترش دارد.(۵۶ )
نتیجه گیری
در نگاه دینى و با مراجعه به نصوص و مبانى اسلامى، مشارکت سیاسى و حساسیت به امور جامعه، به عنوان یک حق، وظیفه و تکلیف همگانی، مورد اهتمام آموزه های دینی مبین اسلام می باشد که در آموزه های متعددی نظیر مقام خلیفه الهی انسان، بیعت با حاکم، امر به معروف و نهى از منکر، عنصر مشورت، پاسخگوئی والیان و حاکمان به مردم و نظارت بر قدرت سیاسی و…، تبیین گردیده است.(۵۷)
بر اساس جهان بینی اسلامی و آیه شریفه « اِنِّى جَاعِلٌ فِى الاَرضِ خَلیِفَه» (۵۸)؛ انسان، جانشین خدا در زمین و موجودی آزاد و خود مختار است؛ و این آزادی و اختیار آن گاه که با آگاهی و قدرت قرین گردد، مسئولیت را به بار می آورد. از این منظر انسان در برابر خدا، خود، انسان های دیگر و طبیعت مسئول است. شهید صدر در تفسیر آیه فوق می نویسد: «خلافت انسان درقرآن، در حقیقت شالوده حکومت انسان بر هستى است و حکومت میان مردم، همه از ریشه همان خلافت سرچشمه می گیرد… «حق حاکمیت ملى» نیز به عنوان خلیفه الله بودن انسانها مى تواند مشروع و قانونى باشد. » (۵۹) این مسئولیت از سویی سبب می شود که انسان در قبال سرنوشت، کمال و سعادت خویش احساس وظیفه کند و از سویی دیگر چون به تعامل و تاثیر و تاثّر خود با اجتماع واقف است خود را نسبت به اجتماع مسئول بداند.
پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: « کُلُّکُم رَاعٌ وَ کُلُّکُم مَسئُولٌ عَن رَعیتِه؛ شما همه ناظر و راهبر و نسبت به یکدیگر مسئول هستید. »علامه محمد تقى جعفرى، آموزه دینى شورا و مشورت را نشانه جایگاه خاص مردم در تعیین سرنوشتشان می داند. (۶۰) برخی مفسرین نیز، نقش اراده و اختیار انسان در تعیین سرنوشت سیاسى خویش را فراتر از بحث شورا، به کلیه مباحث اجتماعى قرآن و فقه سیاسى تسرّى می دهند. (۶۱)
از سوی دیگر، مشروعیت حکومت دینى امری الهی بوده و بستگى به قبول و نفى مردم ندارد؛ اما در عین حال، مقبولیت حکومت که از رهگذر رضایت عمومى و مشارکت همگانى در قالب بیعت مردم با رهبر جامعه محقق می یابد، همواره مورد اهتمام پیشوایان دینى بوده و در فقه سیاسى اسلام مورد توجه و بحث قرار گرفته است. (۶۲) چنانکه حضرت علی (ع) هنگام بیعت مردم با وى، حق حاکمیت و تعیین حاکم را از حقوق اختصاصى و مسلم مردم عنوان نموده و می فرماید: «اى مردم ! تعیین حاکم جزء حقوق شماست و کسى نمی تواند بر مسند حکومت بنشیند، مگر آن که شما او را انتخاب کنید. من به عنوان حاکم، تنها امین و کلید دار شما هستم (۶۳) و حضرت امام (ره ) نیز تصریح می کند: « از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد. » (۶۴)
و بالآخره اینکه یکی دیگر از مهمترین حقوق دولت بر مردم و از وظایف سیاسى افراد در جامعه، مسؤولیت نظارت و نصیحت زمامداران و حکومت اسلامى است.(۶۵) بنابراین در آموزه مهدویت و با مراجعه به نصوص ومبانى اسلامى، حساسیت نسبت به سرنوشت خود و جامعه، نه تنها یک حق، بلکه یک تکلیف حتمى، ضرورى و ارزشی مطلوب برای عموم است. (۶۶)
پس حضور سیاسی (مشارکت ) در عصر غیبت، مهمترین جهتگیری در فرهنگ سیاسی تشیع به شمار میآید. حضور سیاسی به خودی خود، مسئله رژیم سیاسی را پیش میکشد که وقتی رهبری از منبع غیب قطع شد، تکلیف چیست؟
این نگرش در تاریخ و فرهنگ سیاسی شیعه نهادینه شد که حکومت باید در دست فقیهان باشد اما برای آنکه آنان حاکم باشند، باید شیوه و مکانیسم حکومت معصوم، مورد عمل و استفاده قرار گیرد که امروزه هم این اصل مبنای عقیدة شیعیان امامیه راتشکیل می دهد. اصولاً مشروعیت حکومت در فرهنگ سیاسی شیعه در دوران غیبت از وصایت، نیابت و انتصاب ناشی میشود. زیرا اعتقاد بر این است که انسان با همه عظمتش بدون هادی قادر به حکومت برخویشتن نخواهد بود. بنابراین در رأس نظام، نخبهای قرار دارد که تا سال ۳۲۹ هجری قمری، معصوم بود و پس از آن در زمان غیبت معصوم (مهدی موعود (عج)) باید نخبهای غیر معصوم جای آن را بگیرد. با این توصیف، فرهنگ سیاسی شیعه، فرهنگی نخبهگرا و نخبهپرور است. لذا زمام امور باید در دست فرهیختگان (شایستگان )باشد که متصف به صفاتی چون: شجاعت، فضیلت، عدالت، قاطعیت و اعلمیت هستند. (۶۷)که اینان می توانند با کار مداوم و برنامه ریزی های حساب شده، جامعه را به سمت و سویی جهت داده که زمینه ظهور و تأسیس حکومت جهانی مهدی (عج ) فراهم گردد و وعده الهی در سرنوشت نهایی تاریخ بشری که حاکمیت حق و مدینه فاضله است، محقق گردد.
پی نوشت ها:
1. حسین مهرپور، حق تعیین سرنوشت از دیدگاه اسلام، با مروری بر اجلاس حقوق بشر در اسلام – ژنو،مارس ۲۰۰۲، نشریه راهبرد، شماره، ۲۴٫
به نقل از اظهارات نماینده آلمان در مجمع عمومی در سال ۱۹۸۸
Antonio cassesse ,self determination of peoples , 1990 , p..305
2. جوادى آملى، عبداللّه، فلسفه حقوق بشر، تهران، اسرار، ۱۳۷۵صص،۷۴،۷۵،۹۴ ،۹۰٫
3. سوره غاشیه، آیه ۲۱ و ۲۲٫
4. سوره زمر، آیه ۴۱ .
5. حسین مهرپور، حق تعیین سرنوشت از دیدگاه اسلام، با مروری بر اجلاس حقوق بشر در اسلام – ژنو،مارس ۲۰۰۲، نشریه راهبرد، شماره، ۲۴٫
۶. سورة رعد، آیة ۱۱٫
۷. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، چاپ اول، ۱۴۱۲ ه ق، ص ۶۶۰ـ۶۵۷ و علیاکبر قریشی، قاموس قرآن،چاپخانه حیدری دوازدهم ۱۳۷۶ ه ش، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج ۵، ص ۲۵۰ـ۲۴۶
۸. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ خورشید، ۱۳۷۲، پنچم، دارالکتب الاسلامیه، ج ۲۰، ص ۴۷۰٫
۹. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، چاپ فجر هشتم، ۱۳۷۷ ه ش، انتشارات صدرا، ج ۱، انسان و سرنوشت، ص ۳۷۱ـ۳۶۸
۱۰. محمد حسین طباطبایی، المیزان، چاپ حیدری، ج ۱۱، ص ۳۴۱٫
۱۱. مکارم شیرازی و جمعی از همکاران،تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۱۴۵٫
به نقل از سایت http://www.andisheqom.com ،جبر و سرنوشت انسان، دانشنامه موضوعی قرآن،مرکز فرهنگ و معارف قرآن.
۱۲. سوره رعد, آیه ۳۹٫
۱۳. پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی، واحد پاسخ به سوالات
http://www.pasokhgoo.ir
14. محمد حسینی بهشتی، اسطوره ای بر جاودانه تاریخ )راست قامتان جاودانه تاریخ اسلام (، دفتر سوم، ص ۱۱۸۳، واحد فرهنگی، بنیاد شهید انقلاب اسلامی، تهران،۱۳۶۱٫
۱۵. همان.
۱۶. « من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم » ترجمه از آیت الله بهشتی، محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۳۳۶، ۳۳۸ و ۳۳۹، مؤسسه الوفاء، بیروت ۱۴۰۳هق / ۱۹۸۳ م.
۱۷. شریف لک زایی، شکوفایی آزادی در آموزه مهدویت، مجموعه آثار دومین همایش بین المللی دکترین مهدویت، مقالات برگزیده (۱)، مؤسسه آینده روشن، قم ۱۳۸۵٫
۱۸. سوره دهر،آیه٣.
۱۹. سوره رعد، آیه ١١.
۲۰. مجلهحوزه، شماره۱۰،تیرماه صص (۱۰۲-۱۰۳) به نقل از دکتر علی صباغیان، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه السلام، شماره ۲۲ تابستان ۱۳۸۳
۲۱. سورهحجرات، آیه ۱۳٫
۲۲. محمد یزدی، ولایتفقیه (حکومتاسلامیدر عصر غیبت ) ، تهران: سازمانمجاهدینانقلاباسلامی،۱۳۶۲ ص۱۳٫
۲۳. سوره اسراء، آیه ۷۰٫
۲۴. سوره آل عمران، آیه ۱۵۹٫
۲۵. سوره رعد، آیه ۱۱٫
۲۶. علیاکبر علیخانی. مشارکتسیاسی مجموعه مقالات). تهران: نشر سفیر، چاپاول، ص ۱۱٫
۲۷. مصباح یزدی،۱۳۶۲،ص۹۶ (به نقل از دکتر علی صباغیان، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه السلام، شماره ۲۲ تابستان ۱۳۸۳٫
۲۸. سوره شوری، آیه ۳۸٫
۲۹. سوره انسان، آیه ۳٫
۳۰. مجله حوزه شماره۱۰،تیر۱۳۶۴، صص۹۵-۱۱۳به نقل از دکتر علی صباغیان،فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه السلام، شماره ۲۲ ، تابستان ۱۳۸۳٫
۳۱. علی صباغیان، مبانیاسلامیحقحاکمیتمردم درقانوناساسیجمهوریاسلامی، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه السلام، شماره، ۲۲تابستان ۱۳۸۳، نشریه مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق علیه السلام.
۳۲. محمد هادی معرفت، ولایتفقیه. قم: موسسهفرهنگیانتشاراتیالتمهید، چاپاول، ۱۳۷۷،ص۹۱٫
۳۳. همان،ص ۹۵٫
۳۴. شیخ طوسی، امالی، مجلس ۳۱، ص ۶۳۵، طبع انتشارات اسلامی.
۳۵. همان.
۳۶. حجازی، کتاب آیینه، ص ۲۹۲، به نقل از:سید محمد شفیعی مازندرانی، مقاله تأثیر حکومت در سرنوشت و دینداری از نگاه امام خمینی (ره )، پیام حوزه شماره ۲۴٫
۳۷. نهج البلاغه، نامه ۳۱، فراز ۱۱۴٫
۳۸. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۰، فراز ۷٫
۳۹. علامه طباطبایی، المیزان، جلد ۲، ص ۱۲۶ و ۱۳۱٫
۴۰. نهج البلاغه، خطبه ۴۰ خوارج.
۴۱. محمد شفیعی مازندرانی، تأثیر نظام سیاسی در سرنوشت انسان،نشریه کیهان،۱۳۸۰، خرداد.
۴۲. امام خمینی، صحیفه نور،ج۲۰، وصیت نامه سیاسی، الهی بند (ب)، ص ۲۸-۲۹٫
۴۳. امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی )،ص ۲۳٫
۴۴. امام خمینی، صحیفه نور،ج۹، ص۱۳۶٫
۴۵. همان،ج۲۰، ص۱۷۳٫
۴۶. امام خمینی، حکومت اسلامی، ص۱۷۲ و ۶۳٫
۴۷. همان
۴۸. امام خمینی، صحیفه نور،ج۱۵، ص ۱۴۴ و ۲۱۷٫
۴۹. امام خمینی، حکومت اسلامی، ص۱۷۲ و ،۶۳٫
۵۰. امام خمینی، صحیفه نور،ج ۱۰،ص ۳۰ و ۲۷، ج۷،ص ۵۸٫
۵۱. فاطمه فیض، درآمدی بر جهانی شدن و حکومت جهانی امام مهدی ( عج)،مجموعه آثارسومین همایش بین المللی دکترین مهدویت،مقالات برگزیده (۲ )، قم،موسسه آینده روشن، ۱۳۸۶، ص ۳۱٫
۵۲. سید مجید ظهیری، بررسی تطبیقی مبانی دکترین مهدویت و نظریه سیاسی پایان تاریخ، مجموعه آثار دومین همایش بین المللی دکترین مهدویت، مقالات برگزیده ۲ ،قم، موسسه آینده روشن،۱۳۸۵،ص۱۳۴٫
۵۳. همان.
۵۴. محمد باقر بابایی طلا تپه، مبانی و اهداف حکومت جهانی حضرت مهدی، مجموعه آثارسومین همایش بین المللی دکترین مهدویت،مقالات برگزیده (۲ )،قم،موسسه آینده روشن، ۱۳۸۶، ص ۲۲۰
۵۵. سوره قصص، آیه ۵٫
۵۶. لیلا حسینیان، مهدویت، معنویت و جهانی شدن، مجموعه آثارسومین همایش بین المللی دکترین مهدویت،مقالات برگزیده (۱ )، قم،موسسه آینده روشن، ۱۳۸۶، ص ۱۰۶٫
۵۷. علی ربانی گلپایگانی، دین و دولت،؛ نظام سیاسی اسلام، محمد جواد نوروزی؛ فصلنامه کتاب نقد، ش ۲۰و۲۱، جامعه برین، سید موسی میر مدرس؛ مجله حوزه و دانشگاه، ش۱
۵۸. سوره بقره، آیه ۳۰٫
۵۹. سیدمحمدباقر صدر، خلافت انسان و گواهى انبیا، ترجمه دکتر جمال موسوى، تهران: انتشارات روزبه، ۱۳۵۹، صص۱-۱۰٫
۶۰. محمد تقى جعفرى، حاکمیتخداوندى و حکمت اصول سیاسى اسلام، مجموعه مقالات دهمین کنفرانس بین المللى وحدت اسلامى مجمع جهانى، تهران: مجمع جهانى اهل بیت،۱۳۷۷، ص ۳۱۴٫
۶۱. محمد حسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۲۲٫
۶۲. سید عبد القیوم سجادى، مبانى فقهى مشارکت سیاسى، فصلنامه علوم سیاسی، ش ۸٫
۶۳. مبانى حاکمیت مردمى در اسلام و اندیشه امام خمینى،)مجموعه مقالات حکومت دینى در اندیشه امام(، ج ۱، ص ۳۶۷٫به نقل از:علی رضا محمدی، نشریه پرسمان ۲۳، Porseman_org.htm
۶۴. امام خمینی (ره )، صحیفه امام، ج ۳، ص ۴۲٫
۶۵. سید عبد القیوم سجادى، مبانى فقهى مشارکت سیاسى،، فصلنامه علوم سیاسی، ش ۸٫
۶۶. شریف لک زایی، بررسی تطبیقی نظریه های ولایت فقیه، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵، صص ۱۳۹-۱۸۱؛ مبانى دینى مشارکت سیاسى، محمد منصورنژاد، فصلنامه حکومت اسلامی، ش ۳۷٫
۶۷. محمّد غفوری، قانونگرائی و قانونگزاری در جامعه مردم سالار
منبع» المهدویه