(
2171
)
امتیاز از

پيمانشكني خواص عامل پذيرش صلح از سوي امام حسن (ع) بود
عصر شیعه - خداوند در آيه 61 سوره مباركه انفال ميفرمايد: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكّلْ عَلَى اللّهِ إِنّهُ هُوَ السّميعُ الْعَليمُ»؛ «و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآ، و بر خدا تكيه كن كه او شنوا و داناست.»
اين نص صريح قرآن امر ميكند كه در زمان و مكان خاص بايد تصميم درست و مناسب گرفت و اينگونه است كه امام حسن (ع) با توجه به نمايان شدن چهره واقعي منافقان در جبهه خود، چاره را در آن ديد تا با معاويه صلح كند و از زوال دين خدا جلوگيري كند.
اما با توجه به احاديث نبوي نميتوان كوچكترين خرده و ايرادي را به اين تصميم الهي امام حسن (ع) گرفت چرا كه؛ پيامبر گرامي اسلام (ص) حسن و حسين عليهمالسلام را امامان جامعه اسلامي معرفي كرده است، چه بايستند و چه بنشينند. (بحار الانوار 43/291 و 44/2) پس امامت امام حسن (ع) را كه پيامبر (ص) امضاء ميكند، معلوم ميشود، امامي است كه دچار اشتباه نخواهد شد. بنابراين اگر اين را قبول داشته باشيم، نميتوانيم صلح او را كه هم جزو همان انديشهها و افكار امامت آن بزرگوار است را خطا و خداي ناكرده كاري اشتباه قلمداد كنيم.
امام حسن (ع) روز 21 رمضان سال 40 هجري، پس از آنكه كه اميرالمؤمنين (ع) به شهادت رسيد، براي مردم كوفه در مسجد اين شهر سخنراني و سخنان خود را با اين عبارات آغاز كرد؛ «ايها الناس من عرفني فقد عرفني ومن لم يعرفني فانا الحسن بن علي بن ابي طالب» يعني، اي مردم! هر كس من را ميشناسد كه هيچ؛ اما آنهايي كه من را نميشناسند، بدانند كه من حسن پسر علي پسر ابيطالب هستم. بعد توصيف خود و پدر بزرگوارش را داد و مقام اهل بيت (ع) را يادآور شد. پس از اين سخنان بود كه به آيه 33 سوره احزاب اشاره كرد و فرمود كه آيه تطهير، در باره اهل بيت (ع) نازل شده است.
در اين آيه خدا ميفرمايد: «إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»؛ «همانا خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.» خداوند در اين آيه مقام عصمت اهل بيت (ع) را بيان ميكند و امام حسن (ع) با رجوع به اين آيه قصد داشت تا دور از خطا بودن خود، پدرش و امامان بعد از خودش را به مردم و مسلمانان گوشزد، كند.
دلايل پذيرش صلح با معاويه
دشمني و سركشي از طرف معاويه شروع شد و اين چهره مكار با انحاي مختلف در مقابل امام زمان خود ايستاد. معاويه با توطئهها و انتخاب زمان مناسب و ايجاد روح اخلالگري و نفاق موفق شد تا در لشگر امام حسن (ع) شكاف ايجاد كند.
امام حسن (ع) نيز تصميم خود را براي پاسخ به ستيزه جويي معاويه دنبال و اعلان جهاد داد. اما متأسفانه در ميان راست قامتان، كساني در سپاه امام بودند كه اراده سستي داشتند و بهراحتي فريب ميخوردند. اين افراد كه اطميناني به همراهي و همدلي آنها نبود، امام را در شرايطي قرار دادند كه صلح با معاويه را به صلاح امت و اسلام ديد.
معاويه وقتي وضع را مساعد يافت به امام حسن (ع) پيشنهاد صلح كرد. امام براي مشورت با سپاهيان خود خطبه اي ايراد فرمود و آنها را به جانبازي و يا صلح، يكي از اين دو راه فرا خواند. عده زيادي خواهان صلح بودند. عدهاي نيز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام پيشنهاد صلح معاويه مورد قبول امام واقع شد.
با اين حال امام حسن (ع) با صلح خود چند امر مهم انجام داد:
ايشان چهره ضددينى و منافقگونه معاويه را آشكار كرد و مردم فهميدند با چه شخصي مواجهاند؛ چون وقتى صلح منعقد شد، معاويه متوجه كوفه شد و روز جمعه به نخيله رفت و نماز جمعه اقامه كرد. بين دو خطبه گفت: «مردم! با شما مبارزه نكردم براى اين كه نماز بخوانيد يا روزه بگيريد و زكات بدهيد و ... بلكه مبارزه كردم تا به امارتى كه خدا به من عطا كرده است برسم، با اين كه حاضر نبوديد آن را به من بسپاريد. تمام توافقهايى كه با حسن بن على كردم، همه زير پاى من است و به هيچ كدام عمل نخواهم كرد.»
همچنين امام جان خود و شيعيانش را حفظ كرد و جلوى كشتار جمعى آنان را گرفت.
مفاد صلحنامه امام حسن (ع)
ممكن است اين سؤال مطرح شود كه چه مانعى داشت امام مجتبى (ع) با معاويه مىجنگيد، حتى اگر به شهادت وى و يارانش منجر مىشد، همان طور كه حضرت اباعبدالله (ع) چنين كرد؟
در پاسخ ميتوان گفته كه موقعيت اجتماعى معاويه قابل قياس با يزيد نبود. مردم معاويه را خالالمؤمنين، كاتب وحى، صحابه رسول خدا (ص) حامى سرسخت خون عثمان و دلسوز به اسلام مىدانستند. درصورت شهادت حضرت و يارانش، معاويه با قدرت پول و تطميع و تبليغات چنان رواج مىداد كه آنان بر ضد حاكم قانوني قيام كردند و واجبالقتل بودند و در نتيجه خون آن بزرگان به هدر مىرفت يا چندان اثر نداشت، هم چنان كه امام حسين (ع) 10 سال در زمان معاويه زندگى كرد و قيام نكرد؛ اما يزيد در بين مردم به جوان هوسباز و شرابخوار و بوالهوس معروف بود و پايگاه اجتماعى نداشت و حضرت اباعبدالله (ع) از اين فرصت بهترين استفاده را كرد.
همچنين صلح امام حسن (ع) را ميتوان زمينهساز قيام اباعبدالله (ع) دانست؛ چرا كه در
در مواد صلح نامه حضرت با معاويه آمده است:
«بسم الله الرّحمن الرّحيم، حسن بن على با معاويه صلح كرد كه متعرض او نشود، به شرطى كه معاويه:
1- بين مردم به كتاب خدا و سنّت رسول خدا و سيرت خلفاى شايسته عمل كند،
2- بعد از خود احدى را به عنوان خليفه رسول خدا تعيين نكند،
3- مردم در هر جا كه باشند، از شرّ او ايمن باشند،
4- جان و مال و عِرض شيعيان على بن ابى طالب از دست او در امان باشد،
5- ضررى به حسن و برادرش حسين و ساير اهل بيت نرساند،
6- به على بن ابى طالب سبّ نكند و در قنوت نماز به او و شيعيانش ناسزا نگويد.»
آثار و نتايج صلح
همانطور كه گفته شد، دليل اصلي پيشنهاد صلح از سوي معاويه، رسيدن به حكومت با هزينه كم بود و عامل اصلي در پذيرش صلح از سوي امام حسن (ع) نبود همكاري و فداكاري از طرف مردم، بهويژه خواص كه ناشي از دنياگرايي آنان بود كه به بروز رفتارهايي چون، پيمانشكني و خيانت انجاميد.
بازتاب اين رفتارها موجب تنها ماندن امام، نااميدي از وصول به هدف به وسيله جنگ و در نهايت پذيرش صلح بود، اما بههرحال دستاورد اين صلح و منافع آن قابل رقابت با دستاورد معاويه بود. آثار صلح عبارت است از: كنار زدن نقاب فريب و ظاهر ديني از چهره معاويه و حكومت غاصبانه و ستمگرانه او، بقاي نظام امامت، حفظ و بقاي شيعيان، حفظ دين و رعايت مصلحت امت پيامبر، تأمين عزت واقعي و قرار دادن تجربهاي مهم و سياسي و فرهنگي فراروي شيعيان.
منبع» فارس
اين نص صريح قرآن امر ميكند كه در زمان و مكان خاص بايد تصميم درست و مناسب گرفت و اينگونه است كه امام حسن (ع) با توجه به نمايان شدن چهره واقعي منافقان در جبهه خود، چاره را در آن ديد تا با معاويه صلح كند و از زوال دين خدا جلوگيري كند.
اما با توجه به احاديث نبوي نميتوان كوچكترين خرده و ايرادي را به اين تصميم الهي امام حسن (ع) گرفت چرا كه؛ پيامبر گرامي اسلام (ص) حسن و حسين عليهمالسلام را امامان جامعه اسلامي معرفي كرده است، چه بايستند و چه بنشينند. (بحار الانوار 43/291 و 44/2) پس امامت امام حسن (ع) را كه پيامبر (ص) امضاء ميكند، معلوم ميشود، امامي است كه دچار اشتباه نخواهد شد. بنابراين اگر اين را قبول داشته باشيم، نميتوانيم صلح او را كه هم جزو همان انديشهها و افكار امامت آن بزرگوار است را خطا و خداي ناكرده كاري اشتباه قلمداد كنيم.
امام حسن (ع) روز 21 رمضان سال 40 هجري، پس از آنكه كه اميرالمؤمنين (ع) به شهادت رسيد، براي مردم كوفه در مسجد اين شهر سخنراني و سخنان خود را با اين عبارات آغاز كرد؛ «ايها الناس من عرفني فقد عرفني ومن لم يعرفني فانا الحسن بن علي بن ابي طالب» يعني، اي مردم! هر كس من را ميشناسد كه هيچ؛ اما آنهايي كه من را نميشناسند، بدانند كه من حسن پسر علي پسر ابيطالب هستم. بعد توصيف خود و پدر بزرگوارش را داد و مقام اهل بيت (ع) را يادآور شد. پس از اين سخنان بود كه به آيه 33 سوره احزاب اشاره كرد و فرمود كه آيه تطهير، در باره اهل بيت (ع) نازل شده است.
در اين آيه خدا ميفرمايد: «إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»؛ «همانا خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.» خداوند در اين آيه مقام عصمت اهل بيت (ع) را بيان ميكند و امام حسن (ع) با رجوع به اين آيه قصد داشت تا دور از خطا بودن خود، پدرش و امامان بعد از خودش را به مردم و مسلمانان گوشزد، كند.
دلايل پذيرش صلح با معاويه
دشمني و سركشي از طرف معاويه شروع شد و اين چهره مكار با انحاي مختلف در مقابل امام زمان خود ايستاد. معاويه با توطئهها و انتخاب زمان مناسب و ايجاد روح اخلالگري و نفاق موفق شد تا در لشگر امام حسن (ع) شكاف ايجاد كند.
امام حسن (ع) نيز تصميم خود را براي پاسخ به ستيزه جويي معاويه دنبال و اعلان جهاد داد. اما متأسفانه در ميان راست قامتان، كساني در سپاه امام بودند كه اراده سستي داشتند و بهراحتي فريب ميخوردند. اين افراد كه اطميناني به همراهي و همدلي آنها نبود، امام را در شرايطي قرار دادند كه صلح با معاويه را به صلاح امت و اسلام ديد.
معاويه وقتي وضع را مساعد يافت به امام حسن (ع) پيشنهاد صلح كرد. امام براي مشورت با سپاهيان خود خطبه اي ايراد فرمود و آنها را به جانبازي و يا صلح، يكي از اين دو راه فرا خواند. عده زيادي خواهان صلح بودند. عدهاي نيز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام پيشنهاد صلح معاويه مورد قبول امام واقع شد.
با اين حال امام حسن (ع) با صلح خود چند امر مهم انجام داد:
ايشان چهره ضددينى و منافقگونه معاويه را آشكار كرد و مردم فهميدند با چه شخصي مواجهاند؛ چون وقتى صلح منعقد شد، معاويه متوجه كوفه شد و روز جمعه به نخيله رفت و نماز جمعه اقامه كرد. بين دو خطبه گفت: «مردم! با شما مبارزه نكردم براى اين كه نماز بخوانيد يا روزه بگيريد و زكات بدهيد و ... بلكه مبارزه كردم تا به امارتى كه خدا به من عطا كرده است برسم، با اين كه حاضر نبوديد آن را به من بسپاريد. تمام توافقهايى كه با حسن بن على كردم، همه زير پاى من است و به هيچ كدام عمل نخواهم كرد.»
همچنين امام جان خود و شيعيانش را حفظ كرد و جلوى كشتار جمعى آنان را گرفت.
مفاد صلحنامه امام حسن (ع)
ممكن است اين سؤال مطرح شود كه چه مانعى داشت امام مجتبى (ع) با معاويه مىجنگيد، حتى اگر به شهادت وى و يارانش منجر مىشد، همان طور كه حضرت اباعبدالله (ع) چنين كرد؟
در پاسخ ميتوان گفته كه موقعيت اجتماعى معاويه قابل قياس با يزيد نبود. مردم معاويه را خالالمؤمنين، كاتب وحى، صحابه رسول خدا (ص) حامى سرسخت خون عثمان و دلسوز به اسلام مىدانستند. درصورت شهادت حضرت و يارانش، معاويه با قدرت پول و تطميع و تبليغات چنان رواج مىداد كه آنان بر ضد حاكم قانوني قيام كردند و واجبالقتل بودند و در نتيجه خون آن بزرگان به هدر مىرفت يا چندان اثر نداشت، هم چنان كه امام حسين (ع) 10 سال در زمان معاويه زندگى كرد و قيام نكرد؛ اما يزيد در بين مردم به جوان هوسباز و شرابخوار و بوالهوس معروف بود و پايگاه اجتماعى نداشت و حضرت اباعبدالله (ع) از اين فرصت بهترين استفاده را كرد.
همچنين صلح امام حسن (ع) را ميتوان زمينهساز قيام اباعبدالله (ع) دانست؛ چرا كه در
در مواد صلح نامه حضرت با معاويه آمده است:
«بسم الله الرّحمن الرّحيم، حسن بن على با معاويه صلح كرد كه متعرض او نشود، به شرطى كه معاويه:
1- بين مردم به كتاب خدا و سنّت رسول خدا و سيرت خلفاى شايسته عمل كند،
2- بعد از خود احدى را به عنوان خليفه رسول خدا تعيين نكند،
3- مردم در هر جا كه باشند، از شرّ او ايمن باشند،
4- جان و مال و عِرض شيعيان على بن ابى طالب از دست او در امان باشد،
5- ضررى به حسن و برادرش حسين و ساير اهل بيت نرساند،
6- به على بن ابى طالب سبّ نكند و در قنوت نماز به او و شيعيانش ناسزا نگويد.»
آثار و نتايج صلح
همانطور كه گفته شد، دليل اصلي پيشنهاد صلح از سوي معاويه، رسيدن به حكومت با هزينه كم بود و عامل اصلي در پذيرش صلح از سوي امام حسن (ع) نبود همكاري و فداكاري از طرف مردم، بهويژه خواص كه ناشي از دنياگرايي آنان بود كه به بروز رفتارهايي چون، پيمانشكني و خيانت انجاميد.
بازتاب اين رفتارها موجب تنها ماندن امام، نااميدي از وصول به هدف به وسيله جنگ و در نهايت پذيرش صلح بود، اما بههرحال دستاورد اين صلح و منافع آن قابل رقابت با دستاورد معاويه بود. آثار صلح عبارت است از: كنار زدن نقاب فريب و ظاهر ديني از چهره معاويه و حكومت غاصبانه و ستمگرانه او، بقاي نظام امامت، حفظ و بقاي شيعيان، حفظ دين و رعايت مصلحت امت پيامبر، تأمين عزت واقعي و قرار دادن تجربهاي مهم و سياسي و فرهنگي فراروي شيعيان.
منبع» فارس