( 4.7 امتیاز از 1909 )
/

عصر شیعه ـ
نویسنده: محسن كماليان دانشيار پژوهشگاه بين‌ المللى زلزله‌ شناسى و مهندسى زلزله تهران
نگارنده‌ اين سطور بر اين باور است كه چهار شخصيت سياسى و فرهنگى ايرانى‌ تبار در احياى نام و ياد امام موسى صدر در جامعه‌ ايرانى و در معرفى انديشه و سيره‌ آن بزرگوار نقش اساسى، محورى و بى‌ بديل داشته‌ اند: شهيد دكتر مصطفى چمران، شادروان حجت‌ الاسلام والمسلمين على حجتى كرمانى، حجت‌ الاسلام والمسلمين استاد سيد هادى خسروشاهى و دكتر صادق طباطبايى. اين عزيزان در روزگارى نام امام صدر را در جامعه‌ ايرانى مطرح كردند و كمر همت به احياى ياد و معرفى انديشه و سيره‌ آن بزرگوار بستند كه نام «موسى صدر» كاملا فراموش شده بود. قاطبه‌ مردم اين نام را به كلى از ياد برده بودند و تمامى مسئولان به دلايل مصلحت‌ انديشانه! پيرو سياست رسمى كشور از طرح آن دورى مى‌ جستند. در چنين فضايى اين عزيزان مردانه و از روى دردمندى و اخلاص پاى در ميدان عمل گذاردند و هر كدام در يك بستر زمانى خاص تلاش و كارى كارستان كردند.

از نتايج ماندگار اين تلاش‌ ها، كتب و آثار بسيار ارزشمند و پربارى بود درباره‌ امام صدر و نيز از ايشان، كه طى دهه‌ هاى شست و هفتاد شمسى در ادبيات فارسى مكتوب و منتشر گرديد. انتشار اين ادبيات، فرهيختگان حوزوى، دانشگاهى، بسيارى از جوانان وجدان‌ هاى بيدار جامعه‌ ايرانى را آگاه ساخت. تدريجآ فضايى پديد آمد كه نه تنها در ايران، بلكه حتى در لبنان، خانواده‌ محترم امام صدر احساس كردند كه وقت آن رسيده است تا با تأسيس مؤسساتى فرهنگى، اين حركت آگاهى‌ بخشى را توسعه داده و تكميل و تدقيق كنند. ادبياتى كه امروز در جامعه‌ ايرانى راجع به امام صدر در دست است، به طور مستقيم يا غير مستقيم مرهون زحمات اين چهار بزرگوارى است كه در ابتداى اين سطور از آنان نام بردم. ... و البته در اين مسير كار بزرگ استاد خسروشاهى يك نقطه عطف بود... .

اولين مرتبه استاد خسروشاهى را از طريق پدرم شناختم. دبيرستان مى‌ رفتم كه پدرم از سفرهاى اواخر دهه‌ چهل شمسى استاد به كشور آلمان و از حضورشان در مسجد شهر آخن و نيز از آمدن‌ ایشان به منزل ما برايمان تعريف كرد. ما آن موقع در آخن زندگى مى‌ كرديم و من بچه‌ اى چهار پنج ساله بودم. از خاطرات پدرم دريافتم كه استاد از دوستان امام صدر و شهيد بزرگوار آيت‌ الله دكتر بهشتى هستند، اين اطلاعات در گوشه‌ اى از ذهن من ماند تا حدود دوازده سال بعد، يعنى در سال 1371 كه يكى از شماره‌ هاى فصل‌ نامه‌ وزين «تاريخ و فرهنگ معاصر» به دستم رسيد. در آن شماره دو مقاله‌ دلنشين به قلم استاد در يادبود آيت‌ الله سيد ابوالقاسم كاشانى و شهيد بهشتى درج شده بود. آن روزها سرباز بودم و دوره‌  سه ماهه‌  دوم آموزش نظامى را در پادگان مهندسى نيروى زمينى ارتش در بروجرد مى‌ گذراندم. با استاد مكاتبه‌ اى كردم و ايشان مشوقانه حقير را در جهت همكارى در تهيه‌ ويژه‌ نامه‌ اى به ياد امام صدر دعوت كردند. در اولين مرخصى آخر هفته به ديدار استاد در قم شتافتم و قرار و مدار ترتيب كار در همان جلسه گذاشته شد.

پنجمين ويژه‌ نامه‌ فصل‌ نامه‌ «تاريخ و فرهنگ معاصر» با نام «يادنامه امام موسى صدر» در تابستان 1375 منتشر گرديد. اين ويژه‌ نامه مجموعه‌ اى بود از مقالاتى متعدد و ده‌ ها مصاحبه‌ متنوع با اعاظم و فرهيختگان وقت حوزه و دانشگاه، كه با امام صدر دوستى و ارتباط داشتند. برخى مصاحبه‌ شوندگان از مراجع بزرگوار ديروز و امروز كشور هستند؛ از جمله آيات عظام: سيد موسى شبيرى زنجانى، سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى، ناصر مكارم شيرازى و جعفر سبحانى و... همه‌ آن جمع يك‌ صدا شخصيت علمى، اخلاقى، حوزوى و سياسى امام صدر را با عالى‌ ترين تعابير مورد ستايش قرار دادند و غيبت ايشان را خسارتى عظيم براى اسلام، تشيع و انقلاب اسلامى ايران خواندند. همان‌ طور كه در مقدمه‌ كتاب «فرياد در خاموشى» نوشته‌ ام انتشار اين يادنامه بى‌ شك نقطه‌ عطفى بود در تاريخ پيگيرى مسأله‌ آن بزرگوار و نيز احياى ياد، نام، انديشه و سيره‌ ايشان. به عنوان اولين رئيس «مؤسسه‌ فرهنگى تحقيقاتى امام موسى صدر» در ايران شهادت مى‌ دهم و از آقايان سيد صدرالدين صدر و مهدى فيروزان فرزند عزيز و داماد محترم آن بزرگوار نيز نقل مى‌ كنم كه انتشار اين «ويژه‌ نامه» حكم انرژى مثبتى را داشت كه ضرورت تأسيس مؤسسه را در ذهن خانواده پررنگ و برجسته ساخت.

همچنين شخصآ از مرحوم آيت‌ الله ميرزا بيش از يك بار شنيدم كه فرمودند: «هر وقت با طلاب درباره‌ رفتن به اجتماع و تعامل با مردم صحبت مى‌ كنم، خواندن كتاب آقاى خسروشاهى [يادنامه‌ امام موسى صدر] و الگو قرار دادن سيره‌ امام موسى صدر را به آن ها توصيه مى‌ كنم». نيز به ياد دارم كه وقتى روزى ناخواسته در پى رندى بعضى دوستان تحريريه‌ روزنامه‌ كيهان با آقاى جلال‌ الدين فارسى از طريق تلفن هم‌ كلام شدم، وى به رغم آن همه اقدام خصمانه‌ پيشين خود عليه امام صدر گفت: «با اين تأييد و تكريمى كه آن جمع جليل از آقاى صدر كرده‌ اند، ديگر صلاح نيست كه من نقطه‌ نظرات خود را مطرح كنم»!

اما تاريخچه‌ اى از رابطه‌ استاد خسروشاهى و امام صدر: از خود استاد شنيدم كه آشنايى ايشان با امام صدر از نخستين روزهاى هجرت تحصيلى ايشان به شهر مقدس قم در اواخر سال 1332ش آغاز شده است. استاد از علاقه‌ مندان درس اخلاق مرحوم آيت‌ الله بود كه شب‌ هاى پنج‌ شنبه در منزل پدر آن بزرگوار، مرحوم آيت‌ الله العظمى سيد صدرالدين صدر، برپا مى‌ شد. در همين جلسات بود كه به طور طبيعى با امام صدر آشنا گرديد. استاد آن روزگار در عنفوان جوانى و سن شانزده سالگى بود و تازه درس‌ هاى سطح حوزوى را شروع كرده بود. امام صدر نيز جوانى بيست و پنج ساله و يكى از فضلاى برتر حوزه‌ علميه‌ قم بود كه دروس شرح لمعه، قوانين و رسائل او بسيار پرآوازه گشته بود، اين آشنايى مقدماتى سرانجام به رابطه‌ اى دوستانه و صميمانه بدل شد و از اواخر سال 1337ش به بعد عملا رنگ همفكرى و همكارى به خود گرفت. پاييز آن سال اولين شماره‌ مجله‌ مكتب اسلام منتشر گرديد و امام صدر از مؤسسان و سال اول عملا سردبير آن مجله بود. تدريجآ چند تن از فضلاى جوان‌ تر اما خوشفكر حوزه به همكارى با مجله دعوت شدند كه استاد يكى از آن ها بود.

در خاطرات استاد آمده است كه بعدازظهر برخى روزها در تابستان گرم سال 1338ش به «چاپخانه‌ حكمت» متعلق به مرحوم آقا يحيى برقعى در تيمچه‌ بزرگ بازار قم مى‌ رفتم تا مقالات مجله را غلط‌ گيرى كنم و مشاهده مى‌ كردم كه امام صدر نيز همان موقع به آنجا آمده تا سرمقاله را خود غلط‌ گيرى نموده و همراه ديگر مقالات نهايى كند. اين همت و پشتكار و دردمندى و احساس مسئوليت و نيز ذوقيات مشترك، رابطه‌ امام صدر و استاد را عميق‌ تر كرد. طورى كه هجرت آبان سال 1338ش امام صدر به لبنان نتوانست اين رابطه را كم‌ سو و كم‌ رنگ سازد. بالعكس، گويى همكارى امام و استاد تازه آغاز شده بود؛ اما اين‌ بار در محيطى بزرگ‌ تر از قم به وسعت جغرافياى جهان اسلام، كنفرانس‌ هاى اسلامى مختلفى كه طى ساليان بعد در كشورهاى عربى و شمال آفريقا برگزار شد، يكى از صحنه‌ هاى پرشورى بود كه اين دو فارغ‌ التحصيل نخبه‌ حوزه‌ علميه‌ قم در كنار هم قرار مى‌ گرفتند و همنواى با هم به معرفى ديدگاه‌ هاى مكتب اهل بيت (علیهم السلام) مى‌ پرداختند. آن‌ طور كه از خود استاد شنيدم، آن دو بزرگوار در سه كنفرانس در الجزاير كنار هم بودند؛ يك كنفرانس در قاهره و يك كنفرانس نيز در مكه، استاد بارها طى سخنرانى‌ ها و مقالات خود تأكيد كرده است كه در همه‌ اين كنفرانس‌ ها، امام صدر به لحاظ علمى و فكرى در اوج بود و بر همه‌ علما و انديشمندان جهان اسلام برترى داشت.

استاد علاوه بر كنفرانس‌ هاى اسلامى در خود لبنان نيز با امام صدر ديدارها و برنامه‌ هاى متعددى داشت و از جزئيات اقدامات و حركت‌ هاى ايشان آگاه بود. جنگ داخلى دو ساله‌ لبنان در دهه‌ پنجاه شمسى، خصوصآ وقتى دو شهرك نبعه و تل‌ زعتر در حومه‌ شهر بيروت به دست فالانژيست‌ ها سقوط كردند، از سخت‌ ترين روزهاى زندگى امام صدر محسوب می شوند. در آن روزهاى سخت كه همه‌ دشمنان امام صدر عليه آن بزرگوار بسيج شده و ايشان را آماج شديدترين تهمت‌ ها و فشارهاى تبليغاتى و حتى امنيتى قرار داده بودند، استاد در ايران از معدود بزرگ‌ مردانى بود كه در دفاع از حقانيت امام صدر كمر همت بستند و در ميان فرهيختگان حوزه و روحانيت تمام قد به روشنگرى پرداختند...

بى‌ شك تلاش‌ هاى جدى، دردمندانه و مؤثر دو دهه‌ اخير استاد خسروشاهى جهت احياء ياد، نام، انديشه و سيره‌ امام صدر در جامعه‌ ايران، نتيجه‌ شناخت عينى و جامعى است كه ايشان طى ربع قرن رابطه‌ مستمر با آن بزرگوار بدست آورده است :

استاد خسروشاهى امام صدر را قبل از هر چيز يك شخصيت برجسته‌ حوزوى و علمى مى‌ داند كه در همه‌ رشته‌ هاى فقه و اصول و فلسفه، صاحب‌ نظر و مجتهد بود. ايشان اعتقاد دارند كه جايگاه حوزوى و علمى امام صدر چنان بود كه اگر شرايط و اشتغالات به ايشان اجازه مى‌ داد تا نظريات فقهى و اصولى خود را مطرح سازد، در عرصه‌ هاى مزبور حتمآ صاحب مكتبى جديد و تالى‌ تلو فقيهان و اصوليين بلندپايه‌ معاصر، چون آيت‌ الله العظمى مى‌ باشد. استاد خسروشاهى امام صدر را يك مصلح برجسته‌ فرهنگى و اجتماعى اين روزگار و يكى از سرآمدان حركت روشنفكرى دينى زمان حاضر مى‌ داند كه نقطه‌ نظرات و انديشه‌ هاى نوينى داشت و در صدد بود با وفادارى به فقه جواهرى و نيز حكمت متعاليه، قرائت‌ هايى جديد از اسلام را مطابق با شرايط زمان و مكان ارائه نمايد. ايشان امام صدر را جزو معدود رهبران اسلامى مى‌ داند كه در صدد برآمدند در گوشه‌ اى از اين جهان متكثر يك جامعه‌ اسلامى شيعى نمونه بسازند تا با اداره كردن آن عملا به جهانيان نشان دهند كه اسلام و مكتب اهل بيت (علیهم السلام) قادر است جامعه را اداره كند و باز معتقد است كه امام صدر نه تنها در صدد برپاكردن و سپس اداره‌ يك جامعه‌ اسلامى شيعى برآمد، بلكه در روزگار ما اصلا ايشان بود كه اين حركت را آغاز كرد.

استاد خسروشاهى امام صدر را يكى از پيشگامان بحث «تقريب بين مذاهب اسلامى» در روزگار ما مى‌ داند كه با عضويت در «مجمع البحوث الاسلامى» در قاهره و نيز با حضور فعال و مؤثر در تمامى كنفرانس‌ هاى اسلامى، در ايجاد تقريب و وحدت ميان مسلمين فعاليت بسيارى داشت. ايشان همچنين امام صدر را يكى از معماران و بلكه پيشتاز بحث «وحدت، تعايش و ديالوگ اديان» مى‌ داند، آن هم در روزگارى كه رفتن به كليسا و سخنرانى كردن زير صليب حضرت مسيح، بين روحانيون و علما يك اقدام ضدّ ارزش! بود. استاد البته اهميت حركت امام صدر در مسير تقريب مذاهب و تعايش اديان را صرفآ از اين جنبه نمى‌ داند كه آن بزرگوار موفق گرديد با بزرگان اهل سنت و مسيحيت در فضايى صميمانه به گفتگو برخيزد! استاد اهميت حركت امام صدر را در اين مى‌ داند كه آن بزرگوار با درك صحيح شرايط زمان و مكان و با در پيش گرفتن روش‌ هاى نوگرايانه موفق گرديد بدون آن‌ كه حتى ذره‌ اى از اصول و مواضع اسلام و تشيع عدول كند، فضايى آكنده از اعتماد و محبت ميان شيعيان و اهل سنت و مسيحيان برقرار سازد و يك پيوند مستحكم همكارى و داد و ستد سازنده در عرصه‌ هاى اجتماعى و سياسى ميان آن ها برپا نمايد.

استاد خسروشاهى اعتقاد دارد كه ما اگر امروز در ايران اسلامى‌ مان از جامعه‌ مدنى و مدينة‌ النبى سخن مى‌ گوييم، امام صدر سال‌ها پيش از پيروزى انقلاب در محيط متكثر لبنان به فكر ساختن جامعه‌ مشابهى بود كه در آن، شيعيان، اهل سنت، مسيحيان، دروز و طوائف ديگر، در كنار يكديگر و هماهنگ و بلكه همتراز با هم زندگى كنند؛ طورى كه نه شيعيان بر آن ها تفوقى داشته باشند و نه آن ها بر شيعيان؛ نه مسيحيان «اهل ذمه» باشند و از آن ها «جزيه» گرفته شود و نه مسلمانان زیردست آنان قرار گيرند. استاد تأكيد دارد كه امام صدر اگرچه با همه‌ توان كوشش مى‌ كرد تا جامعه‌ شيعه را در لبنان رشد دهد و موقعيت مناسبى براى آن فراهم كند، اما هرگز در فكر آن نبود تا شيعه را بر اهل سنت، مسيحيان و ديگر ساير طوائف آن كشور حاكم نمايد و غير مسلمانان را در طبقه‌ دوم و سوم جامعه‌ اسلامى قرار دهد. از نظر استاد، استنباط فقهى امام صدر اين بود كه در تشريع اين بخش از احكام اسلام، منظور چنين نبوده است كه غير مسلمانان رنجيده‌ خاطر و تحقير گردند؛ مضاف بر آن‌كه حضرت پيامبر و ائمه‌ بزرگوار نيز هرگز چنين نظرى نداشتند.

استاد خسروشاهى معتقد است كه امام صدر در مورد چگونگى اداره‌ جامعه، ديدگاهى وسيع و سعه‌ صدرى عجيب داشت و نمونه‌ اى كه از جامعه‌ شيعى در لبنان درست كرده بود، مؤيّد اين معنا است. استاد معتقد است كه امام صدر اگرچه در پى اداره‌ جامعه بر اساس موازين دينى بود، اما مراد آن بزرگوار از موازين دينى، هرگز قشرگرايى، اكتفاى به ظواهر و اين معنا نبود كه از همان اول، همه‌ احكام و ما انزل الله اجرا و پياده گردد. روش امام صدر را در برخورد با مردم، پيامبرگونه و بلكه همان روش رسول خدا و ائمه‌ هدى (علیهم السلام) مى‌ داند؛ يعنى پرهيز از خشونت و اخلاق تكسو نگر، پرهيز از تندخويى و غلظت قلب، بلكه ابراز احترام و محبت به همه، و افزون بر آن صبورى و ابراز تسامح در قبال صاحبان انديشه‌ هاى مختلف و منتقد...

استاد خسروشاهى معتقد است كه اين منطق علمى، اين روش سياسى، اين رفتار اجتماعى و اين منش اخلاقى امام صدر، در عصر ما نيز به همين خصوصيات و مزاياى ويژه و عمدتآ اكتسابى امام صدر بود كه موجب شد تا «ارادت قلبى» آن ها نسبت به شخصيت آن بزرگوار شكل گيرد. ايشان البته براى امام صدر يك جاذبه و يك حالت كاريزمايى قوى قائل است كه شباهت تام به جاذبه و كاريزماى امام خمينى داشت. از نظر استاد اين جاذبه و كاريزما بر نفوذ امام صدر ميان مردم تأثير فراوان گذاشت چنان‌ كه هرگاه ميان آن ها قرار مى‌ گرفت، چه شيعه و چه سنى، چه مسلمان و چه مسيحى، همه را تحت تأثير قرار مى‌ داد.

استاد خسروشاهى اعتقاد دارد كه موضوعاتى چون برپايى جامعه‌ نمونه‌ اسلامى، تقريب مذاهب و تعايش اديان اگرچه از مهم‌ ترين موضوعات مورد اهتمام صدر و عملا با نام آن بزرگوار عجين بود، اما ابعاد وجودى و گستره‌ انديشه و سيره‌ آن بزرگوار فراتر از اين موضوعات بود.

استاد مسأله‌ «جهاد» و «مقاومت در برابر اسرائيل» را يكى ديگر از موضوعات مهم مورد اهتمام امام صدر مى‌ داند و خود اين بزرگوار را مؤسس و نماد اين مقاومت مردمى در لبنان، استاد امام صدر را يكى از فعالان اين روزگار در عرصه‌ مبارزه با استعمار و استبداد مى‌ داند و رهانيدن مردم عقب‌ مانده از يوغ قدرت‌ هاى ظالم را يكى ديگر از دغدغه‌ هاى فكرى مهم آن بزرگوار، استاد اما در همين حال اعتقاد دارد كه امام صدر برخلاف رهبران انقلابى بزرگ در مواقعى قائل به ارتباط با رؤساى حكومت‌ ها بود و هوادار گفتگو و قول لَيّن با آن ها جهت اصلاح آن ها و جوامع انسانى تحت حكومت آن ها... استاد تأكيد دارد كه امام صدر در حالى بر ارتباط و رايزنى با حكومت‌ ها اهميت و بعضآ ضرورت قائل بود، كه خود انسانى بود نترس و شجاع، بى‌ اعتنا به دنيا، مجاهد فى سبيل‌ الله و آماده‌ نبرد و رزم مسلحانه در صورت اقتضا و ضرورت.

استاد خسروشاهى اعتقاد دارد حوادث و مسائلى كه در زمان حضور امام صدر و پس از ربوده شدن ايشان جهان اسلام و دنياى عرب را درنورديد، اصالت، برجستگى و شايستگى انديشه و سيره‌ آن بزرگوار را در همه‌ زمينه‌ هاى سياسى، اجتماعى، مذهبى و فرهنگى اثبات نمود و اعتقاد دارد توجه و اجرائى نمودن انديشه و سيره‌ امام صدر در اين زمانه قادر است بسيارى از مشكلات مسلمين را حل كند و توسعه‌ اين انديشه و سيره در ميان نسل جوان و نسل‌ هاى آينده‌ جامعه‌ ما، بى‌ ترديد ارزشمند و رهائى‌ بخش است. استاد دردمندانه انتظار دارد كه علماء عظام و مسئولان ايران اسلامى ما تجربه‌ موفق امام صدر طى دو دهه رهبرى شيعيان لبنان و تعامل با مشكلات جهان اسلام را مورد بررسى و استفاده قرار دهند و بسيار تأسف دارد كه چنين اتفاقى تا كنون، چنان‌ كه بايد رخ نداده است...

استاد خسروشاهى واقع‌ بينانه اعتقاد دارد كه اگرچه انديشه و سيره‌ امام صدر جواب‌ گوى بسيارى از مشكلات امروز جامعه‌ اسلامى ما هست، اما شرايط زمان و مكان ممكن است تغيير یابد و با گذشت زمان نيز تدريجآ مسائل جديد ممكن است به وجود آيد. و از همين رو اعتقاد دارد كه بايد با استناد به موازين خاص و با حفظ اصول ثابت و مورد اعتبار از لحاظ سابقه‌ دينى و تاريخى، در انديشه و سيره‌ امام صدر بازنگرى كرد و در تكميل آن ها كوشش نمود.

منبع: کتاب ( امام موسی صدر مصلح بزرگ اجتماعی)
چاپ انتشارات ادیان و مذاهب

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر