-7293725.jpg)
وقتی مجتهدان از دین دفاع نمیکنند مداحان داعیه دار میشوند
قسمت دوم و پایانی
به اعتقاد آزاد ارمکی؛ بازی اصلی را نیروهای پنهان صورت دادهاند و سلبریتیها همیشه گول خوردهاند و بدل بازی میکنند. سیاست را سیاستمداران کشور و افزادی مانند هاشمیرفسنجانی، خاتمی و روحانی و افراد در راس قدرت میسازند ولی در تند یا کند شدن و عمومی کردن سیاستهای آنها، سلبریتیها موثر هستند...
اساسا میتوان از دست رفتن عقلانیت در جامعه ایرانی را ناشی از همین جولان سلبریتیها در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دانست؟
اینها عقلانیت را در جامعه از بین نبردهاند، حذف عقلانیت در کشور ازسوی افراد دیگری اتفاق افتاده و سلبریتیها محصول و معلول این فضای فاقد عقلانیت هستند.
این خوشبینی شما نسبت به وجود سلبریتیها و نوع تاثیرگذاریهایشان از کجا ناشی میشود، وقتی حتی میبینیم آنها در تغییر سرنوشت یک انتخابات نیز میتوانند نقش ایفا کنند؟
این بازیها محدود است و به زودی فروکش میکند. جامعه باید این بازی را ادامه بدهد تا به ضرورت تشکیل حزب برسد. وقتی بازی دموکراسی و رایگیری در کشور اهمیت پیدا کند، مجبور میشویم تولید فروش و خرید رای را ساماندهی کنیم.در حال حاضر ما چنین مدیریتی نداریم و مجبوریم چنین افرادی را واسطه قرار بدهیم و سلبریتیها را به میدان بیاوریم. آقای رئیسی با امیر تتلو دیدار میکند و آقای روحانی سالار عقیلی را با خود به مشهد میبرد. یعنی اینها تنها یک ابزار هستند و خودشان هم در این میان منفعت میبرند. دیروز علیرضا افتخاری و محمدرضا شجریان بود و امروز این دو نفر و فردا افرادی دیگر. تا وقتی حزب نداریم اصلا این قبیل اتفاقات عجیب نیست. چه کسی اجازه نمیدهد در کشور حزب تشکیل شود؟ سیاستمدارها که خودشان تمایل به داشتن حزب دارند. این موضوعات را فراموش کردهایم و به سلبریتیها دشنام میدهیم. ما چارهای نداریم جز اینکه به عقلانیت تن بدهیم.
در سایر کشورها هم سلبریتی وجود دارد و فعالیتهایی هم دارند ولی آنجا همه بازی به دست سلبریتیها نیست و هر کس در حوزه خودش نقش بازی میکند و وارد حوزه سیاسی و ... نمیشود.
سلبریتی در غرب به واسطه اقتصاد سرمایهداری تداوم دارد و فعالیت میکند و این یعنی بالاخره یک عقلانیتی پشت ماجرا وجود دارد، حالا عقلانیت مدرن چپاولگرانه سرمایهداری. در جامعه ما فقدان عقلانیت را شاهد هستیم. در دنیای سرمایهداری براساس منطق افزایش تولید ثروت و مصرف به سلبریتیها فرصت حضور و بروز میدهند اینجا برای فروپاشی ثروت و تولید و مصرف. مثل اینکه دو نفر سوار اتومبیل بشوند یک به سمت جلو دیگری به عقب حرکت کنند، هر دو اتومبیل انرژی مصرف میکند و آدم را هم جا به جا میکند و آلودگی هم دارد ولی دو مسیر متفاوت را میروند.
در کشور ما در موضوع سلبریتیها معکوس حرکت میکنیم و چون فضای جامعه از عقلانیت خالی است، آدمهای اصلی هر حوزه را دیگر اصلا نمیبینیم. در کشورهای توسعه یافته و غربی بنا به منطق سرمایهمدارانه سلبریتی هم وجود دارد و در عین حال افراد اصل و اورجینال هم در عرصههای مختلف دیده میشوند. درثانی سلبریتی غربی تنها در حوزههای مختص به حرفه خودش بروز و ظهور پیدا میکنند ولی اینجا همه جا به جا میشوند.
باید حوصله کرد تا این مسئله هم به شکست بینجامد مثل همه تلاشهای دیگر، ما در ایران که دولت و سیاست و دین را در کشور شکست دادهایم و حالا نوبت شکست فرهنگ و فرهنگ عمومی است. از این مرحله نترسیم و اجازه بدهیم این اتفاق بیفتد چون مجبور میشویم که از فردا همه اعم از رضا کیانیان، مهران مدیری، علی دایی، محمود کریمی در حوزه خودشان و سر جای خودشان بنشینند، نه اینکه بازی کل بکنند. اگر همه حوزهها را به شکست برسانیم شاید و امیدوارم به یک عقلانیتی فکر کنیم. البته در این فضا عقلانیت از اضطرار میآید نه انتخاب. واقعیت هم این است که ما فرصت انتخاب عقلانیت را از دست دادهایم و نهایتا به اضطرار به عقلانیت میرسیم و تن میدهیم. مثل دموکراسی که در ایران از اضطرار به آن تن دادهایم نهایتا اضطرار باعث میشود به عقلانیت هم تن بدهیم.
یعنی اینکه حتی برخی عزل و نصبها هم در کشور تحت تاثیر قیل و قالهای سلبریتیمحور اتفاق میافتد چندان جای نگرانی ندارد و نمیتوانیم بگوییم سلبرتیها همه بازی را در کشور ما دست گرفتهاند؟
نه اتفاقا بازی اصلی را نیروهای پنهان صورت دادهاند و این سلبریتیها گول خوردهاند و بدل بازی میکنند. جریان عمده را نیروهایی که پنهان هستند و به حاشیه کشیده شدهاند، به پیش میبرند. سیاست کشور را سیاستمداران کشور و افزادی مانند هاشمیرفسنجانی، خاتمی و روحانی و افراد در راس قدرت میسازند ولی در تند یا کند شدن و عمومی کردن سیاستهای آنها سلبریتیها موثر هستند. سلبریتیها قدرت برساخت ندارند فقط میتوانند در یک هیجان قرار بگیرند و دوز هیجان اتفاقات را بالا ببرند. اگر سیاستمدارانی که نام بردم از بازی سیاسی دست بردارند، کنش سیاسی حتی در دوره انتخابات هم اتفاق نمیافتد تا این سلبریتیها هیجان آن را بیشتر کنند. در دانش هم همین است اندیشمندان و روشنفکران در حاشیه فعالیت میکنند. سلبریتیها همیشه لحظه آخر و در قیل و قالهای نهایی سر میرسند.
حالا سلبریتیها در فروپاشی جامعه چه نقشی ایفا میکنند؟ آیا میتوانند منشاء فروپاشی شوند؟
بله سلبریتیها میتوانند منشاء فروپاشی بشوند، چون ساحت کنش را تغیر میدهند و از ساحت عقلانی خارج میکنند. اگر چهرههای ملی که همه روی آن توافق داشته باشند در میان سلبریتیها پیدا شود، به نظرم اینها از نظام سیاسی عبور خواهند کرد و فروپاشی فرهنگی و اجتماعی اتفاق میافتد. کمااینکه بسیاری از انقلابهای رادیکالی که در دنیا اتفاق افتاده به خاطر چهرههای این چنینی بوده است. بله این خطر وجود دارد ولی آیا سلبریتیها میتوانند دو یا سه چهره ملی معرفی کنند؟ به نظرم امکان چنین اتفاقی وجود ندارد، چراکه هم بین خودشان اختلافاتی وجود دارد و هم اساسا مشروعیت انتقال از این حوزه به آن حوزه را ندارند. به عبارت دیگر سلبریتیها انقلابساز نیستند و تنها فضا را هیجانیتر و مبهمتر میکنند.
اینها قدرت مطلق نیستند که بتوانند هر کاری را رقم بزنند. برای همین هم هست که نهایتا تمامشان موافق و مدافع یک موضوع و جریان و مخالف موضوع و جریان دیگری میشوند. اول مجوزهایی را از یکسری افراد دریافت میکنند و بعد به جریان وارد میشوند. به بیان بهتر اول به کسانی بله میگویند و به عده دیگر دشنام میدهند و بعد وارد ماجرا میشوند. پس اینها توانایی شکلدهی حرکت ندارند و مجبورند آلت دست یکی از دو جناج قرار بگیرند.
اصلاً شهرت سلبریتیها خودساخته است یا دگرساخته؟
کسب شهرت اتفاق است و در مناسبات درمیآید. یک فردی هنرپیشه موفق، منتقد مهم و فوتبالیست معروفی میشود. فردی که حتی در مخیلهاش هم چنین جایگاهی را متصور نبوده است. این مهم و مشهور شدن ناشی از یک اتفاق و بر حسب مناسبات اجتماعی ما هست ولی وقتی طرف به شهرت و محبویتی رسید و به اصطلاح بالا آمد، گروهها برایش نوع بازی را تعریف میکنند و وارد معامله با دیگران میشوند. اتفاقی که در انتخابات 95 افتاد سر زدن به این آدمها و تشویقشان برای ورود به بازی که اگر وارد داستان شوید، فلان منافع را کسب خواهید کرد را مورد تامل قرار بدهید. سلبریتیها زمانی مهمتر جلوه کردند که دیگران از آنها درخواست ورود به بازی را کردند، نه اینکه خودشان به صورت مدنی به ساخت یک فضای مدنی اقدام کرده باشند و کنش اجتماعی را رقم بزنند. اینها به اتفاق به وجود آمدند، خودشان هم نمیدانستند که آدم مهمی هستند و گروههای دیگر از آنها برای ورود به جریانات و کنشها درخواست کردهاند.
حسین رضازاده را ببینید که چگونه در این فضا آمد و رفت؟ فردی که میتوانست یک قهرمان ملی باقی بماند ولی برای کسب یکسری منافع وارد بازی خاصی شد که نهایتا خرابش کرد. خیلی دیگر از ورزشکاران و هنرمندان و ... هم به همین صورت مورد استفاده قرار گرفتند و وقتی تمام شدند به حال خودشان رها شدند.
با این تفاسیر آیا کنشهایی که سلبریتیها صورت میدهند با اخلاق همخوانی دارد؟
نه اصلا کنشهای چنین سلبریتیهایی با اخلاق همخوانی ندارد و دغدغهشان هم اخلاق نیست. برخیهاشان البته صدایشان بوی اخلاق و فرهنگ میدهد که همین افراد هم در بین کلیت جریان سلبریتیمحور غریبه میشوند. مثلا پرویز پرستویی کسی است که در حاشیه قرار دارد و نسبت به دیگرانی که چنین ملاحظاتی را ندارند، کمتر وارد گود میشود. اصولا آنهایی که اخلاقیتر هستند به سرعت از دور حلقه سلبریتیها کنار گذاشته میشوند و به نظر میرسد ماندن در این حلقه نوعی به اصطلاح پدرسوختگی و بیاخلاقی نیاز دارد.
آیا میتوان سلبریتیسازی را یک صنعت دانست و آیا مسیر صنعتی شدن ساخت سلبرتی در ایران؛ همان شیوه غربی این اتفاق است؟
بله در ایران هم جریان سلبریتیها به سمت صنعت شدن در حرکت است. بیلبوردها و تبلیغات برندها را نگاه کنید. همه جا یک سلبریتی در حال فروش یک کالا از یک برند مشخص است. این صنعتی شدن هم کاملا به شیوه غرب است و در آن خرید و فروش و معامله وجود دارد. طرف در ازای دریافت پول میآید و عکس میگیرد و تبلیغ کالا و حزب میکند. تتلو پول و امتیاز گرفته که با فلان آقا دیدار میکند. در فرآیند معامله و منفعت است که سلبریتیها ادامه حیات میدهند.
در مسیر ساخت سلبریتی و بازیهای که آنها در عرصههای مختلف سیاست، فرهنگ و جامعه و حتی اقتصاد صورت میدهند و منافعی هم پشت این داستانها وجود دارد، جامعه توده و قدرت هرکدام چه سهمی دارند؟
قدرت از سلبریتیها استفاده خودش را میبرد و در ازایش منفعتی را برایشان مهیا میکند و به آنها استفاده هم میرساند. منتها توده، عمق فاجعه را نمیشناسد و تا آخر هم نخواهد شناخت. توده اصلا مسئله و دغدغه شناخت پشت پرده سلبریتیها را ندارد. توده درگیر ضروریات زندگیست و در عین حال به دنبال هیجان و کیف هم هست. کیف و هیجان توده هم در همین بازی سلبریتیها و قدرت به وجود میآید.
توده که نمیتواند فیلم و تئاتر و کنسرت خوب ببیند یا مسافرت درجه یک بروند ولی میتواند برای سلبریتی کف بزند و جیغ بکشد. درواقع محل لذت و کیف توده همین تماشای سلبریتیها و هیجاناتی است که به وجود میآورند. در این میان توده کیف میبرد و سلبریتی کیف.
توده با شخصیت سلبریتی تخیلش را بازسازی میکند و به آمال و آروزهایش دست پیدا میکند. توده ایدهآل ذهنی و انتزاعیاش را در سلبریتیها میبیند. کجا فرد عامی میتواند زندگی و زرق برق را تجربه کند پس تنها سلبرتی را میبیند و در تخیلش لذت میبرد.
سلبریتی متعلق به جامعه متوسط به مرفه است پس میتوان گفت اگر جامعهای در فقر مطلق فرو برود و شدت تبعیض و شکاف از یک حدی گذر کند، سلبریتیها دیگر مخاطبی نخواهند داشت؟
اتفاقا جامعهی دچار فقط مطلق بیشتر به سلبریتی نیاز دارد. هند را نگاه کنید. هند بیشترین تولید فیلمهای عشقی و غیرواقعی را دارد که مثلا یک هنرپیشه 40 نفر را میزند؛ عاشق فلان دختر/ پسر پولدار میشود. اینها میل به تغییر طبقاتی و داشتن و قدرت است. سینمای هند صنعت است، جامعه هند هم فقیر است و آمال و آرزوهایش را در فیلمهای فانتری بالیودی میبیند. در جامعه ایران هم فقرا به خاطر سلبریتیها زیست میکنند و ماندگار هستند و به حرف سلبریتی عمل اجتماعی و سیاسی انجام میهد. البته دو مسئله بقای سلبریتی برای همیشه و کنش سلبریتی را باید جدا از یکدیگر ببینیم. زیست سلبریتی و بروز ظهور یافتنش از وجه کنش جدا است. عمل و کنش سلبریتی عمومی است و برای جامعهایست که در آروزی آروزها زیست میکند.
سالهاست که رسانهها هم درگیر سلبریتیها شده و به بازی آنها دامن میزنند. فکر میکنید چه مقدار از این دامن زدن به سلبریتیبازی آگاهانه و چه بخشی از آن از سر اجبار یا برای جمع کردن مخاطب است؟
رسانهها آگاهانه با سلبرتیها همسو شدهاند چون امکان پرداختن به واقعیت را ندارند و از واقعیت دور شدهاند. رادیو و تلویزیون که صبح تا شب فقط شعار میدهند. مطبوعات و رسانههای دیگر هم مجالی برای گفتن از واقعیت محض را ندارند. به همین دلیل مجبور هستند بازی سلبرتی را دنبال کنند تا دستکم یک واقعیت انتزاغی و وهمی را ارئه کنند. درصورتیکه مطبوعات و حوزه نقد اجتماعی باید جامعه را به واقعیت نزدیک کند. البته مطبوعات و حوزه اطلاعرسانی ما چارهای هم جز این ندارند چون نه میتوانند و نه تصمیم گرفتهاند که به واقعیت بپردازند. برای همین است که مثلا تا یک چهره فاسد و خائن و دزد پیدا میشود، همه مطبوعات به او میپردازند. الزاما هم سلبریتیها و چهرههای مطبوعات و رسانهها هم چهرههای خوبی نیستند. حتی اخبار۲۰:۳۰ هم به دنبال کشف چنین موضوعاتی است و از آنها چهره میسازد. برخی گمان میکنند ۲۰:۳۰ نقد دولت را دنبال میکند درصورتیکه کارکرد اصلیاش فروپاشی حوزه سیاست و نظام سیاسی است، آنهم با پیدا کردن، برجسته کردن سلبریتیهای دزد و خائن و غیراخلاقی و قیل و قال کردن بر سر آنها.
گفتگو: زهرا حاج محمدی - بهاران سواری