
راه رسیدن به آرامش در «صحیفه سجادیه» است، نه قانون جذب!
عصر شیعه : آمنه مستقیمی: جستوجوی نسخه اصل هر چیز، فطریِ بشر است؛ یعنی انسان ذاتاً تمایل دارد که اصل هر چیزی در اختیارش باشد، نه نسخه جعلی آن؛ در عرفان هم تفاوتی نمیکند وقتی برترین نوع آن توسط اهل بیت(علیهم السلام) عرضه شده، دیگر گشت و گذار در دکان عرفانهای هندی و امثال آن معنایی ندارد!
از این رو و به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت سیدالساجدین(علیه السلام) با حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف، رئیس مؤسسه بهداشت معنوی و مؤلف کتاب هایی همچون «آسیب شناسی شبه جنبشهای معنوی»، «آرامش معنوی»، «نگاه متفاوت به قانون جذب»، «راز فرشتگان» و «معنویت رهایی بخش» درباره وجوه افتراق عرفانهای کاذب با عرفان امام سجاد (علیه السلام) گفت و گو کردهایم که تقدیم میشود:
در میان ائمه معصوم(علیهم السلام)، عرفان در سیره حضرت سجاد(علیه السلام) تبلوری خاص دارد، به گونه ای که دعاهای ایشان سراسر عرفان است؛ این عرفان چه ویژگی هایی دارد که عرفای بزرگ در مکتبش تربیت شده و هیچ عرفانی توان رقابت با آن را ندارد؟
سه مؤلفه عرفانی در صحیفه سجادیه و دیگر دعاهای امام سجاد(علیه السلام) وجود دارد: نخست خدامحوری در بُعد اندیشه و بینشهای انسان، به این معنا که انسان در شرایط گوناگون زندگی خدا را به یاد بیاورد و باب گفت و گو را با او باز کند؛ چون ما در شرایط مختلف زندگی دچار غفلت میشویم، به عبارت بهتر وقتی در شرایطی مناسب قرار میگیریم، سرگرم نعمتها شده و وقتی دچار مشکل هستیم، به دنبال افرادی میگردیم تا مشکلمان را حل کنند و این گونه باز هم از خدا غفلت میورزیم؛ در حالی که وقتی فضای عمومی صحیفه سجادیه را مرور میکنیم، خدامحوری در همه حال بروز و ظهور دارد و خدا را بالاترین تیتر افکار انسان قرار میدهد. از این رو، کسی که در مکتب صحیفه سجادیه رشد کند و با دعاهای آن انس بگیرد، میتواند این خدامحوری را با شخصیت و اندیشه خویش تلفیق کند؛ دومین مؤلفه آن است که خدامحوری امام سجاد(علیه السلام) این گونه نیست که میان ایشان و خدا فاصله عظیم باشد، بلکه برعکس انسان با دعا و مناجات فاصله خود را با خدا کم میبیند و در شرایط گوناگون به خدا رجوع کرده و از او یاری میطلبد و این نزدیک دیدن خدا و بازگشت به سوی او، ویژگی ممتاز صحیفه سجادیه است؛ چون هستند خدامحورانی که چنین حس و درک نزدیکی را ندارند!
اما سومین ویژگی عرفان امام سجاد(علیه السلام) آن است که خدااندیشی و رجوع به خدا و نجوای با او، برنامهای در میان سایر برنامههای حضرت سجاد(علیه السلام) نبوده و این طور نیست که نخست به مشکلات سیاسی و یا مسایل زندگی شخصی بپردازند و بعد سراغ دعا بروند، بلکه دعا در همه ابعاد و شرایط زندگی همراه ایشان و باب گفتوگویشان با خدا باز است و هر رویدادی را مایه تقرب به خدای متعال میدانند، برای همین بیماری، همسایه بد، مبارزه سربازان نظام اسلامی در مرزها با دشمن و... همه سوژه دعا و مناجات میشوند؛ یعنی هر
مسأله ای در عرفان حضرت(علیه السلام)، روزنه ای است برای ارتباط با خدا!
چنین عرفانی و چنین رویکردی در دعا دست مخاطب را برای چه سبکی از ارتباط با خدا میگشاید؟
درس مکتب دعاییِ امام سجاد(علیه السلام) این است که ما در دعا آزاد و مختاریم، یعنی لازم نیست برای ارتباط با خدا همیشه کتاب دعا در دستمان باشد، بلکه تأکید ایشان بر اصل ارتباطِ دعایی با خداست و اینکه از هر فرصتی پُلی برای ارتباط با خدا بسازیم؛ بنابراین ابردرس دعاهای امام صحبت با خدا به هر بهانه و در هر موقعیت مکانی، زمانی و اجتماعی است؛ نعمت باشد یا نقمت، مواجهه با دوست باشد یا دشمن.
امام سجاد(علیه السلام) به ما میآموزند که از هر مسأله برای ارتباط با خدا و انس با او گذرگاه بسازیم و جالب آنکه این درس را به قشر، سن، جنس و موقعیت اجتماعی و مذهبی خاصی محدود نمیکنند. چنانکه در قرآن میفرماید: «بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را کسانی که از دعا استکبار بورزند، جایشان در جهنم است» این نشان میدهد، حداقل ارتباط و انس با خدا این است که در گرفتاریها به این منبع عشق بی پایان رو آوریم که اگر کسی حتی در این حد هم دچار عُجب باشد، دیگر هیچ امیدی به نجاتش نیست! به عبارت بهتر کف انسانیت و قابلیت معنوی انسان، دعا هنگام گرفتاری است و امام(علیه السلام) از این کف، قلههای ارتباط با خدا را ساخته اند؛ اینکه در روز عرفه دعایی مفصل دارند یا برای ماه مبارک رمضان و دیگر موقعیت ها؛ یعنی این کف ارتباطی را به فراز و نشیبهای گوناگون بسط داده اند.
دعا در شبه عرفانها و عرفان وارههایی که ادعای آرامش بخشی به انسان را دارند نیز مطرح است، آیا این دعا با دعایی که در مکتب حضرت سجاد(علیه السلام) توصیه میشود، تفاوت دارد؟
امروزه مروجان عرفانهای کاذب نیز بر دعا تأکید دارند و کتاب هایی در این باره نوشته اند و در برنامههای گوناگون، دعا را به صورت جدی دنبال میکنند، اما دعای مدنظر آنها به این معنا نیست که در یک تفکر خداگرا با دعا آشنا شویم، بلکه به زعم آنها «دعای مثبت» وجود دارد؛ یعنی انسان فقط به چیزهایی که میخواهد، فکر کند و باقی چیزها را رها کرده و به ذهن و زبان نیاورد؛ برای مثال اگر در پی سلامتی و پول است، باید همواره ثروت و پول را در ذهن داشته باشد، نه اینکه بگوید فقر و بیماری نمیخواهم؛ زیرا به زبان و ذهن آوردن این مفاهیم سبب رخ دادنشان میشود؛ چنین تعریفی از دعا کاملا با دعا در مکتب امام سجاد(علیه السلام) تفاوت دارد.
در این نوع از دعا انسان دارای قدرت نامحدود برای تأثیر بر کائنات است و هر چه به ذهنش بیاید، در کائنات انعکاس مییابد!
این روش معنای دعای حقیقی و اهل بیتی را دستخوش تحریف میکند؛ زیرا مبتنی بر انسان محوری است، نه خدامحوری و کائنات را متأثر از ذهن و زبان انسان میداند و برای خدا جایگاهی قایل نیست! در حالی که با دعای حقیقی انسان در درگاه خدا تضرع میکند، با دعا در عرفانهای کاذب فرمانروای کائنات میشود، در دعای حقیقی لزوماً همه خواستهها محقق نمیشود و شخص دیگری اثربخش است، نه تصورات ذهنی انسان.
مناسک دعا و راه رسیدن به آرامش در شبه عرفانها معمولاً با انزوا و عزلت همراه است، آیا دعا و عرفان اهل بیتی بویژه آنچه امام سجاد(علیه السلام) برای مواضع گوناگون بیان کرده اند نیز چنین تجویزی دارد یا خیر؟!
عرفانهای کاذب که انزوا و عزلت را تجویز میکنند، در پی ایجاد احساس خوب انفرادی برای انسان هستند، اما عرفان اهل بیتی نگرش کلی به خلقت دارد و در آن انسان نمیتواند نسبت به جامعه بی اعتنا باشد، بلکه برای رسیدن به خدا باید از میان خلق بگذرد؛ یعنی عارف در اسلام نسبت به عالم خلقت مسؤول است، برای همین صله رحم، جهاد مقابل دشمنان و ظالمان، کمک به دیگران و محبت به همسایه گامهای حرکت به سوی خدایند و انسان اجتماعی آفریده شد و بین آدمها روابط خونی وجود دارد تا از این طریق به خدا نزدیک شوند؛ وقتی چینش روابط الهیِ انسان بر هم بریزد و در انزوا قرار بگیرد، برابر اراده الهی ایستاده و جز یافتههای شخصی به چیزی نمیرسد و در واقع وارد جاده خاکی با مقصد
بن بست میشود.
چرا وقتی صحیفه سجادیه و دیگر آثار اهل بیت(علیهم السلام) که مملو از عرفان و راههای ارتباط با خدا و آرامش است، وجود دارد، بعضاً عرفان در دکانهای کاذب با نسخههای بی اعتبار جستوجو میشود؟ دلیل روآوری بعضی از مردم به عرفان وارهها از جمله شرقی و غربی و کیهانی چیست؟
شالوده وجود انسان روحانی و معنوی و هویت ما روح الهی است که در ما دمیده شده و گرنه جسم میهمان چندساله ای است که باید ترکش کنیم و تا ابدیت ادامه دهیم که اگر برای روح خوراک مناسب نیابیم، خواه ناخواه سراغ خوراکهای مسموم میرود، چون نمیشود روح را گرسنه رها کرد؛ زیرا عشق به پرستش در وجود انسان و همین محرک برای سیر و سلوک اهل معناست، از این رو، اگر عرفان حقیقی بویژه عرفان دعایی را در میان مردم ترویج کنیم، قطعاً میدانی برای جولان عرفانهای کاذب باقی نمیماند.