( 4.4 امتیاز از 855 )

عصر شیعه : کیواندخت جمالی، حافظ کل قرآن و از شاگردان علامه جوادی‌آملی تشریح کرد: من خیلی ترس دارم که بخواهم حرفی را از جانب خودم بزنم؛ این حرف علامه را می‌گویم و به آن اعتقاد دارم که کتاب خدا مأدبةالله است و انسان را در مسیر خود قرار می‌‌دهد؛ انسان وقتی با قرآن آشنا می‌شود دیدگاه‌های خوبی از جایگاه و مسیر خود می‌یابد.

 

کیواندخت جمالی متولد ۱۳۳۷ در تهران است. او سال‌هاست در منزل خود در شهرکی در شرق تهران مشغول انتقال مفاهیم و حقایقی از بطن قرآن به جان‌های بیداری است که طالب آنند.
به همین منظور به مناسبت روز معلم، کانون خبرنگاران نبأ با حضور در منزل این معلم قرآن در جمع شاگردانی بود که به‌پاس گرامیداشت مقام معلم به دیدار معلم خود آمده بودند. هم درس بود، هم بحث، هم سوره‌هایی که حفظ کرده بودند برای استاد خود می‌خواندند و هم درس اخلاق فرامی‌گرفتند.
در میان شاگردان خانمی بود که به تازگی با این کلاس‌ها آشنا شده بود و دچار بیماری ام‌اس بود؛ به گفته استاد بعد از اینکه این خانم حفظ را شروع کرده روحیه‌اش برای مقابله با بیماری بهتر شده است؛ افراد سوره‌هایی که حفظ کرده بودند را از بر می‌خواندند؛ یکی سوره طارق را می‌خواند، دیگری سوره نبأ را و بعد تفسیر آیات بود.
خلوت‌های ناب با خدا
در گفت‌و‌گویی که با کیواندخت جمالی داشتیم درباره زمینه‌های حفظ و علاقه او به قرآن در کودکی پرسیدیم؛ وی گفت: بیشتر زمینه‌های فعالیت دینی‌ام از همان دوران کودکی بود؛ خلوت‌های خیلی زیبایی با خدا داشتم؛ درب اتاق مهمان‌خانه همیشه بسته بود و از آن استفاده نمی‌شد و من همیشه می‌رفتم آن‌جا و پشت مبل‌های تک نفره که گوشه دیوار بود و یک فضای مثلثی‌شکل و سه‌گوش ایجاد می‌شد، می‌نشستم؛ آن‌جا غار تنهایی من بود و با خدا مناجات می‌کردم؛ بعد از زمان خیلی طولانی سال‌های بعد که حوزه می‌رفتم می‌دیدم که دعاهایی که فطرتا از درون دل من بیرون می‌آمد حقیقتش چیست. یکی از دعاهایم این بود که خدایا من دوست دارم تو همه کس من باشی، دوست دارم تو مرا تربیت کنی، دوست دارم تو پدر و مادرم باشی، این خیلی دعای بزرگی برای یک بچه ۶ ساله است؛ مادرم علاقه‌مند به اهل‌بیت(ع) بودند و بسیار منضبط و پاک‌دامن بودند و این در من اثرگذار بود.


به شعرا هم نور عالی از قرآن تابیده شده بود
وی ادامه داد: مادربزرگ من سواد قرآنی داشتند؛ با وضع آن زمان که در تمام رادیو و تلویزیون ترویج فساد و فحشا بود ولی مادربزرگم از همان سنین نوجوانی من یک بچه کوچکی را آورده بودند و می‌گفتند این قرآن بلد است و می‌آمد در خانه به ما یاد دهد؛ من یادم است که اوایل سوره بقره را چقدر با ما کار کرد تا یاد بگیریم، وقتی فردی شوق پیدا می‌کند به دانستن و می‌خواهد حقایق را بفهمد آن وعده‌ای که خداوند در این کتاب داده که هر که در راه ما تلاش کند و بخواهد بیاید بالا من راه را برایش باز می‌کنم و هدایتش می‌کنم، محقق می‌شود؛ زمان پیروزی انقلاب من ۲۰ و چندساله بودم، قبل از انقلاب سخنان حضرت امیرالمؤمنین(ع) را جمع‌آوری می‌کردم بدون اینکه هیچ چیزی داشته باشیم؛ در موقعیت‌های خاص مثل شهادت حضرت بعضی از کلام‌های مولا را از روزنامه‌ها می‌نوشتم و آن‌ها را هنوز هم دارم، بیشتر کتاب‌های عرفانی مثل منطق‌الطیر عطار و نیز کتاب‌های مولانا را مطالعه می‌کردم، وقتی با قرآن آشنا شدم تازه فهمیدم این شعرا هم نور عالی از قرآن به آن‌ها تائیده شده، گر چه در یک اختناقی بودند که نمی‌توانستند اندیشه‌های شیعی خود را ابراز کنند و از ابزار شعر استفاده می‌کردند و وقتی اشعار را می‌خواندم حس می‌کردم بعضی اشعار سخنان پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است که در شعر این شاعران نهفته است، الان متأسفانه بعضی تحصیل‌کرده‌های ما به خاطر بی‌اطلاعی نسبت‌های ناروا می‌دهند به شعرا و می‌گویند برای مثال که عطار اهل‌سنت بوده، در حالی که این بندگان خدا کاملا در متن صحبت‌های خود مشخص می‌شود که چقدر اردات به اهل‌بیت(ع) و پیامبر(ص) داشتند، عادت به خواندن کتاب‌های عرفانی داشتم، کتاب‎‌های مثنوی مولوی و گزیده‌های شمس‌تبریزی را می‌خواندم ولیکن آن مناجات‌ها ادامه داشت و خواسته‌ها بالاتر رفت.
بعد از فوت همسرم همه فعالیت‌هایم تا مدت‌ها قطع شد
این حافظ قرآن گفت: زمینه‎‌های رفتن به حوزه در سال‌های ۵۸ و انقلاب‌اسلامی بود. یکی دوماه پس از پیروزی انقلاب با اینکه دیپلم تجربی داشتم چون رشته معماری را خیلی دوست داشتم و چون با هنرهای تذهیب و نقاشی هم آشنا بودم خیلی دوست داشتم رشته معماری بخوانم. نزد استاد اشراق که وی شاگرد استاد بهزاد بود و دوره‌های رایگانی را در کاخ گلستان برگزار می‌کرد دوره مینیاتور را گذراندم. ایشان استاد تذهیب بودند. بعداز آن چون علاقه‌مند به معماری بودم رفتم ریاضی خواندم و در امتحانات ما جریان پیروزی انقلاب پیش آمد. بعداز پیروزی انقلاب جایگاهی درست شده بود که مجتمع فرهنگی مساجد بود و آن‌جا عضو شدم و خیلی علاقه‌مند شدم به بحث‌های حوزوی و برای تحصیل به حوزه رفتم. در حوزه چیذر که حاج‌آقا قمی مسئول‌شان بودند مشغول تحصیل شدم. کتاب‌های حضرت علامه را می‌خواندیم و بیشتر کتاب‌های ملاصدرا از جمله «مفاتح‌الغیب» ایشان، کتاب‌های ابن‌عربی را مطالعه می‌کردم که متاسفانه خیلی بسته با بحث‌های ایشان برخورد می‌کنند.
وی ادامه داد: همسر من از لحاظ دینی فرد مقید و درستکاری بودند. اهل غیبت نبودند و زیاد حرف نمی‌زدند. با اینکه تحصیلات عالیه داشتند ولی از سادات فروتن و سربه‌زیر بودند. در زمینه کاری چون شاغل بودم در جاهای مختلف از وزارت بازرگانی، سازمان سنجش و نقاشی و مینیاتور کار می‌کردم، همسرم از من خواستند کار نکنم. کتابخانه بزرگی داشتم و کتاب‌های زیادی را می‌خواندم. سال پنجم دبستان کتاب شاهزاده و گدا مارک تواین را می‌خواندم. همسرم مانع درس‌وبحث من نبودند. خیلی وقت‌ها از علامه حسن‌زاده وقت می‌گرفتیم و می‌رفتیم و ایشان را می‌دیدیم. گاهی هم پیش می‌آمد جلسات خصوصی می‌گذاشتند و می‌رفتیم. یک ارتباط علمی و تحقیقی برقرار شد. حدود ۳۰ سال پیش زمانی که فرزندم را باردار بودم ولی باوجود این حوزه می‌رفتم و در کلاس‌ها شرکت می‌کردم. بعد از فوت همسرم همه فعالیت‌هایم قطع شد. خیلی سرم شلوغ شد و همه چیز انگار از کنترلم خارج شد، و من بحث‌های فلسفی را تمام کرده بودم و مکاتب را خوانده بودم و نزدیک بود به مرحله‌ای برسیم که درس خارج را شروع کنیم و یک‌باره همه را رها کردم. حوزه درس می‌خواندم و درس می‌دادم. کارم محدود شد. به اندازه‌ای که انگار مرا از عرش به زمین آوردند. در لویزان به خانم‌ها درس می‌دادم. مدرسه عالی شهید مطهری تدریس داشتم. وقتی همسرم از دنیا رفت همه چیز قطع شد و من درگیر دنیا شدم. ولی سال‌ها بعد در تلویزیون تبلیغ موسسه قرآن‌پژوهان را دیدم که کار حفظ قرآن را انجام می‌دادند. آقای حق‌شناس هم مدیر آن‌جا بودند. خداوند به من این توفیق را داد که با دریایی از معارف آشنا شوم. خود بحث‌های حوزوی آدم را به یادگیری قرآن مشتاق می‌کند. وقتی که برای کلاس‌های حفظ امتحان ورودی دادم و وارد شدم خیلی سال بود که آرزو داشتم حفظ قرآن کنم و به آن هدف و آن چیزی که می‌خواستم برسم. تاحدی که دوست دارم همه مردم ایران با این کتاب آشنا بشوند. قبلا به صورت موضوعی با قرآن کار می‌کردم ولی این‌طور که آیات قرآن در گوشت و خون آدم برود و در تمام سلول‌ها وارد شود آن را درک نکردم. چون پیش‌زمینه‌های مطالعه در دروس حوزوی را داشتم فتح بابی بود برای یادگیری و فهم قرآن و درنهایت حفظ آن و مفاهیم آن به جانم می‌نشست. در  موسسه قرآن‌پژوهان ابتدا یک جز را به ما دادند که به صورت امتحانی حفظ کنیم تا شرایط‌‌مان مشخص شود. آن زمان در کلاس‌ها و در حفظ سوره‌ها و جزهای قرآن مباحثه می‌کردیم. یادم است خانم آرین هم‌مباحثه‌ای من در جز ۲۶بودند. ولی بعدها کاری برایشان پیش آمد و دوباره به آمریکا مراجعه کردند. طبق توصیه استاد پرهیزکار دوره حفظ سه‌ساله را برداشتم.
در کلاس موسسه حفظ قرآن خوابیده پای درس می‌نشستم
جمالی درباره دوره‌ای که دچار سرطان شده بود گفت: یکی از دوستانم که در حوزه موس‌ابن‌جعفر(ع) در خیابان فلسطین تدریس می‌کردم شاگرد من بودند. این خانم همسر دکتر فاضلی بودند که متخصص غدد در بیمارستان امام‌خمینی(ره) است. بسیار فرد پرهیزکار و متدینی بودند. الان کاملا شناخته شده هستند. دکتر فاضلی مرا جراحی کردند و غده‌ای در بدن داشتم که خارج کردند. چون من معلم خانم‌شان بودم بدون اینکه از من هزینه‌ای دریافت کنند مرا جراحی کردند. بیمارستان امام‌خمینی(ره) یکی از بهترین  بیمارستان‌هایی است که در زمینه غددسرطانی وجود دارد، بااینکه دولتی است. یادم است جز۱۵ سوره مبارکه اسرا بودم. باوجود اینکه درگیر بیماری بودم و بهبودی کامل حاصل نشده بود، می‌رفتم موسسه گوشه کلاس می‌خوابیدم با همان درن که به من وصل بود، حفظ را دنبال می‌کردم. این‌ها هم لطف خداست که من سریع سرپا شدم و می‌توانستم از عهده کارهایم بربیایم. وقتی که بیمار شدم دوست داشتم خیلی دراین زمینه فعالیت کنم. خودم دوست داشتم یک موسسه قرآنی تاسیس کنم. انتقال این مفاهیم خیلی برایم خوشایند بود، منتها بعداز بیماری چون از لحاظ جسمی ضعف پیدا کردم کارم را ولی رها نکردم. دانشگاه ثبت‎‌نام کردم و در دانشگاه پیام‌نور شرکت کردم و از آن طریق دروس معارف را دنبال کردم و الحمدلله الان سلامت و سرپا هستم. ولی می‌خواهم تا آن‌جایی که از من بربیاید و تواناییش را داشته باشم این مسیر را دنبال کنم. چون این کتاب با روح‌ها، جسم‌ها و قلب‌ها سروکار دارد. فقط کافی است افراد یک مقدار با این کتاب آشنا شوند. وقتی که از طریق صحیح وارد مباحث قرآن شوند متوجه خواهند شد که همه علوم عالم در این کتاب نهفته است  و همه عالم دروجود خود انسان است. این کتاب فقط سروکارش با انسان است و درواقع انسان‌ساز است.


قرآن شما را سیراب می‌کند
وی یادآور شد: خداوند متعال وقتی می‌بیند بند‌ه‌ای که تلاش می‌کند علوم را درک بکند می‌فرماید: من برایش راه‌ها را باز می‌کنم و مسیر را روشن می‌کنم. کاری می‌کنم که توفیق پیدا کند آن چیزی را که هرانسانی می‌تواند یاد بگیرد بیاموزد. از راه حق دور نشود. صراط مستقیم را برایش روشن می‌کنم. کتاب شیرینی است وقتی انسان با آن مانوس می‌شود و همنشین می‌شود، یک دریایی از نور درمقابل او قرار می‌گیرد و این منبع عظیم نور اورا جذب خواهد کرد. در تک‌تک سلول‌های او این نور تابش می‌کند. در رگ‌های ما آیات قرآن جریان پیدا می‌کند.
وی ادامه داد: کتاب‌هایی نوشتند که در بعضی از اجسام؛ جامدات، مایعات و ... تاثیراتی وجود دارد و نامش را انرژی گذاشته‌اند و اشکالی هم ندارد، می‌شود به آن انرژی هم گفت ولی آن چیزی فراتر از انرژی است و آن لطف عاشقانه حضرت حق است. درگذشته این‌چنین نبود ولی الان بهتر متوجه می‌شوند که آیات قرآن روی اجسام اثر گذارند. واقعیت این است که انسان اگر بخواهد خودش را بشناسد و معرفت پیدا کند باید این کتاب را باز کند و ازآن بخواهد. چرا که این کتاب یک موجود زنده است. همان‌طور که امام علی(ع) می‌فرمایند: سوال کنید و به شما جواب خواهد داد. گرسنه‌اید شما را سیر می‌کند. تشنه باشید شما را سیراب می‌کند، هرمشکلی که داشته باشید غم شمارا رفع خواهد کرد. از آن کسب علم کنید به شما علم می‌آموزد. حضرت علی(ع) خیلی زیبا درباره قرآن صحبت می‌کنند و تفسیر می‌کنند. ازآن‌جایی که بالاخره خودشان استاد سخن هستند و با قرآن خیلی مانوس بوده‌اند و همان‌طور که قرآن را خیلی خوب توضیح می‌دهند و تفسیر می‌کنند، درمورد خداوند، پیامبر گرامی(ص)، خلقت آفرینش و نظام هستی در نهج‌البلاغه صحبت می‌کنند و مولا علی(ع) کاملا مشخص است که شناور در قرآن هستند. قرآن انگار اصل و ریشه‌اش در این فرد بزرگوار است. انسان هرسوالی که دارد می‎‌تواند با تکیه به نهج‌البلاغه پاسخ خود را دریافت کند. مشرب همه ائمه(ع) این‌گونه بود. خود جناب ملاصدرا که خداوند به او توفیق داده که بعضی از ریشه‌ها را باز کند و یک پله‌ای باشد برای هرآن‌کس که اشتیاق دارد به علم تا ازاین پله بالا رود. او می‌گوید: چیزی که خداوند خلق کرده فقط یک چیز است و آن قرآن است. اگر بخواهد صحبت کند با قرآن صحبت کرده و آن قرآنی است که شما نوشتار آن‌را می‌بینید، اگر بخواهد چیزی را خلق کند انسان کامل راخلق کرد. همان‌طور که حضرت علی(ع) فرمودند: «انا قرآن ناطق»؛ من قرآن ناطق هستم و انسان کامل وجود نازنین پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است. اگر عالم را خلق کرد عالم یک آینه‌ای است از انسان کامل، یعنی شما بخواهید انسان کامل را ببینید باید به آفاق نگاه کنید. برای همین است که پیامبر گرامی‌اسلام(ص) می‌فرماید: بعداز خودم بین شما دوچیز گران‌بها به‌جا می‌گذارم: قرآن و معادل آن؛ اهل‌بیت(ع)، و عالم غیراز این دوچیز نیست، یعنی هرچه که در عالم وجود دارد آیات قرآن است. و هردوی این‌ها یک چیز است و مکمل هم نیستند بلکه آینه هم هستند. همان‌طور که ملاصدرا گفته خداوند یک چیز را خلق کرده و آن قرآن است، که یک جلوه‌اش انسان کامل است و جلوه دیگر آفاق است که در سوره مبارکه فصلت به آن اشاره می‌کند: به زودی آیات و نشانه‌ها را در آفاق و انفس به شما نشان خواهیم داد؛ انفس همان انسان‌کامل است. عالم هستی و ارتباط بین اجزا و اثرات آن‌ها بریکدیگر در آیات قرآن مشهود است که امروزه ما اسم این را اکوسیستم گذاشته‌ایم.
انس باقرآن در حوزه خیلی کم است
این معلم قرآن خاطرنشان کرد: متاسفانه ما دوره‌ای را پشت سرگذاشتیم که قرآن روی طاقچه خانه‌مان بود. اگر می‌خواستیم برویم مسافرت کسانی که اعتقاد داشتند می‌آوردند تا از زیرش رد شوند. اصلا این‌طور نبود که مباحث قرآن باز شود، درموردش بحث شود و گوشه‌ای بود خاک ‌می‌خورد. اما خدا توفیق به این مردم داد که انقلاب کنند و مسیر بازی ایجاد شود تا با مفاهیم قرآن آشنا شوند. یکی از ایراداتی به حوزه داشتم این بود که چرا بچه‌های حوزوی این‌قدر کم با قرآن مانوس‌اند. قرآن کریم جاذب فطرت‌هاست و فطرتا همه عاشق آن می‌شوند و همه به زبان می‌آورند که این کتاب باسایر کتاب‌ها خیلی فرق دارد. وقتی باآن آشنا و مانوس شدند متوجه می‌شوند این کتاب خیلی ژرف و عمیق است و این‌جور نیست که تابه‌حال باآن برخورد شده است.
در جلسه قرآن مادرم وارد شدم و همه را به گریه انداختم
وی اذعان کرد: حدود ۱۵ سال می‌شود که قرآن را حفظ کرده‌ام. وقتی حفظ را شروع کردم چنان چیزی درمن روشن شد که آرزو می‌کردم که خدایا کاش همه اجتماع ما این کتاب را بشناسند و این نور را در رگ‌هایشان سرازیر کنند. چیزی نگذشت و هرجا هم که می‌رفتیم، می‌گفتم و دیگران را به حفظ قرآن تشویق می‌کردم. اوایل که من تازه وارد حوزه شده بودم تفسیری علامه جوادی‌آملی داشتند از سوره مبارکه حمد که وقتی ‌آن را می‌خواندم سیراب می‌شدم و دوست داشتم بروم درخیابان و همه را دعوت کنم؛ بیایید ببینید سوره حمد چیست! نماز می‌خوانید این آیات چه به شما می‌گوید! می‌خواستم این را به همه انتقال دهم وآن‌قدر از این قضیه نشاط داشتم و سرشوق آمده بودم که انگار مانند ظرفی بودم که خیلی پرشده و سرریز کرده و می‌خواهد بریزد بیرون تا به آرامش و سکون برسد. باخودم می‌گفتم من باید این‌ها را به بقیه بگویم و از یک جایی آغاز کنم، حتی دونفر و حتی یک نفر باشد که به او بگویم من چه فهمیدم از قرآن. یادم است مادرم یک جلسات قرآنی داشتند و من رفتم جلسه قرآن مادرم. در زدم و رفتم داخل. شروع کردم به صحبت کردن: می‌دانید نماز می‌خوانید سوره حمد چه مفهومی دارد! بعد برایشان حرف می‌زدم، از سوره حمد، از نماز و این بندگان خدا اشک‌هایشان سرازیر شد، حالشان متغیر شد. من بحث‌های حضرت علامه را به آن‌ها می‌گفتم.
علمای ما مثل آن ستارگان درآسمان هستند
این شاگرد آیت‌الله جوادی‌آملی اشاره کرد به حضور علمایی که راه‌گشا هستند و گفت: بزرگان ما در این کشور خیلی زحمت کشیدند و عالمان نورانی داریم که حقایق را کشف کردند و به زبان آوردند و شاگردان خوبی تربیت کردند. بعداز چندین سال که من حفظ قرآن کردم همین حال را داشتم و دلم می‌خواست برای همه عالم بازگو کنم که این کتاب چقدر بزرگ و نورانی است. انسان را سیراب می‌کند. با اینکه حوزه ‌رفتم، از محضر اساتید بهره بردم ولی این کتاب چیز دیگری است. بعد از اینکه این حال برای من پیش آمد خیلی بحث می‌کردم و به همه می‌گفتم بروید حفظ کنید. آن‌وقت مطرح کردیم که این به صورت یک کار بزرگ در مدارس اجرا شود و از قرآن استفاده شود. حتی در دانشگاه و سطوح بالاتر و رشته‌هایی که درس‌های دیگری را می‌خوانند ولی با این آشنا شوند؛ چرا که قرآن هم ریاضی است، هم تجربی و هم ادبی است. بعدها کارهای جالبی انجام شد و مقام معظم رهبری هم دراین زمینه صحبت کردند که ما خیلی لذت بردیم. ایشان فرمودند: «ما باید در این کشور ۲۰ میلیون حافظ قرآن داشته باشیم». یعنی انگار فهمیده بودنذکه درد جامعه ما این است که با قرآن آشنایی نداریم. الان هم همین‌طور است. درست است که در زمینه حفظ موفق بوده‌ایم ولی این باید عمیق‌تر رود سطحی نباشد. باید همه آیات موشکافی شود و درباره‌اش بحث و صحبت شود که این امر را اساتید گران‌قدری چون مرحوم علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان که تفسیر قرآن به قرآن است دنبال کردند. همه علمای ما مثل آن ستارگان درآسمان هستند که راه را برای ما روشن کردند. جناب علامه طباطبایی(ره) حرف اول را در تفسیر قرآن می‌زند. این در بیان بسیاری از بزرگان، از جمله استاد جوادی‌آملی، آیت‌الله سبحانی ذکر شده است. المیزان پایه‌های اولیه است. در دبستان اولین چیزی که یاد می‌گیری حروف الفباست و شما با این الفبا بی‌نهایت جمله می‌توانی بسازی. بی‌نهایت کتاب می‌توانی بنویسی. تفسیر المیزان علامه طباطبایی(ره) این ویژگی را دارد. علامه طباطبایی(ره) در مقدمه المیزان ذکر کردند که به قرآن بی‌‍اعتنایی شد و کنار گذاشته شد. من حدود ۴۰ سال را در مباحث دینی و الهی گذراندم و کتاب‌هایی که نوشته شده خواندم. پیامبر(ص) درباره عالمان فرمودند: «این‌ها مثل پیامبران بنی‌اسراییل می‌مانند» علمایی که در این جایگاه اندیشه‌های شیعی و پیروی از ائمه هستند و افرادی را تربیت خواهند کرد که اینان طبق سخت پیامبر(ص) از پیامبران بنی‌اسراییل هم بالاترند.
اندیشه‌های پلید چون داعش بیرون ریخته تا اندیشه‌های زیبای اسلام خواهان پیدا کند
وی یادآور شد: اکنون اندیشه‌هایی مثل اندیشه‌های داعشی را که می‌بینیم، متوجه می‌شوم که چه دعوت و فراخوان بزرگی برای فهم اسلام است. حرکات آن‌ها از نادانی محض است. می‌گویند: «بسم‌الله الرحمن‌الرحیم، اشهد ان محمد رسول‌الله» و بعد سر می‌برند. درحالیکه آن رسول‌الله(ص) که نام می‌برد و شهادت می‌دهد به او نهایت محبت و عطوفت و رحمت است. قطعا ذهن‌های آماده‌ای می‌روند تحقیق می‌کنند تا بدانند ماجرا چیست؟ این شیعه چیست که آن‌ها را می‌کشند و نمی‌خواهند صدایشان به جایی برسد؟ و اینجاست که با آینه تمام‌نمای انسان کامل که وجود مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) آشنا می‌شوند. من خیلی دلم روشن است و فکر می‌کنم این‌طور که پلیدی خودرا بیرون ریخته برای این است که اندیشه‌های زیبای اسلام خواهان پیدا کند. افراد کنجکاو شوند و بروند و با این چهره‌های نورانی آشنا شوند و مسلما جذب خواهند شد. امیدوارم منتهی به ظهور آقا امام‌زمان(عج) شود. به جایی می‌رسد ذهن‌ها که همه طالب یک آینه تمام‌نمای حق خواهند شد. بی‌ادبی و خشونت این افراد متن جامعه دنیا و عالم را به جایی می‌کشد که همه عالم حق‌جو و حق‌طلب می‌شوند. همه به جایی می‌رسند که طالب صلح، دوستی و محبت می‌شوند و آرزو می‌کنند و به دنبال آن انسان‌کامل هستند که تابه‌حال ندیده‌اند. همه از زشتی و پلیدی و نیرنگ خسته شده‌اند. بحث‌هایی می‌شود و تهمت‌هایی زده می‌شود ولی آن قلب‌های آماده‌ای که در عالم وجود دارد تحقیق می‌کند و به حقیقت خواهد رسید. آدم‌ها دارند به جایی می‌رسند که متوجه می‌شوند راه‌شان اشتباه است.


علم همراه فهم قرآن موثر است
این معلم قرآن گفت: مگر می‌شود هرکس مظهر اسم «یاشافی» پروردگار باشد. وقتی انسان به مرحله‌ای از خودسازی می‌رسد خیلی از غیرممکن‌ها برایش ممکن می‌شود. ابن‌سینا طب می‌خواند و از علوم‌اسلامی و از بیانات اهل‌بیت(ع) کمک می‌گیرند و وقتی به آن جایگاه می‌رسد که پزشک می‌شود دستش شفا می‌شود، فردی ست که مراقب همه سکنات خود هست و خودرا در محضر خدا می‌بیند. این فرد است که می‌تواند انسان را شفا دهد، گرچه به ظاهر شما پیش پزشک می‌روید و انواع و اقسام داروها را به شما می‌دهد ولی وقتی معرفت نداشته باشد اثرش کم است. بعضی پزشکان هم هستند که می‌بینیم ضمن تحصیلاتی که دارند کنار آن یک معرفت‌هایی هم به حق دارند و آن‌وقت می‌توانند شفایی از سمت خداوند دربعضی کارهایشان بگیرند. انسان تا با خود و خدای خود به شناخت نرسد هرجایگاهی از علم را داشته باشد گویی که اصلا حرف‌ نشنیده است و آن حرف؛ سخن حق و کلام قرآن است. همانطور که مقام معظم رهبری در دعاهایشان می‌فرمایند: خدایا مارا با قرآن محشور کن، با قرآن بمیران و با قرآن زنده کن.
مومنین مثل کوه‌های استوار هستند
جمالی ادامه داد: خداوند در قرآن در آیاتی مرتب از عقل و معرفت صحبت می‌کند و می‌فرماید من زمینی را خلق می‌کنم که همه از یک آب سیراب می‌شوند ولی یک قسمت شوره‌زار است و ثمره‌ای ندارد اما یک قسمت پرثمر است. انسان‌ها را خداوند تمثیل می‌کند به بعضی از پدیده‌های طبیعت مثل کوه. درجایی می‌فرماید: « كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ »؛ مومنین مثل کوه‌های استوار هستند(بخشی از آیه ۴ سوره مبارکه صف). درجایی دیگر مومنین را به دریای‌نور تعبیر می‌کند و درجایی به ستارگان آسمان تشبیه می‌کند. ستاره در آسمان دربیایان و شب  تاریک راهنمای انسان می‌شود. درست گفت جناب ملاصدرا؛ این کتاب کتابی است که اسمش قرآن است ولیکن انسانی هم که انسان‌کامل است اوهم قرآن است یعنی تمام آیات در او هست. این دنیا با این همه اضداد آیینه قرآن است. گاهی حتی انسان به حیوان تشبیه شده: «بل هم اضل»؛ حتی پایین‌تر. آیت‌الله جوادی‌آملی می‌فرماید: کافر مثل ظرف دمر است که درآن هیچ‌چیز نمی‌شود ریخت و وقتی برمی‌گردانی چیزی جز تاریکی در آن نیست.
قرآن مادبه و مائده است
وی دررابطه با تعریف قرآن یادآور شد و گفت: علامه جوادی آملی قرآن را مادبه می‌دانند و در ادامه می‌فرماید مائده هم هست؛ چراکه برسر سفره‌اش می‌نشینی و گوشت تنت می‌شود. می‌گویند تو همان زمین هستی و باران رحمت‌الهی می‌بارد ولیکن یک زمین شوره‌زار است چون از استعدادهایش بهره نمی‌برد و از این رحمت محروم می‌شود. خود خداوند در قرآن می‌فرماید: تعقل نمی‌کنند، تفکر نمی‌کنند. من خیلی ترس دارم که بخواهم حرفی را از جانب خودم  بزنم. این حرف علامه را می‌گویم و به آن اعتقاد دارم که حرف بسیار درستی است. او می‌گوید: کتاب خدا مادبةالله است. جایی است که انسان ادب می‌شود و در مسیر خودش قرار می‌گیرد. انسان وقتی با قرآن آشنا می‌شود دیدگاه‌های خوبی به انسان می‌دهد که من در عالم چه جایگاهی دارم و باید در چه مسیری حرکت کنم.
این معلم به آیات سوره مبارکه رعد اشاره کرد و گفت: در سوره رعد هست که می‌فرماید وقتی باران برزمین می‌ریزیم انواع و اقسام زمین‌ها از یک آب مشرب می‌شوند ولی یکی سیب می‌دهد، یکی انگور و دیگری هیچ ندارد. این‌ها تمثیلی از انسان‌هاست که براساس استعدادهایشان شکوفا می‌شوند و ثمره می‌دهند. در سوره مبارکه اسرا می‌گوید وقتی انسان حشر می‌شود کتابش همراهش است و می‌گویند کتابت را بخوان؛ یعنی عملت چه بود؟ چه رشدی پیدا کردی؟ مودب بودی؟ مسیرت را صحیح انتخاب کردی؟ به کسی ستم نکردی؟ ملایم و لطیف درکنار فطرتت حرکت کردی؟
قرآن بهترین معلم است
وی ادامه داد: وقتی انسان به یک علومی دست پیدا می‌‌کند و حقایقی را درک می‌کنند عاشق اینند یکی دوتا ظرف خوب پیدا کنند و آن چیزی که خدا به آن‌ها آموخته را به دیگران یاد دهند. یک معلم واقعی این است. به جایگاهی از عشق دست پیدا می‌کند که مثل یک مادر و یک پدر که دوست دارد همه چیز برای بچه‌اش فراهم کند، این دوست دارد آن‌چه که از لحاظ روحی و معرفتی به دست آورده برای بچه‌هایش بریزد که بچه‌های او همان شاگردان او هستند. به قول خود علامه حسن‌زاده که می‌فرمایند آب کم جو، تشنگی آور به دست/ تا که آید آبت از بالا و پست. قرآن هم همین‌طور است. ائمه(ع) این‌چنین‌اند منتها درسطح بالاتر. تشنه‌ها را سیراب می‎‌کنند ولی باید انسان‌ها تشنگی داشته باشند. از کنار قرآن رد می‌شوند در حالیکه نمی‌دانند هرچه که از دنیا می‌خواهند در قرآن هست و اورا سیراب می‌کند. اگر دنبالش رود به جایگاهی می‌رسد که این دنیاست که دنبال او می‌آید و می‌گوید یک ذره هم به من نگاه کن. به نظرم خود قرآن بهترین معلم است که راه افتاده در سراسر دنیا خودش را نشان دهد. کتابی که بسته بود، خاک می‌خورد، خودش را معرفی می‌کند و می‌گوید مرا بخوان. پیامبر(ص) هم معلم اول عالم هستند بااینکه درجاهایی به ایشان جسارت وبی‌ادبی می‌کنند ولی این زمینه‌ای می‌شود که دل‌های آماده بروند ببینند که این فرد که بوده که با او این‌طور رفتار شده! من از خودم نمی‌گویم. حضرت علی(ع) می‌فرمایند: پیامبر(ص) راه می‌افتادند در کوچه ‌ها تا ظرف و قلب آماده‌ پذیرشی پیدا کند تا در آن معرفت، لطف و نور بریزد. اولین آینه وجودی پیامبر(ص)، امیرالمومنین(ع) است ولیکن واقعا هیچ‌کس چون ایشان نبود. در کتاب کافی ذکر شده که اولین چیزی را که خلق کردم عقل بود و به او گفتم به من نگاه کن، برگرد. در همه این احادیث حکمت است. بعد می‌فرماید: به عظتم سوگند بهتر ازتو خلق نکردم. همین روایت راجع به پیامبر(ص) هست که خداوند می‌فرماید بهتراز تو خلق نکردم. این درباره همه ائمه(ع) صدق می‌کند. روزی می‌رسد که این بزرگواران را همه عالم خواهند شناخت و عاشق آن‌ها خواهند شد همان‌طور که عاشق قرآن می‌شوند. الان آشنایی با قرآن کم نیست تاجاییکه حتی دشمنان ما از این آیات استفاده می‌کنند. در قرآن آمده است که کفار در جهنم با گیاهانی روبرو می‌شوند که سرشان به جای گل سر شیاطین است. از این آیات در فیلم‌ها استفاده می‌کنند. یا عباراتی همچون شهاب ثاقب که در بعضی فیلم‌ها شهاب‌ها و ستارگانی را نمایش می‌دهند که پرتاب می‌شوند و نابود می‌کنند.


غذای پاک؛ زمینه‌ساز فکر و اندیشه سالم است
جمالی گفت: یکی از موهبت‌هایی که ما درکشورمان داریم این است که غذای پاکیزه می‌خوریم. ذبح اسلامی داریم و از انواع حشرات و ... استفاده نمی‌کنیم. غذای پاک در گوشت و مغز بچه‌های ما اثر دارد و در تمام جهان ثابت شده که به نسبتی که بچه‌ها در ایران نخبه هستند درجای دیگری این دیده نمی‌شود. در آیات شریف ذکر می‌کند که برای اینکه سالم ودرست باشید توجه کرده که غذایتان پاکیزه باشد.
 در ادامه این معلم و حافظ قرآن به آیاتی از قرآن در جلسه درس خود اشاره کرد و گفت: در سوره حمد می‌خوانیم « اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ »؛ انسان فطرتا می‌خواهد در آسایش و امنیت باشد. « صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ»؛ می‌گوید مرا در راه کسانی وارد کن که به آن‌ها نعمت داده‌ای. در آیه‌ای از سوره مبارکه نسا آمده است که هرکه آن کسی را که دوست داشته باشد با او محشور می‌شود. این آیه سوره حمد همین مضمون است که مرا با آن افرادی که به آن‌ها نعمت بخشیدی؛ پیامبر، شهدا، صدیقین، مومنین محشور کن. وقتی انسان با کسی همنشین می‌شود رنگ اورا می‌پذیرد، شکل او می‌شود. قرآن هم همین را به ما یاد می‌دهد که از خدا بخواهیم مارا به راه کسانی هدایت کند که توحید دارند. توحید بالاترین نعمت است. آخر سوره مبارکه ابراهیم صدیقین را معرفی می‌کند که اینان صدیقین هستند.
وی یاداور شد: حضرت علی(ع) می‌فرماید: وقتی حضرت آدم(ع) به زمین هبوط کرد، جبرئیل به او گفت من سه تاچیز را به تو می‌دهم و تو می‌توانی یکی از آنان را انتخاب کنی و باخود به زمین ببری. آن سه چیز دین، عقل و حیا است. حضرت آدم(ع) عقل را انتخاب کرد. سپس جبرئیل به دین و حیا(ادب) گفت: برویم بالا، آن‌ها گفتند: نه، هرجا که عقل باشد ما همان‌جا هستیم. عقل شما را با فطرتت همراه می‌کند. ادب می‌شوی و البته دین‌دارهم می‌شوی.
فرندان حضرت زهرا(س) تا آخر دنیا هستند
جمالی اذعان کرد: آخر هرچیزی در این دنیا نابودی است. همه چیز جز ذات حق تعالی عدم است. یک مدت عثمانی می‌شود آقای دنیا، یک مدت انگلیس، آمریکا و...همه رنگی آمد و همه‌جور دیده شد. ولی تاکی کند سیاهی چندی درازدستی؟ وقتی این‌ها به حکومت رسیدند مردم دنیا گفتند وای خدایا این تاریکی و این همه اسارت نمی‌خواهد تمام شود؟ این همه زجروشکنجه پایان ندارد. تاکی صدام این‌قدر ظلم می‌کند! تمام شد. همه پایان یافتند. ولی نور محمد(ص) و آل‌محمد(ع) و کلام این بزرگواران و وجود نازنینشان هرگز پایان نمی‌پذیرد. در سوره مبارکه کوثر می‌بینید خیلی‌ها آمدند حرف‌های نامربوطی زدند، ولی همه دیدند که فرزندان حضرت فاطمه(س) تا آخر دنیا هستند؛ در تمام قرآن وقتی اشاره به مومن می‌شود اشاره به شخصیت خاص امیرالمومنین(ع) است. خداوند در قرآن اذعان می‌کند که ای پیامبر(ص) همان کاری را که من گفتم انجام دادی. این‌قدر مودب و باتربیت رفتار نمودند. قرآن جایگاهی است که شما هم می‌توانید تربیت شوید و هم معلم خوبی باشید.
مهمترین ویژگی معلم؛ امانت‌داری اوست
وی یادآور شد: فرد بی‌ادب نمی‌تواند معلم باشد. مولانا می‌گوید: از خدا جوییم توفیق ادب، بی‌ادب محروم ماند از لطف رب//بی‌ادب تنها نه خود را داشته، بلکه آتش در همه آفاق زد؛ شهید مطهری(ره) فرد بسیار باوسعتی بودند. مثل استادم علامه حسن‌زاده که هیچ حرفی را ازخودشان نمی‌زنند. بلکه از حقایقی که وجود داشته و یاد گرفته‌اند، مثل آینه همان را انتقال داده‌اند. شهید مطهری سعی ‌نمی‌کند براساس ظن‌وگمان خود صحبت کند بلکه آنچه که از آیات و روایات استادش به او یاد داده و درباره‌اش تحقیق می‌کنند. حضرت امام(ره) از ایشان به عنوان معلم یاد می‌کنند، درواقع همان خصوصیاتی را دارند که راجع به معلم عرض کردم. معلم کسی است که آنچه را که خداوند به او یاد داده، باادب خودش را نگه دارد و چیزی از خودش ارائه ندهد و همان را عینا به مخاطب و شاگردان انتقال دهد. ایشان درکسب حقیقت و انتقال آن امانت‌دار بودند، چونان پیامبر(ص) تلاش کردند حق را خوب و باتحقیق درک کنند و آنچه را که آموختند با امانت‌داری یاد دهند. همیشه در کلاس به شاگردان می‌گویم که به من نگویید استاد! من درباره آنچه که می‌دانم با شما مباحثه می‌کنم. سعی می‌کنم آنچه را که آموختم به شما یاد دهم.
جمالی از بزرگ‌ترین آرزوی خود گفت و خاطرنشان کرد: نورانیت‌ها و شوق‌ها و آنچه را که خداوند توفیق فهمیدن آن‌را در این راه به من عنایت کرده بتوانم برای دیگران باز کنم. بلکه شاید خداوند از من راضی باشد. لحظه‌های آخر عمرم دوست دارم از قرآن صحبت کنم. آن روشنایی که در قلب من به وسیله قرآن ایجاد شد به دیگران هم انتقال دهم؛ امیدوارم که خداوند مهر، لطف و دوستی خودش را در همه قلب‌ها وارد کند و همه عالم یکپارچه پیرو قرآن باشند. از دعاهای من و آرزوهای من این است که نور و عشق حضرت بقیة‍الله(عج)  در قلبم وارد شود. حتی اگر من هنگام ظهور در این دنیا نباشم اما ‌می‌خواهم خداوند عشق به مولا و صاحب‌مان را به من عنایت کند. مکه که رفته بودم این دعارا کردم که همه عاشقانه جمال خدارا ببینند، دوستش داشته باشند و عاشقانه عمل کنند و این در وجه نازنین امام زمان(عج) نهفته شده است؛ حضرت علی(ع) می‌فرماید: «ن إِلَهِي كَفَى بِي عِزّا أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْدا وَ كَفَى بِي فَخْرا أَنْ تَكُونَ لِي رَبّا ، أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ »؛ خدايا مرا اين عزّت بس است كه بنده تو باشم، برايم اين افتخار كافى است كه تو پروردگار من باشى، تو آنچنانى ‏كه دوست دارم ، مرا هم چنان كن كه دوست دارى. نهایت عزت برای من این است که بنده تو باشم. من اگر به درجه بندگی برسم این کمال عزت است. در ادامه می‌گوید و این سختی افتخار من است که تو رب من باشی. در قرآن کریم چندجا اشاره شده که به حضرت موسی(ع) می‌گویند برو از رب خودت بخواه. درحالیکه خداوند رب همه است. من از خداوند می‌خواهم که رب من باشد و من این رب را ببینم. تو همانی هستی که من می‌خواهم. پس مرا آن شکلی کن که تو دوست داری باشم.
در پایان یاداور می‌شود کیواندخت جمالی به همراه شاگردان خود بعد از جلسه حفظ و تفسیر خود بر سر مزار شهدای گمنام واقع در پارک پلیس رفتند و در فضای ملکوتی قطعه شهدا در کنار استاد عکس یادگاری گرفتند.
*مریم روزبهانی

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر