توحید مفضّل سند ابطال است بر اتهام شرکِ شیعه!،حوزه های علمیه بحث توحید را از منظر امام صادق (ع) به عنوان نگاه شیعه ترسیم کنند
باید موضوع توحید را از منظر امام صادق (ع) ترسیم و تصویر کرد؛ چراکه فرقه هایی همچون وهابیت، شیعه را رافضی و مشرک می نامند و می توان با معرفی نگاه اهل بیت (ع)، جایگاه بلند شیعه در توحید و ضد شرک بودن آنها را مشخص کرد.
وقتی سخن از بالندگی علم و فرهنگ در تاریخ اسلام می شود هیچ کس توان انکار و رد جایگاه رفیع امام صادق (ع) را در این میدان ندارد و به اذعان دوست و دشمن علم رشد و پیشرفت خود را مرهون خدمات دانشگاه بزرگ این امام همام (ع) است؛ از این رو و به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت ایشان با حجت الاسلام والمسلمین محمد غفوری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی درباره دستاوردهای نهضت علمی صادق آل عبا (ع) برای امروز اسلام و انسان به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
چه شرایطی باعث شد که در میان شیوه های مختلفی که اهل بیت علیهم السلام برای مبارزه با حکام جور و نیز امامت و هدایت جامعه در اختیار داشتند، امام صادق (ع) نهضت علمی و مسیر تربیت شاگرد را در پیش بگیرند؟
ما می دانیم امام صادق (ع) در دورانی زندگی کرده اند که بسته به شرایط روزگار شیوه ای خاص را برای امامت برگزیدند؛ به نظر روشن است که ائمه (ع) در پی حکومت صرف نبودند یعنی قدرت مطلق را نمی طلبیدند بلکه قدرت را برای جرای احکام الهی می خواستند.
از این رو بود که وقتی مردم مدینه و نیز بلاد اطراف بعد از کشته شدن عثمان برای بیعت با امیرمومنان علی (ع) به در خانه ایشان هجوم آوردند، آن حضرت (ع) از پذیرش اکراه داشتند و با این شرط پذیرفتند که به قرآن، سنت و نظر خودشان عمل کنند چراکه شورای شش نفره یکی از شرایط خلافت را عمل به روش شیخین قرار داده بود که امیرمومنان (ع) نپذیرفتند؛ بنابراین، مهم برای ائمه (ع) این است که احکام اسلام اجرا و پیاده شود.
امام صادق (ع) و دیگر ائمه علیهم السلام نیز اینگونه بودند؛ نکته اینکه بعد از شهادت امیرمومنان (ع) و صلح اجباری امام حسن (ع)، جامعه اسلامی تغییر ماهوی یافت چراکه خلفای بعد از امیرمومنان (ع) و معاویه، فرهنگ دینی و ذائقه جامعه را تغییر دادند و فرهنگ دیگری را جایگزین فرهنگ اهل بیت (ع) کردند!
و چون تغییر فرهنگی در جامعه اسلامی رخ داده بود و امت اسلام از دین الهی فاصله گرفتند، واقعه کربلا حادث شد از این رو، ائمه (ع) نهضت فرهنگی را برای احیا و رشد فرهنگ ناب اسلامی به راه انداختند.
از سوی دیگر، شیعه بعد از واقعه کربلا در اقلیت بود به ویژه با خفقانی که یزید ایجاد کرد، از این رو اهل بیت علیهم السلام مهجور شده و مردم از آنها رویگردان شدند تا جایی که بنابر روایت در جامعه اسلامی حتی 20 نفر نبودند که آن حضرات (ع) را دوست داشته باشند، یعنی تعداد محبان اهل بیت (ع) انگشت شمار بود که این تعداد کم نمی توانست حامل فرهنگ اسلامی باشد بلکه باید گسترش می یافت.
بنابراین، سیاست ائمه (ع) از عصر امام سجاد (ع) با تربیت شاگردان ادامه یافت و در زمان امام صادق (ع) به اوج خود رسید.
ایشان این سیاست تربیت شاگرد را چطور پیاده کرده و چه شیوه ای برای شاگردپروری داشتند؟
امام صادق (ع) بردگان و بندگان در سطح جامعه (آن زمان برده فروشی رواج داشت) را می خریدند و آنها را مورد تربیت اسلامی قرار داده و با عنوان پدران و مادران آینده و با تربیت اهل بیتی به جامعه تحویل می دادند که اینها همان شیعیان و هواداران آینده بودند که در مکتب امام باقر (ع) نشستند، چراکه در دوران امام سجاد (ع) با حضور یزید و مروانیان این مهم رخ نداد!
اما امام باقر (ع) در مسجدالنبی (ص) جلسه درس داشتند و تربیت یافتگان مکتب امام سجاد (ع) در آن حضور می یافتند؛ و اینچنین این مکتب گسترده شده و شیفتگان را جذب کرد تا نوبت به امام صادق (ع) رسید.
از یکسو تعداد هواداران ایشان زیاد شد و از سوی دیگر به خاطر تضعیف قدرت بنی امیه و قدرت نوظهور بنی عباس و درگیری آنها، فضایی ایجاد شد که امام (ع) توانستند معارف خود را راحت تر و با فشار کمتر در معرض مشتاقان قرار داده و با تدریس، آموزه های الهی را انتقال دهند.
از این رو، دیگر مردم ترسی از حضور در جلسات اهل بیت (ع) نداشتند (پیش از آن این ترس وجود داشت و دوستداران اهل بیت (ع) دشمن خلافت محسوب می شدند!)
این مهم باعث رونق درس امام صادق (ع) شد و ایشان تلاش کردند فرهنگ اسلامی را که روز به زوال رفته بود احیاء کنند و این سیاست فرهنگی تداوم، شدت و جمعیت بیشتری یافت به گونه ای که شاگردان رشدیافته در مکتب اهل بیت (ع) در کل جهان اسلام توزیع شده و دین ناب را تبلیغ کردند و به مرور جمیعت شیعه تکثیر یافت.
نهضت علمی و احیاگری فرهنگی امام صادق (ع) چه تاثیری بر رشد و بالندگی تمدن بزرگ اسلامی و اثرگذاری آن با دامنه جهانی شد؟
هر تمدنی دوره رشدی دارد تا به اوج برسد، قرن نخست اسلام زمان استقرار، تثبیت و گسترش اسلام و مرزهایش بود، در قرون دوم و سوم این تمدن پایه گذاری شده و در قرون چهارم و پنجم به اوج رسید.
در قرن دوم که همه اندیشه های علمی از سایر نقاط جهان وارد جهان اسلام شد، به دلیل جهانگستری اسلام از یکسو مسلمانان نیازمند گسترش دانش بودند و از سوی دیگر گسترش قلمرو اسلامی باعث ورود آداب و رسوم و ایده اقوام مختلف به بلاد اسلامی شد، از این رو، ملقمه ای از اختلاط فرهنگ های اسلامی و غیراسلامی به وجود آمد.
در این میان مسلمانان باید مراقب می بودند که فرهنگ وارداتی آسیبی به فرهنگ اسلامی نرساند و آن را منحرف نکند چراکه متاسفانه حکام تنها به دنبال قدرت بودند و این برایشان کافی بود و فرهنگ را فدای قدرت می کردند در حالی که اهل بیت (ع) تلاش کردند از یک سو فرهنگ اسلامی را گسترش دهند و از سوی دیگر با فرهنگ های التقاطی مبارزه کنند.
از این رو، در قرن دوم که دوران اوج دانش در سرزمین های اسلامی است و از زمان عمربن عبدالعزیز که کتابت را آزاد کرد و منع حدیث را برداشت، اگر آمارها را بررسی کنیم، یقینا آثار شاگردان امامان باقر و صادق علیهماالسلام بر همه آثار دیگر فرقه ها از جهت کمیت و کیفیت ارجحیت دارد.
علاوه بر گسترش حدیث و قرآن برخی علوم جانبی هم در روایات امام صادق (ع) (بیشترین روایات و مسائل فقهی و حدیثی از ایشان است و تبیین کننده و مستقر کننده مذهب تشیع هستند از این رو مذهب ما را جعفری می گویند) به چشم می خورد و باید توجه داشت تشیع همان اسلام اصلی و ناب است.
ایشان بنیان های مکتب تشیع را پایه گذاری کردند و امروز فقه ما در آموزه های ایشان ریشه دارد و برخی علوم کلامی و ... را تقویت و شاگردان مبرزی را تربیت کردند که با گروه های مختلف مناظره کرده و فرهنگ اسلامی را جا انداختند.
آنچه به عنوان میراث علمی فکری امام صادق (ع) همچون «توحید مفضل» بر جای مانده چه برکات و کارکردی برای امروز ما دارد؟ آیا پس از گذشت 14 قرن می توان از این میراث برای تعالی زندگی بشر استفاده کرد؟
مشکل امروز جهان اسلام این است که افکار و اندیشه های تخریبی و تکفیری همچون وهابیت، داعش، طالبان و ... بشدت گسترش یافته و در معرض دید جهانیان قرار گرفته است و چه بسا اسلام از این مسیر شناخته شود!
مشکل این است که همه این گروه ها که زائیده تفکرات تند ضدشیعی و ضداهل بیتی و پایه گرفته از تفکر اموی هستند.
شاید تصور شود تفکر اموی با انقراض بنی امیه از بین رفت در حالی که به صورت پنهان در جامعه باقی ماند و کم کم به برخی از اندیشمندان اسلامی همچون ابن تیمیه و بعد هم به دانشمندان امروزی منتقل شد.
در مقابل یکی از نقاط قوت شیعه مسئله توحید است که ای کاش حوزه های علمیه و برخی علما به جای برخی دفاعیات خاص، بحث توحید را آنهم از منظر امام صادق (ع) به عنوان نگاه شیعه ترسیم و تصویر می کردند؛ چراکه فرقه هایی همچون وهابیت شیعه را رافضی و مشرک می نامند که می توان با معرفی نگاه اهل بیت (ع)، جایگاه بلند شیعه در توحید و ضد شرک بودن آن مشخص می شود.
اما ما غفلت کرده ایم، در حالی که امام صادق (ع) در توحید مفضل بنیان هایی را مطرح می کنند که نیاز امروز جامعه جهانی است و باید این اندیشه های ناب شناسانده شود نه اینکه تنها در اعیاد و شهادت ها به یاد آن حضرات علیهم السلام و خط و مشی شان بیفتیم.