-2296746.jpg)
خانوادهای اهل «بیت»
جایگاه ادبی حضرت زینب کبری(س) در ادبیات فارسی در گفتو گو با مهدی امینفروغی نویسنده و پژوهشگر
در شعر فارسی به دنبال ردپای شاعرانی بودیم که از حضرت زینب(س) سروده باشند و بدون تردید، مهمترین شعری که درباره این بانوی بزرگوار به یاد آوردیم «زینب، زینب» است که با صدای استاد سلیم موذنزاده اردبیلی در خاطرهها زنده میشود، اما برای یافتن شاعران و شعرهای بیشتر پای توضیحات مهدی امین فروغی، موسیقیدان و پژوهشگر ادبیات آیینی نشستیم و دریافتیم نه تنها درباره حضرت زینب(س) اشعار متعدد سروده شده، بلکه ایشان خود نیز شاعر بوده و جایگاهی دارد در ادبیات عرب. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است که به سبب آگاهی و استادی مهدی امینفروغی، بیهیچ حاشیه و اضافهای مسیر درست را در پیش گرفته و از شاعری و سخنوری حضرت زینب(س) آغاز شده و در یک سفر کوتاه تاریخی رسیده به شعر فارسی و جایگاه بانو در شعر دیروز و امروز ما.
حضرت زینب(س) در خانوادهای پرورش پیدا کرد که جملگی از سخنوران و فصحای بزرگ روزگار خودشان بودند و هر یک آثاری شگفت در زمینه نثر و نظم به یادگار گذاشتهاند.
پیامبر اسلام(ص)، از فصیحترین مردم عرب بود و کتابی آورد که بر تارک ادبیات عرب میدرخشد. فصاحت و بلاغت قرآن بر همه روشن است.
علی مرتضی(ع) میگفت: نحن امرا الکلام. یعنی ما پادشاهان ملک سخن هستیم و تنها کتاب نهجالبلاغه شاهدی بر این سخن است و همین طور مادر حضرت زینب(س) هم از فصحای روزگار بود و خطبهای که از او به جای مانده به نام خطبه فدکیه نشانگر این معناست.
چنانکه میدانید حضرت فاطمه(س)، حضرت خدیجه(س)، حضرت زینب(س)، حضرت امالبنین، حضرت اماکلثوم و رباب و دیگران همه شاعر بودند و از همه آنها شعر باقی مانده است.
بیت پیامبر، علاوه بر معنویت، بیت فصاحت و بلاغت بود.
این بانو در چنین محیطی پرورش پیدا کرد و خود نیز از سخنوران بزرگ روزگار بود و خطبههایی که یادگار مانده نشانگر این معناست که بانو پرورش یافته بیت علم و ادب و کمال بود.
پس از واقعه عاشورا، نخستین کسانی که به مرثیهسرایی پرداختند برای اباعبدا...، بازماندگان خانواده حضرت بودند. اشعاری در دست هست از امام سجاد(ع)، از رباب، امالبنین و سایر بانوان و بازماندگان که به مرثیه سرایی پرداختند و اشعاری تابناک سرودند. در میان آنها اشعاری از زینب کبری(س)، در دست هست که نشان دهنده تسلط این بانوست بر شعر و ادب و سخن و کلام.
در طول سفر اسارت، جابهجا حضرت زینب(س)، خطبههایی خوانده که در اوج فصاحت و بلاغت است. دکتر عایشه بنتالشاطی در کتاب بانوی قهرمان کربلا نوشته: کسی که گفتار زینب(س) را شنیده بود، نقل میکند هرگز پردهنشینی را به سخنپردازی او ندیده بودند و گویی با زبان پدرش علی(ع) سخن میگفت و هنوز سخن او به اتمام نرسیده بود که تاثیر سخنش این بود که صدای ناله و شیون مردم بلند شد.
در بداههسرایی نیز حضرت زینب(س) از نامآوران روزگار بود چنانکه در همان سفر در بازار کوفه، اشعار معروفی را سروده بود . ایشان سخنور بود و شاعر بود و خطیب بود و بیراه نیست اگر پس از واقعه عاشورا شاعران و سخنوران بسیاری زبان به مدح حضرت زینب(س) گشوده باشند.
شعر عاشورایی کدام مسیر را پیمود؟
پس از اهل بیت و بازماندگان خاندان اباعبدا...، خیل شاعران عرب پیشگامان مرثیهسرایی برای اباعبدا... و زینب کبری(س) بودند. از میان شاعران عرب میتوان به دعبل خزایی، علیبن اسحاق بغدادی، ابن حماد، شیخ حسن مخزومی و بسیاری دیگر اشاره کنیم که به مدح و مرثیه حضرت زینب(س) پرداختهاند.
صرف نظر از شاعران عرب، میدانیم از قرن چهارم هجری در ادبیات فارسی سوگ سرودههای عاشورایی آغاز شد و ابتدا شاعران به تلمیح از عاشورا سخن میگفتند، اما با کسایی مروزی شعر عاشورایی جان گرفت و شاعران به تصریح از عاشورا سخن گفتند و یک به یک شاعران بزرگ پارسیگوی، به سرودن کربلا و قیام اباعبدا... و حماسه زینب کبری(س) پرداختند و این کهکشان ادامه دارد تا روزگار ما.
در روزگار ما، میدانیم در دو حوزه بهخصوص اشعاری درباره حضرت زینب(س) سروده شده؛ یکی در حوزه مراثی و دیگری در نوحهها. از این همه، زینب، زینب مرحوم سلیم موذنزاده اردبیلی از آثاری است که گویی مهر و نشان قبول اهل دل را با خود دارد. بعضی آثار هست که چنان در دل و جان مردم ماندگار میشود که گویی یک نشان تاییدی از عالم غیب با خود دارد. زینب، زینب این گونه است و هرگاه این نوحه را میشنویم، دگرگون میشویم و روانش شاد که این اثر را از خویش به یادگار گذاشت.
منظورمهای دارد عمان سامانی به نام گنجینه اسرار که در بخش وداعش شعری آمده در وصف حضرت زینب(س) که حسامالدین سراج آن را خوانده و محمد میرزمانی نیز آهنگسازی کرده است.
شعر رسالتش را به انجام رسانده؟
بیتردید هنوز شعر رسالتش را درباره حضرت زینب(س) انجام نداده است. چرا که انسانهای قدسی و آسمانی، پردهنشین هستند و هر کسی به اندازه سعه وجودی خودش آنها را درک میکند و میستاید.
در واقع هر کسی از انسانهای قدسی سخن میگوید و آنها را مدح میکند، خودش را مدح میکند. مادح خورشید، مداح خود است که سعه وجودی خودش را نشان میدهد. بنابراین هر شاعر از زاویه خودش انسانهای آسمانی را میبیند و بهرهای را که میتواند از آنها بگیرد در شعر میسراید.
و لیکن تمام معنویت انسانهای قدسی را نمیتوان سرود و شاعران هر چند بسیار جهد میکنند که بهره بیشتر از این ذوات مقدسه بگیرند اما اگر گمان بریم که آنچه شاعر میگوید همه حقیقت آنهاست، به خطا رفتهایم. افلاطون میگوید: حقیقت آینهای بود که از آسمان بر زمین افتاد و شکست. هر کس تکهای از آن را برداشت و خود را در آن دید و پنداشت حقیقت تنها در دست اوست درحالی که حقیقت در دست همگان بود.
چرا در مدیحه و مرثیه جای بانوان خالی بود؟
چه بسا به دلیل پردهنشینی بوده که در قرون اولیه شاعری درباره آنها نسروده و گویی شاعران پرهیز داشتند از این که به طور مستقل شخصیت یک بانو را مدح کنند، میتواند این یک دلیل باشد؛ دلیل دیگر میتواند مردانه بودن شعر باشد و اگر از زنان، بگیرید از همان قرن چهارم به این سو که کسایی مروزی مرثیهسرایی و مدیحهسرایی اهل بیت را آغاز کرد، کسانی که از حضرت زینب(س) نامبرده و دربارهاش سرودهاند، از تعابیری چون زینب بلاکش، مصیبتزده و محنتنصیب و از این دست، بهره گرفتهاند؛ زینبی که خار شد، زینبی که به بند اسیری رفته بود. این نگاه حاکم بود در مراثی ما اما عصر حاضر و به خصوص از مشروطه به این سو، نگاه دیگری به کربلا شکل گرفت. اگر تا آن روزگار کربلا، بلا بود، مصیبت بود و باید برآن گریه میکردند از مشروطه به این سو، جنبه حماسی و پرشکوه واقعه عاشورا پیش چشم مردم قرار گرفت. به عنوان مثال کتابهایی که در حوزه تاریخ و مقتل نوشته شده، پیش از مشروطه چنین است: بحر الدوموع، فیض الدوموع، الدمعه الساکبه و طوفان البکاء. کلید واژههای ذکر شده در این کتابها اشک است و آه و مصیبت. اما از عصر مشروطه به بعد در کتابهای تالیف شده با چنین عناوینی روبه رو میشوید: رستاخیر عاشورا، شهید جاوید، قهرمان کربلا، حماسه عاشورا و ...
نگاه حماسی به عاشورا شامل حضرت زینب(س) هم میشود و مثلا دکتر عایشه بنتالشاطی نام کتابش را میگذارد بطله الکربلا یعنی بانوی قهرمان کربلا. نگاهی رایج میشود که این زن یک قهرمان بود و نباید فقط به محنتهای او نگریست. این نگاه تداوم مییابد و به روزگار ما میرسد و در شعر هم تسری پیدا میکند.
۱
زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب
زینب زینب زینب درد آشنا زینب غرق بلا زینب
غم قهرمانی زهرا نیشانی ای روح با ایمان جانیم سنه قوربان
زینب زینب زینب سرگشته دوران آواره توفان
زینب زینب زینب حفظ عهد و پیمان شیر شه مردان
زینب زینب زینب محبوبه جانان قرآنینه قوربان
زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب
زینب زینب زینب درد آشنا زینب غرق بلا زینب
غم قهرمانی زهرا نیشانی ای روح با ایمان جانیم سنه قوربان
زینب زینب زینب شمشیر دو پهلو دان برنده بیان زینب
زینب زینب زینب قارداش باشونین اوستونده زولفی آراران زینب
زینب زینب زینب صحرای مصیبت ده غمنن قوجالان زینب
۲
یا هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا
ما توهمت یا شقیق فؤادی كان هذا مقدرا مكتوبا
یا اخی فاطم الصغیرة كلمها فقد كاد قلبها ان یذوبا
یا اخی قلبك الشقیق علینا ما له قد قسی و صار صلیبا
۳
خواهرش بر سینه و بر سرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شه، راه را
دود آهش کرد حیران، شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلا مهلنش بر آسمان
کای سوار سر گران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شکنج موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشه چشمی به آنسو کرد باز
دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین